دانستنی های ولایت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
«نقل شده كه سالي در سامراء وبا آمد وهمه روزه عدهاي از شيعيان وسنيانوديگرافراد از دنيا ميرفتند.عاقبت مردم نزد مرحوم محمد تقي شيرازيمعروف به ميرزاي كوچك آمدند وراه حلي خواستند.ايشان فرمودند:بهمردم بگوئيد كه همه روزه زيارت عاشورا بخوانند وثوابش را به روح نرگسخاتون مادر امام عصر(عج)هديه نمايند.شيعيان به اين دستور عمل كردندوبا كمال تعجب،كسي ديگر از شيعيان از دنيا نرفت ولي از سنيها مرتبمرده به غسالخانه ميبردند.آنها تعجب كرده وراز اين مطلب را از شيعيانجويا شدند وآنها گفتند كه رهبرما بما سفارش كرده كه زيارت عاشورابخوانيم.وماهم اين كار را كرديم.سنيها با شنيدن اين مطلب شروع بخواندنزيارت عاشورا كردند ومردن از آنهاهم متوقف شد.» جوان با نفرين پدرشل شد! روزي علي(ع)درحال طواف بود كه صداي التجاء ومناجات والتماسجواني را شنيد.امام ازاو دربارة گرفتاريش سؤال كرد.او گفت:من سالم بودم ولي آنقدر پدرم را اذيت نمودم كه او مرا نفرين كردومن فلج شدم . پدرم تصميم داشت تا روزي به كنار كعبه بيايد، وبرايشفايم دعاكند ولي قبل از اين كار، از دنيا رفت.حال من مانده ام اين پاهايشل!امام به او دعاي مشلول را ياد دادند كه آنرا بخواند.او اين دعارا خواندوپيامبر را درخواب ديد كه حضرت دستي برپاهاي او كشيد واو شفايافت.»«مفاتيح الجنان» تا سه روز ديگر ميميرد ««حسين بن علاء ميگويد: درخدمت امام صادق(ع) بودم كه مردي آمد واز زنش شكايت كرد.امام فرمود: برو و زنت را بياور! آن مرد رفت و باهمسرش برگشت. امام به آن زن فرمود:شوهرت چه ميگويد؟ زن گفت:خدا چنين و چنانش بكند! امام فرمود: اگر بر اين حال بماني و اخلاقت را باشويت درست نكني، سه روز بيشتر زنده نماني! زن گفت: ميخواهم هرگزصورتش را نبينم! امام به آن مرد فرمود: دست زنت را بگير و برو كه بيشتر ازسه روز زنده نميماند!آن دو رفتند، بعد از سه روز آن زن از دنيا رفت» حضور معصومين(ع)بر بالين محتضران! يا اَيَّتُهَاالنَفْسُ الْمُطْمَئِنَّة اِل'ي مُحَمّدٍ وَوَصِيِّيهِ !ابابصير مي گويد:از امام صادق(ع)سؤال كردم:آيا مؤمن از مرگ ناراحتمي شود؟امامفرمود:نهبخدا!گفتم:چراناراحتنمي شود؟فرمود هرگاه مرگ مؤمني فرا برسد،رسول خدا(ص)واهل بيتش(ع)بر بالين او حاضر مي شوند!جبرئيل وميكائيل واسرافيل وعزرائيل،نيز بيايند!علي(ع)مي فرمايد:يا رسول اللّه!اين شخص از دوستان مااست!پس او رادوست بدار!همةفرشتگان نيز توصيةاورا به عزرائيل،مي كنند!ومي گويند:اين شخص از دوستان محمّد وآل محمّد است.با او مدارا كن!عزرائيل گويد:قسم به خدائي كه شمارا برگزيد،ومحمّد را به نبوت انتخاب كرد،من نسبت به او از پدر مهربانتر واز برادر رفيق ترم!سپس عزرائيل به آن شخص مي گويد:اي بندةخدا!آيا از آتش،خودت را