2. مبحث تابع قواعدي است. - دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟! - نسخه متنی

سیدمحمد سلیمان پناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2. مبحث تابع قواعدي است.

3. مبحث برخلاف زبان كه نامحدود است و حد و مرزي ندارد، داراي حد و مرز مشخص و از نوعي وحدت و تشخص برخوردار است (21ـ30:1972 فوكو).

4. رويكرد زباني تمامي وحدتهاي شناخته‏شده معرفت‏شناسانه را رها مي‏كند و نشان مي‏دهد كه علوم از هيچ يك از وحدتهاي معرفت‏شناسانه برخوردار نيستند. وحدت علوم (مبحث‏ها) ناشي از (1) وحدت موضوع؛ (2) وحدت سبك؛ (3) اشتراك در مفاهيم كليدي؛ (4) وحدت تم (ديدگاه)؛ (5) وحدت مؤلف؛ (6) وحدت كتاب و يا مجموعه رسائل؛ و يا (7) وحدت منشاء نيست (306ـ303:1998؛ 35ـ34:1972 فوكو).

باستان‏شناسي نشان مي‏دهد كه هيچ يك از اين مقولات تا آنجا كه به مبحث ربط دارند خود از وحدت برخوردار نيستند چه رسد به آنكه منشاء وحدت مبحث باشند. باستان‏شناسي قائل به انقطاع و بريدگي در اين مقولات است و درنتيجه وحدت مبحث را در «رويداد» بودن جستجو مي‏كند (306:1998 فوكو).3 اين وحدت يك رويداد است كه مجموعه‏اي پراكنده از بيانهاي كتبي و شفاهي را وحدت مي‏بخشد (همان منبع).

5. فرق مبحث‏شناسي با زبان‏شناسي در آن است كه تحليل زبان‏شناسانه درصدد آن است كه بداند: «مطابق چه قواعدي بيان خاصي ساخته شده است و متعاقبا طبق چه قواعدي، بيانات مشابه ديگري مي‏تواند ساخته شود» (307:1998 فوكو). اما توصيف مبحث مي‏پرسد: «چرا اين بيان مطرح گرديد و نه بياني ديگر به جاي آن؟» (همان منبع). در توصيف مبحث به جاي مطالعه و تحليل فكر در صورتهاي ضمير ناخودآگاه و معاني مخفي و اسرار دروني، پرسيده مي‏شود: «چه چيزي در اين موجود قاعده‏دار، وقتي گفته مي‏شود، ظاهر مي‏شود و در جايي ديگر ظاهر نمي‏شود» (همان منبع، ص308).

6. هدف از تلقي مبحث به عنوان يك رويداد اين نيست كه آن را جدا و در انزوا بررسي كنيم «بلكه بالعكس هدف آن است كه ارتباط اين رويداد بحثي را با رويدادهاي ديگري كه ذاتا بحثي نيستند بررسي كنيم، رويدادهايي كه ممكن است تكنيكي، عملي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و يا به گونه‏هاي ديگري باشند» (308:1998 فوكو). فوكو معتقد است اين رابطه‏ها بايد ـ بدون ارجاع به شكل كلي زبان يا شعور گويندگان ـ فقط در حوزه رويدادها برقرار شوند (همان منبع).

چنين تحليلي از رويدادها را فوكو «باستان‏شناسي» مي‏نامد (310ـ309:1998 فوكو) عنوان «باستان‏شناسي» را وي تا حدودي براي معنايي ويژه وضع مي‏كند براي آنكه روش خود را از «تاريخ علم» متمايز سازد. چراكه تاريخ علم ارتباط بسيار نزديكي با معرفت‏شناسي و سرمشق ادراكي دارد (195ـ135:1972 فوكو).

7. باستان‏شناسي برخلاف معرفت‏شناسي و تاريخ علم كه به ارتباط افكار و عقايد علاقه‏مند است به مطالعه مجموعه قواعدي مي‏پردازد كه «در يك فرهنگ، پديدار شدن و ناپديد شدن بيانات، حفظ و نابوديشان و وجود متناقض آنها را هم به صورت رويدادها و هم به عنوان اشياء تعيين مي‏كند» (309:1998 فوكو). فوكو اين مجموعه قواعد را «آرشيو» مي‏نامد (همان منبع ص310ـ309).

/ 27