وداع با پوزيتيويسم - دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هيچ پيغمبري براي آدم‏كشي نيامده است و هيچ پيغمبر و امامي افتتاح به جنگ نكرده است و در هيچ كتابي سراغ نداريد كه پيغمبري و وصيّ پيغمبري در غزوه‏اي افتتاح به جنگ كرده باشد. آنها كه، سر جنگ با مردم ندارند، آنها كه براي احياي نفوس بشر آمده‏اند، آنها فرموده‏اند: مَنْ قتل نفسا بغير نفسٍ أو فساد في‏الارض فَكَأنّما قتل الناسَ جميعا (32:5 مائده). اميرالمؤمنين ـ عليه‏السلام ـ فرمود: انبيا براي روشن كردن چراغ عقول مردم آمدند. اين دنيازده‏هاي بي‏عقلند كه دارند با منطق انبيا مي‏جنگند. هرچند، سوداي خامي است كه در سر مي‏پزند، و هرگز به آرزويشان نمي‏رسند. كتب‏اللّه لاغلبن انا و رُسُلي إنّ‏اللّه قويّ عزيز (21:58 مجادله).(137:1375 حسن‏زاده آملي)

آري، به درستي كه اميرمؤمنان درست گفته است: انبيا براي روشن كردن چراغ عقول مردم آمدند. و قرآن مجيد نيز به ما مي‏آموزد كه روشن كردن چراغ عقول مردم با اجبار و اكراه انجام‏پذير نيست. چرا؟ آيا بدين خاطر كه معرفت تحميل‏شدني نيست يا اينكه انسان تحميل‏پذير نيست؟ خير! هر دو امكان‏پذير است؛ ليكن، انساني كه با زور تسليم شده باشد، فاعل اخلاقي ايده‏آل اسلام نيست و معرفتي كه تحميل شده باشد شايسته نام عقل نيست. عقلي كه شايسته چنين تعريفي است:

العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان. (پيامبر اكرم(ص))

در فرهنگ قرآن و اسلام انسان با اختيار و انتخاب در پرتوي وحي است كه مي‏تواند فاعل اخلاقي تلقي شود و از روشنايي عقل بهره‏مند گردد.

وداع با پوزيتيويسم

در جستجوي محور اشتراكي براي علم و دين، به هدف انسان‏سازي، به عنوان نقطه اشتراك اين دو رسيديم. هدفي كه در پوششي معرفتي از ناحيه علم تعقيب مي‏شود، اما شناخت ماهيت علم روشن ساخت كه علم نوعي مبحث است و با قدرت پيوندي ذاتي دارد. علم كه در ابتدا در برابر تكنيكهاي سلطه بيشتر به عنوان تكنيك خودسازي و با وعده رهاسازي انسان و حاكم ساختن انسان بر سرنوشت خود به ميدان آمده بود خاصيت انتقادي ـ روشنگري خود را به تدريج از دست داد و به سرمشقي معرفتي براي بي‏اعتبار ساختن دين و فلسفه تمسك جست و تماميت‏خواه گرديد و فعالانه به دين و فلسفه حمله كرد و جايي براي آنان در سرمشق ادراكي تحصّلي باقي نگذاشت. اما اين حمله‏ها و ضدحمله‏ها، سياسي بودند و سياسي هستند و به منظور جذب و جلب انسان صورت مي‏گيرند.

انسان در اين نزاع منفعل محض نيست. گاه با علم عليه دين و فلسفه ائتلاف مي‏كند و گاه با يكي از آن دو يا هر دو عليه علم ائتلاف مي‏كند. امروز كليه جوامع شاهد كشمكشهاي سياسي‏اي هستند كه در پوشش مبحثهاي مختلف صورت مي‏گيرد. پيشنهاد اين مقاله آن است كه به جاي تلاش ناموفق براي ائتلاف با علم، دينداران بايد با انسان ائتلاف كنند، همان استراتژي قرآن مجيد كه رشد را از غي به وضوح جدا مي‏سازد و انسان را دعوت به انتخاب مي‏كند و درصدد تسلط بر وي برنمي‏آيد. بدين ترتيب انسان سرخورده از پوزيتيويسم به جايگزيني رهايي‏بخش براي علم دست خواهد يافت، جانشيني در حوزه انسان‏سازي و احيانا در حوزه طبيعت. به عبارت ديگر به جاي وحدت با علمي كه به هيچ وجه زمينه وحدت با غير خود را ندارد، پتانسيلهاي رهايي‏بخشي، توانمندي و عزت‏بخشي به انسان در دين مطرح و معرفي شوند تا انسانها خود، بين رشد (دين) و غي (غير دين) انتخاب كنند. استراتژي سياسي انبيا و شاگردان برجسته آنها هميشه مشوّق چنين امري بوده است:




  • مؤمنان را زانبياء آزادي است
    همچو سرو و سوسن آزادي كنيد
    اي گروه مؤمنان شادي كنيد



  • چون به آزادي نبوّت هادي است
    اي گروه مؤمنان شادي كنيد
    اي گروه مؤمنان شادي كنيد



(مثنوي ملاي رومي، دفتر ششم)

البته آزادي به عنوان امري خارجي هميشه در شرايط مختلف معنا و مفهوم مي‏يابد و تحقق آن در هر وضعيتي استراتژي خاصي را مي‏طلبد. در اين مقاله هرگاه از حاكميت انسان بر سرنوشت خود و رهايي از تكنيكهاي سلطه و مبحثهاي قدرتگر سخن رفته است، بايد آنها را در ارتباط با شرايط خارجي خاصي در نظر گرفت، نه مفهوم كلي و انتزاعي آنها را، چرا كه آزادي در جامعه‏اي خاص و در شرايطي ويژه ممكن است براي زنان به معنايي باشد و براي مردان به معنايي ديگر و گاه نيز ممكن است اشتراك داشته باشد. همچنين است مسأله آزادي براي اقشار محروم و اقشار مرفه؛ براي جوانان و سالمندان. چه اينكه محروميتها، مشكلات، امكانات و استعدادهاي متفاوت اجتماعي براي هر يك ممكن است وجود داشته باشد و هزاران فرق و تفاوت ديگر، ضمن آنكه نقاط اشتراكي هم ممكن است يافت شود. ازاين‏رو، ممكن است علم و دين و مبحثهايي كه توسط هر يك پرورانده مي‏شوند، براي هر گروهي جذّابيّتهاي متفاوتي داشته باشد. روح اصلي اين مقاله اصرار بر صلاحيت تام قرآن مجيد و دين اسلام براي پاسخگويي به نيازهاي متفاوت فوق در حوزه انسان‏سازي بود، هرچند اين سخن به آن معنا نيست كه كليه مبحثهاي ديني موجود بدين سوي تمايل دارند و يا چنين امكاني را در خود مي‏پرورانند بلكه فقط امكان بالقوه چنين امري مطرح گرديد.

/ 27