بیشترلیست موضوعات ديـن و عـلـوم تـجـربـي: كـدامـين وحـدت؟! 2. مبحث تابع قواعدي است. معرفتشناسي يا باستانشناسي؟ خودسازي يا تحكّمپذيري انسان در جستجوي حاكميت بر سرنوشت خود نسبشناسي علم تحصّلي انسان و اسلام وداع با پوزيتيويسم منابع فارسي و عربي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
با از پيش پا برداشته شدن اين مانع كه ناشي از تقسيم كار علمي بود، هنوز ويژگي «جهاني» شدن علم تجربي تأمين نشده است. از معارف غيرتجربي مشروعيتزدايي شده است اما كنت به خوبي ميداند اگر علوم تجربي بخواهند جايگزين دين و متافيزيك شوند بايد در حوزه جامعه و روابط انساني نيز كه حوزه بلامنازع دين و متافيزيك بوده است وارد شوند. براي همين است كه تا تولد فيزيك اجتماعي (جامعهشناسي) امكان «جهاني» شدن اين علوم فراهم نشده بود و طبقهبندي فيزيك اجتماعي آخرين علمي است كه تكوّن مييابد (همان منبع، ص57ـ56) چگونه ميتوان از ديدگاهي متفاوت از دين و متافيزيك داعيه اداره جامعه نمود، بدون آنكه علمي تحصّلي به جامعه و پديدههاي انساني اختصاص يافته باشد. بدين ترتيب جامعهشناسي متولد ميشود براي آنكه توان سياسي علوم را تام و كامل كند. در اين ارتباط شواهد بيشمار ديگري از آثار كنت ميتوان نشان داد كه ورود به آنها از حوصله اين مقاله خارج است.نكتهاي كه در نزاع دين و علم در غرب اهمّيت دارد و ميتواند موفقيت علم در بيرون راندن دين به طور نسبي از صحنه سازماندهي جامعه و انسانسازي را تا حدودي توضيح دهد، مسأله انتقادي بودن آن به معناي تلاش براي حاكميت بر سرنوشت خود است. به مصداق:نفي حكمت مكن از بهر دل عامي چند عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو بايد اين ويژگي علم تحصّلي در برابر سازمان مسيحي و تكنولوژيهاي انسانسازي مسيحي را در نظر داشت. انسان غربي با دامن زدن به مبحثهاي تحصّلي قدرتي را به صحنه مبارزه سياسي آورده بود تا خود را از سلطه تكنيكهاي انسانسازي مسيحي آزاد سازد. به تعبير فوكو:(به نظر من) يكي از بزرگترين مسائل فرهنگ غربي دستيابي به خودشناسياي بوده است كه مانند خودشناسي مسيحيت اوّليه، مبتني بر قرباني كردن خود نباشد؛ بلكه بالعكس، مبتني باشد بر ظهور ثبوتي، و ظهور نظري و عملي خود. اين هدف نهادهاي حقوقي بود، همان، هدف فعاليتهاي پزشكي و روانكاوانه بود، هدف نظريه سياسي و فلسفي همين بود كه مبنايي ذهني را تشكيل دهند به عنوان ريشه خودي ثبوتي، امري كه ميتوانيم آن را انسانشناسي دائمي فكر غربي بناميم (229:1997 فوكو).امروزه به خوبي روشن است كه علوم تحصّلي در نيل به چنين مقصودي شكست خوردهاند و براي جبران شكست خود تماميتخواه شدهاند و معرفتشناسي را به عنوان سنگر محكم اين تماميتخواهي برگزيدهاند. اما نبايد اشتباه كرد؛ داوري نهايي اين شكست يا پيروزي نه معرفتشناسي است و نه باستانشناسي. داور نهايي ـ كسي كه با ائتلاف خود سرنوشت اين مبارزه را تعيين ميكند ـ انساني است كه در جستجوي حاكميت بر سرنوشت خود و رهايي از نظامهاي تحاكمي است، انساني كه قادر به انقلاب است.