دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بنا بر سه نكته فوق اين استدلال كه دين جنبه اعتقادي دارد و اعتقاد قابل تحميل نيست، چندان قابل اعتنا نيست، اصولاً اكثر اعتقادات تحميلي و درنتيجه تقليدي مي‏باشد. پس اين امر كه «عدم اكراه در دين» اصولاً امكان‏پذير نيست صحيح به نظر نمي‏رسد، اصولاً تحميل دين امكان‏پذير است؛ نشانه‏اش آنكه، بسياري از اديان باطل و خلاف فطرت بر معتقدانشان چندان تحميل شده‏اند كه افرادي حاضر به دادن جان خود بر سر آن عقايد هستند. از اينجا مي‏توان فهميد كه قضيه «لا اكراه في‏الدين» نبايد خبري باشد زيرا اگر خبري باشد العياذ بالله كذب خواهد بود و با واقعيات آن طوري كه ما بالوجدان مشاهده مي‏كنيم سازگار نمي‏باشد و محدود كردن معناي اين آيه كريمه به روابط منطقي و اصول معرفت‏شناختي هم چندان كمكي نمي‏كند؛ زيرا در آن صورت شرافت و امتياز دين اسلام را از آن گرفته‏ايم و آن را با عقايد باطل از اين جهت مشترك دانسته‏ايم. ممكن است اشكالي مطرح شود؛ مبني بر اين كه، اگر آن را تشريعي بدانيم باز هم دين را با بسياري از مكاتب باطل ليبرالي شريك ساخته‏ايم. در جواب بايد گفت: خير، چنين شراكتي مطرح نيست. اصولاً هدف اين مقاله روشن ساختن اين معنا بوده است كه هيچ دين يا مكتبي به غير از اسلام نمي‏تواند چنين حكم تشريعي‏اي را به نحوي كه اسلام مطرح مي‏سازد وضع نمايد. در اسلام چنين تشريعي به معناي رها ساختن به حال خود نيست؛ بلكه، جمله «قد تبيّن الرّشد من الغي» مي‏رساند كه تمامي راههاي رشد و غي به وضوح تمام معرفي شده‏اند، تشريع چنيني حكمي با چنين قيدي است كه افتخار اسلام است و هيچ مكتبي ديگر چنين شرافتي را ندارد.

بنابراين مسأله اين نيست كه نمي‏شود در دين اكراه باشد و يا دين نمي‏تواند اكراه كند. هم اكراه امكان‏پذير است و هم توانايي انجام آن ممكن است وجود داشته باشد، مسأله آن است كه بنا به دلايلي آن را حكيمانه نمي‏داند و نمي‏خواهد اكراه كند؛ از همين رو، به رسول اكرم(ص) مي‏فرمايد:

فَذَكِّرْ إنّما اَنْتَ مُذكّر. لست عليهم بمصيطر.(22ـ21:88 غاشيه)

نحن اَعْلَمُ بما يقولون و ما انت عليهم بجبار فذكِّر بالقرآن من يخاف وعيد.(45:50 ق)

در آيه كريمه 256 سوره بقره هم اشاراتي به كمال و خاتميت دين اسلام است؛ آنجا كه مي‏فرمايد: «قد تبيّن الرّشد من الغي» و هم به رسميت شناختن قدرت تشخيص انسانها به طور عموم و اين چيزي كه دين اسلام را در حوزه انسان‏سازي بي‏نياز از علوم مي‏سازد. علوم تحصّلي تنها مي‏توانند در حوزه توليد و تسلط بر طبيعت مفيد باشند، كه آنهم امروز به شدت مورد ترديد است چون كه اين علوم بدون نظارت بيروني ارزشهاي اخلاقي سيستم توليدي را به مرز نابودي محيط زيست سوق داده‏اند. اگر در حوزه طبيعت اينچنين خطرآفريني كرده‏اند در حوزه انساني خطرشان دوچندان است. ممكن است اشكال شود به اينكه تاريخ اديان نيز چندان درخشان نيست، و چه جنگها و تخريبها كه به نام دين شده است. صرف‏نظر از درجه صحت و سقم اين اشكال بايد پذيرفت كه به عنوان واقعيتي خارجي اين سخني است قابل اعتنا اما نبايد دست‏آوردهاي اديان را هم ناديده انگاشت. باز ممكن است گفته شود: عين همين سخن را در مورد علوم نيز مي‏توان گفت، آنها نيز خدمات شايان ذكري كرده‏اند. اين سخن نيز مي‏تواند حظي از حقيقت داشته باشد. امّا اميد مي‏رود تاكنون روشن شده باشد كه اين مقاله به هيچ وجه در مورد صحت و سقم علوم از نظر دروني قضاوتي نكرده است و همچنين خدمات علوم در كل را نيز مورد سؤال قرار نداده است؛ حتي گفته شد كه در ابتدا علوم تحصّلي از جنبه رهايي‏بخشي انسان از سلطه تكنيكهاي خشن انسان‏سازي مسيحي اهمّيت يافتند، اما دو نكته مطرح است: اول آنكه علوم تحصّلي به تدريج تماميت‏خواه شدند و تبديل شدند به قدرتي سلطه‏گر كه اختيار انسان را از وي سلب كردند، دوّم آنكه روح اين مقاله دفاع از صلاحيت انسان‏سازي اسلام به عنوان يك دين الهي در برابر صور معرفتي ديگر است نه دفاع از عملكرد «دينداران» و هر مسلماني. نويسنده به خوبي از فاصله كيهاني بين ايده‏آلهاي اسلامي با واقعيّات تاريخي جوامع اسلامي آگاهي دارد. اين سخني بوده است كه بنيانگذار راحل جمهوري اسلامي حضرت امام خميني(ره) همواره در سخنانشان يادآور مي‏شدند كه تازه جمهوري اسلامي كه گل سرسبد كشورهاي اسلامي است، نسيمي از اسلام حقيقي است. اما مباحثي ديگر در مورد آيه كريمه 256 سوره بقره نيز مطرح است، از قبيل: جمع آن با آيات قتال و بعضي ديگر از احكام اسلامي به ويژه آنهايي كه مربوط به روابط اجتماعي مي‏باشند. ورود به اين بحثها با هدف اين مقاله و اختصار آن تناسب ندارد لذا علاقه‏مندان بايد به منابع معتبري كه در مورد اينگونه مباحث نوشته شده است رجوع كنند. در عين حال براي نمونه عباراتي از حضرت آيت‏الله حسن‏زاده آملي نقل مي‏كنم:

/ 27