خودسازي يا تحكّم‏پذيري - دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته ديگر آنكه، احترامي كه بسياري از حاميان دين در بحث تعارض علم و دين نسبت به علم نشان مي‏دهند لازمه‏اش پذيرش عصمت علم است. حال آنكه علم، وحي منزَل نيست تا مصون از خطا باشد. چه شده است كه ما مي‏خواهيم وحي منزل (دين) را با علم سازگار سازيم، علمي كه مصداق خارجي‏اش منزّه نيست و امكان تنزيه آن با حفظ چارچوب موجودش وجود ندارد. اين پندار كه علوم مي‏توانند يقيني و دور از خطا باشند پندار صحيحي نيست، اگر اين چنين است فرض تعارض حقيقي بين دين و علم از ديدگاهي معرفت‏شناسانه فرض غلطي است.

به علاوه اصولاً علوم تجربي علومي تماميت‏خواه شده‏اند و عملاً تحمل هيچ رقيبي، حتي متواضع‏ترين آن را نخواهند داشت مگر از طرقي غيرمعرفت‏شناسانه اين مسأله حل شود. نبايد از ياد برد كه ماهيت رقابت علوم تحصّلي با غير خود، سياسي است نه معرفتي؛ معرفت‏شناسي روپوشي بيش بر چهره سياسي اين مبارزه نيست. به عبارت ديگر، هر امر ديگري كه در اين هدف با آنها مشترك باشد رقيب است و بايد از صحنه خارج شود، اين اشتراك در هدف است كه علت رقابت است و حل اين رقابت تنها از طريق سياسي با ارائه مبحثي جايگزين كه جذّابيت‏هاي سياسي لازم را داشته باشد از طريق دين امكان‏پذير است وگرنه تا علوم تحصّلي بتوانند جذّابيت سياسي خود را حفظ كنند احتمال استمرار اين تعارض قوي خواهد بود. البته لازم به تذكر است كه اين ديدگاه و برداشت از مسأله رابطه دين و علم برداشتي است فوكويي و ملهم از مبحث‏شناسي او.

نتيجه‏اي كه پيشنهاد مي‏شود اين است كه بهتر است از برخورد معرفت‏شناسانه با علم صرف‏نظر شود و آن را به عنوان رويدادي مبحثي مورد تحقيق قرار دهيم تا حقيقت آن و علل رقابتش با دين و راه حل آن را بهتر ارزيابي كنيم.

خودسازي يا تحكّم‏پذيري

دانش و قدرت دو روي يك سكّه مي‏باشند و هرگز از يكديگر جدا نشده‏اند. در طول تاريخ، انسان‏سازي با بهره‏جويي از قدرت صورت گرفته است و يكي از اهداف اساسي دست‏يابي به قدرت شكل بخشيدن به انسان و ايجاد فاعل اخلاقي بوده است. به نظر فوكو (177:1997) «تمامي فعاليتهايي كه با آن فاعل تعريف و تغيير داده شده است همراه با ايجاد انواعي خاص از معرفت بوده‏اند، و در غرب، به دلايل گوناگوني، تمايل معرفت به آن است كه حول محور صور و هنجارهايي كه كم‏وبيش علمي (scientific) هستند سازمان داده شود». چرا در قالبْ ريختن انسان و فاعل اخلاقي نمودن او بايد در طول تاريخ همراه نوعي دانش و يا علم تجربي بوده باشد؟ اين حقيقتي است كه به سادگي قابل تحصيل مي‏باشد و تحقيقات فوكو به ويژه آن را بيشتر آشكار ساخته است، اما سؤال اين است كه چرا علم و دانش بايد در ايجاد فاعلي اخلاقي سهيم باشند؟ جوابي معرفت‏شناسانه قبلاً به اين سؤال داده شده است كه خود به نوبه خود معرفت‏شناسي را به بحران معروف رابطه «هست و نيست‏ها» و «بايد و نبايدها» كشانده است. گفته‏اند چون انسان موجودي انديشمند است پس فعل اختياري او هم ريشه در فكر و انديشه وي دارد. آن گاه اين سؤال مي‏شود كه چگونه چنين ربطي را يك موجود انديشمند برقرار مي‏كند؟

/ 27