دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. مرجع ادّعاي حقانيت، جهان خارجي (به عنوان تماميت نفس‏الامري موجود) مي‏باشد.

2. مرجع ادّعاي صلاح چيزي است در جهان مشترك اجتماعي (به عنوان تماميت تعامل‏هاي بين‏الطرفيني شرعا قانونمند يك گروه اجتماعي).

3. مرجع ادّعاي اخلاص چيزي است در جهان دروني متكلّم (به عنوان تماميت تجاربي كه شخص در دسترسي به آنها اولي است) (همان منبع، ص58).

همان طور كه ملاحظه مي‏شود «ادّعاي صلاح» جنبه هنجاري و ارزشي دارد و به نظر هابرماس مي‏تواند منشأ داوريهاي اخلاقي شود. اين نوعي تبيين زباني است كه براي قضايا و مطابقت آنها با ما بازايي خارجي در چارچوبي خاصّ توجيهاتي ذكر مي‏كند. اما در مقايسه با اين تبيين، توجيهات فوكو، توصيفي است و از سطح خارجي اشياء فراتر نمي‏رود. به همين دليل در نظر فوكو مهم آن است كه نشان داده شود دانش در عمل و واقعيات خارجي با قدرت همراه است. فوكو توجيه نظري دانش را نزديك شدن به معرفت‏شناسي مي‏داند كه ممكن است براي مقاصدي خاص اهمّيت داشته باشد، اما براي اهداف باستان‏شناسانه اهميتي ندارند.

هانس ـ گئورگ گادامر (Hans-Georg Gadamer) فيلسوف هرمسي مشرب آلماني نيز متفكري زبان‏گراست و به شيوه خاص خود كوشيده است دانش و فعل اخلاقي ـ سياسي را با هم مرتبط ببيند. گادامر در آثارش توجّهي خاص به خطابه (Rhetoric)دارد. خطابه از ابتدا در ميان يونانيان به خاطر تأثير ملموس و فوري‏اش اهمّيت داشته است و نيرويي تلقي مي‏شده كه مي‏تواند شعور مدني و تحوّل سياسي ايجاد كند (23ـ22:1976 گادامر). با چنين ويژگي‏اي خطابه هميشه با فلسفه در تضاد بوده است (19:1989 گادامر). زيرا خطابه تنها هنر سخنوري نيست بلكه هنر سخن گفتن از سر خير و صلاح نيز مي‏باشد (همان منبع ص485). گادامر توضيح مي‏دهد كه نفوذ خطابه و قدرت ايجاد تحول كه در آن يافت مي‏شود ناشي از مسأله «بداهت» در خطابه است. مسأله بداهت به سنت خطابه تعلق داشته و دارد: «بديهي، جزء اموري است كه از درست بودن خود در برابر حق بودن و يقيني بودن آنچه به اثبات رسيده و شناخته شده است دفاع مي‏كند» (همان منبع، ص485). وي مي‏گويد: «بداهت» به حوزه احتمالات و امكان تعلق دارد نه به حوزه يقينيات و امور اثبات شده. حتي ممكن است عليه امور بديهي كسي استدلال نمايد (همان منبع، ص485). اما با اين وجود، آنها از «درست» (يا صلاح) بودن خود دفاع مي‏كنند. قدرت خطابه در همين جاست كه درست بودن آن در مخاطب امري بديهي است. گرچه فيلسوفان بعد از خطيبان مفهوم بديهي و بداهت را زيربناي قضاياي يقيني دانسته و گفته‏اند بازگشت علوم يقيني به بديهيات اوليه است، تا به امروز عملاً خطابه بداهت خود را در صحنه شعور سياسي و مدني موفقتر عرضه كرده است.

/ 27