دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلب مهم ديگري نيز در مورد اينكه چرا اكراهي در دين نيست عموما مطرح مي‏شود كه توجه به آن در اين مقاله ضروري است. عموما مسأله عدم اكراه را در سرمشقي معرفت‏شناسانه و با توجه به تعريفي كه از دين كرده‏اند توجيه نموده‏اند. ابتدا سعي شده است به نحوي دين را تعريف كنند كه منحصر شود به اصول اعتقادي دين. آنگاه گفته‏اند اعتقاد امري قلبي است و اصولاً امكان تحميل اعتقاد وجود ندارد. به عنوان نمونه گفته‏اند: همانگونه كه علوم ضروري در قلب به مجرد افاضه حاصل مي‏شوند بدون اكراه و جبر؛ علوم نظري و معارف الهي نيز پس از فراهم آمدن مبادي و مقدمات الهامي يا تعليمي به مجرد القاء حاصل مي‏شوند. بدين ترتيب اعتقادات ديني مي‏شوند ازجمله امور باطني و هيچ كس بر باطن انسان و قلب او تسلط ندارد مگر واحد حق از جهت مناسبات ذاتيّه و قرب معنوي كه با وي دارد.

اما نكاتي چند در اين ارتباط مطرح مي‏باشد: اولاً به تعبير آيت‏اللّه خويي(ره) دين اعم از اصول و فروع است و در آيه 256 سوره بقره دلالتي بر حصر دين فقط به اصول وجود ندارد و حتي از ذكر «كفر» و «ايمان» بعد از آن نمي‏توان چنين حصري را فهميد (327:ق1394 خويي). ثانيا اگر عدم اكراه در دين به خاطر آن بوده باشد كه دين امر قلبي است و قابل تحميل يا اجبار نيست، عين اين سخن را در خصوص كفر نيز مي‏توان جاري دانست. تمامي شعب كفر نيز ابعادي اعتقادي دارند و از آن جهت قابل تحميل به اجبار نيستند. حاشا كه قرآن مجيد با چنين ملاك مشتركي بخواهد امتياز و شرافت دين خاتم را بيان كند. ظهور آيه 256 سوره مباركه بقره در اين است كه افتخار و شرافتي براي دين كه همان دين اسلام است ذكر مي‏شود. آن شرافت بي‏نيازي از اكراه است كه نتيجه جدا شدن رشد از غي مي‏باشد. انتخاب تعابير رشد و غي به جاي تعابيري نظير علم و جهل، هدايت و ضلالت، خير و شر و نظاير آن خود نيز گويايي خاصي دارد بر اين كه مسأله تشويق انسان به انتخاب احسن مطرح است. ثالثا تمامي كساني كه به تحميل‏ناپذير بودن اعتقادات توجّه كرده‏اند، نسبت به واقعيت خارجي عنايتي نداشته و اين موضوع را از دريچه محدود منطق صوري و معرفت‏شناسي بررسي كرده‏اند. حتي علمي چون جامعه‏شناسي معرفتي كه خود كم‏وبيش در چارچوب معرفت‏شناسي تحقيق مي‏كند، بدون هيچ شك و شبهه‏اي بر آن است كه كليه معارف و عقايد را مي‏توان تحميل كرد. هرچند شخص معتقد در ظرف اعتقاد ممكن است تحميل و اكراهي احساس نكند، همه ما در تجارب بي‏شمار زندگي خود ديده‏ايم و مي‏بينيم كه قدرت بيروني رفتار و اعتقادات ما را به صور مختلف كنترل مي‏كند امّا بتدريج از كراهت آن كاسته مي‏شود؛ تا جايي كه، آنچه قبلاً بيگانه تلقي مي‏شد جزئي از شخصيت اخلاقي ما مي‏شود. اصولاً تعليم و تربيت با قدرت و در بسياري از موارد با كراهت همراه است و تقريبا تمامي اعتقادات انسانها ناشي از جامعه‏پذيريهاي گوناگوني است كه كنترل فرد را در چارچوبهاي خاصي ميسر مي‏سازد. اين امر از جمله اوّليات در جامعه‏شناسي معرفت است كه معرفتهاي مختلف ازجمله علوم تجربي و غير آن در يك روند پيچيده و كنترل‏شده درون‏ريزي مي‏شوند. اين موضعِ، علمي است كه در حوزه سرمشق ادراكي و معرفت‏شناسي فعّاليت مي‏كند، تحقيقات باستان‏شناسانه با وضوح بيشتري نقش قدرت در شكل‏گيري علوم را مطرح مي‏كنند.

/ 27