دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خوانندگان آشنا به بحث ارتباط «هست و نيست‏ها» و «بايد و نبايدها» مي‏دانند كسي كه قائل به ارتباط بين اين دو نباشد، ممكن است بگويد جمله «اكراهي در دين نيست» قضيه‏اي خبري است و به هيچ وجه بدان معنا نيست كه شما «نبايد» دين را به كسي تحميل كنيد. چه‏بسا ممكن است دين در ذات خود مطابق با فطرت باشد و ملايم طبع هر انسان سليم‏النفسي؛ اما براي عدّه‏اي كه از فطرت خود دور شده‏اند، چنين تحميلي مانند خوراندن دارو به كودك بيماري باشد كه از روي ناداني دارو را طرد مي‏كند. پايه و اساس چنين استدلالي بر معرفت‏شناسي است و بدين وسيله است كه شخص به خود اجازه مي‏دهد ظهور اين آيه را مورد سؤال قرار دهد. چه عقل سليم عرفي هرگز در اين آيه جايي براي چنين حيله معرفت‏شناسانه‏اي نمي‏يابد تا با تمسك به تمثيلات طبّي، ظهور آن را كنار بگذارد. جالب توجه است كه مرحوم علامه طباطبايي(ره) با بي‏اعتنايي از كنار اين دام معرفت‏شناسانه مي‏گذرند و فقط مي‏فرمايند: چنانچه اين قضيه‏اي خبري باشد نتيجه‏اش حكمي شرعي است؛ مبني بر اينكه، اكراه بر دين و اعتقاد جايز نيست و اگر هم حكمي انشايي باشد كه جمله «قد تبيّن الرشد من الغي» مي‏تواند شاهدي بر آن باشد، متكي است بر امري تكويني كه تحميل در امور قلبي و اعتقادي امكان ندارد (361:ج2:1372 طباطبايي) گويا كه قائل باشند بين «هست و نيست‏ها» و «بايد و نبايدها» ارتباط هست ولي نوع اين ارتباط را مشخص نمي‏كنند. شايد بتوان گفت در ارتباط با ظهور اين آيه در حكم تشريعي اجماع وجود دارد.

اما در مورد اينكه اين آيه كريمه با آيات ديگر، نظير آيات 193 سوره مباركه بقره و آيه 73 سوره مباركه توبه نسخ شده است يا خير، هيچگونه اجماعي بين مفسران وجود ندارد. بسياري قائل به نسخ آن مي‏باشند و بسياري ديگر معتقدند آيه 256 بقره با هيچ آيه ديگري نسخ نشده است. اصولاً بعضي از صاحب‏نظران نسخ آيات قرآن مجيد را در كل قبول ندارند، مانند آيت‏اللّه خويي(ره) (295:ق1394 خويي) و درنتيجه نسخ اين آيه را نيز نمي‏پذيرند (همان منبع، ص329ـ326). صاحب‏نظري مانند مرحوم علامه طباطبايي(ره) كه ظاهرا نسخ بعضي از آيات را مي‏پذيرند ـ به دلايلي كه خواهد آمد ـ معتقدند اين آيه هرگز نسخ نشده است. صرف‏نظر از مسأله نسخ خود اين بحث نشان مي‏دهد كه ظهور اين آيه در حكمي تشريعي ـ چه به طور مستقيم و چه به نحو غيرمستقيم و مبتني بر قضيه‏اي خبري ـ مورد قبول قائلان به نسخ است.

نسخ اصولاً در احكام است كه فرض صحيح دارد و قائل شدن به نسخ در قضاياي اخباري ـ العياذ بالله ـ نسبت كذب و خطا بر سرچشمه وحي دادن است. كساني كه نسخ در احكام را پذيرفته‏اند، علت آن را مصالح اجتماعي و خصوصيات زمان و مكان دانسته‏اند. چنين امري در مورد قضاياي اخباري فرض صحيح ندارد. به نظر مرحوم علامه طباطبايي(ره) جمله‏اي كه در ادامه جمله «در دين اكراهي نيست» آمده است ـ جمله قد تبيّن الرّشد من الغي ـ تعليل است از براي جمله پيشين. به عبارت ديگر مي‏فرمايد: علت آنكه در دين اكراهي نيست، جدا شدن واضح رشد و غي از يكديگر مي‏باشد؛ به نظر ايشان براي آنكه اين آيه نسخ شده باشد بايد اين تعليل يعني جدايي رشد از غي نيز نسخ شده باشد. بديهي است كه جدايي رشد و غي نسخ نشده است؛ بنابراين، آيه نيز نسخ نشده است (361:ج2:1372 طباطبايي). اصولاً همان‏طور كه مرحوم علامه طباطبايي(ره) مي‏فرمايند: كسي افراد تحت سرپرستي خود را اكراه بر كاري مي‏نمايد كه يا به خاطر قاصر بودن فهم آنها و يا به دلايل ديگر نتواند مقصود خود و امتياز آن را به آنها تفهيم كند. با جمله «قد تبيّن الرّشد من الغي» خداوند عليم چنين احتمالي را نفي مي‏فرمايد. او از طريق قرآن مجيد و سنت نبوي و ائمه اطهار(سلام‏الله عليهم اجمعين) رشد را از غي به وضوح جدا ساخته است، باقي امر به عهده انسان است كه رشد (دين‏داري) را انتخاب مي‏كند يا غي (ترك دين) را. چه انسان را آفريد و به نيكوترين وجه هدايتش فرمود:

انا هَدَيناه السّبيل إمّا شاكرا وامّا كفورا.(3:76 انسان)

و اگر مي‏خواست انسانها را يك امت قرار مي‏داد، اما در دار امتحان و ابتلاء چنين امري حكيمانه نبود:

... ولو شآءاللّهُ لجعلكم أُمة واحدة ولكن ليبلوكم فيما آتاكُمْ فاستبقوا الخيرات إلي اللّه مَرْجِعكم جميعا فينبّئكم بما كنتم فيه تختلفون.(48:5 مائده)

آياتي از اين قبيل كه انتخاب را وظيفه انسان مي‏دانند بسيارند و جاي ذكر همه آنها، اين مقاله نيست.

به طور خلاصه مي‏توان از آنچه گذشت نتيجه گرفت كه آيه كريمه 256 سوره مباركه بقره اولاً نسخ نشده است و ثانيا جنبه تشريعي نيز حداقل دارد، اگر نگوييم اصولاً حكمي تشريعي است. از كساني كه آشنا به ماهيت وحي و نبوّت نيستند تعجّبي نيست اگر به راحتي قائل به نسخ چنين آيه كريمه‏اي شوند. اما براي آشنايان، به خوبي مشخص است كه اين بزرگترين تجليلي است كه خداوند از رسول گراميش مي‏كند كه از رهگذر وحي او و عظمت شأن حضرت ختمي‏مرتبت چنين امكاني در تاريخ بشر پديد آمده است كه رشد و غي از يكديگر به وضوح تمام جدا شوند.

/ 27