توقيع از امام عصر(عج) - دانستنی های ولایت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
توقيع از امام عصر(عج)
دربارة شرفيابي آية اللّه اصفهاني به خدمت امام عصر(عج)آمده است:بعد از شهادت فرزندش سيد حسن،آية اللّه تصميم گرفت كه از امر رياستومرجعيت كنارهگيري كند واز مردم انزوا بگيرد ودرِ منزلِ خويش را بر روي خودي وبيگانه ببندد.امّا ناگاه نامهاي از ناحيةحضرت ولي عصر(عج)براي وي صادر شد. اين توقيع بوسيلة ثقة الاسلامحاج شيخ محمدكوفي شوشتري-كه متجاوز از چهل مرتبه به مكه مشرفشده بود-براي آية اللّه اصفهاني فرستاده شد.متن آن نامة شريف اينگونهبود:«اَ رْخِص نفسَك واجْعَل مجلِسَك في الدِهليز واقْضِ حوائِجَ الناس.نحنُننْصُرك.»يعني:خود را براحتي در اختيار مردم بگذار!محل نشستن خود رادر دهليز(دالان) منزلت قرار بده!نيازمنديهاي مردم را برطرف كن!ماهمياريت مينمائيم.بحرالعلوم يمني شيعه ميشود
همچنين در اين مورد داستان ديگري است كه:يكي از علماي زيديه بنامبحرالعلوم يمني ،وجود امام عصر(عج)را انكار ميكرد.او با علماء مكاتباتفراواني كرد وهرچه آنها جوابهائي در اثبات وجود امام عصر(عج)اقامهكردند،قانع نميشد!تا اينكه نامهاي براي سيد ابوالحسن اصفهاني نوشتوجواب قاطعي خواست.سيد در جواب نوشت:بايد جواب شماراحضوري بدهم!شما به نجف بيائيد.بحرالعلوم يمني باپسرش سيدابراهيم وچند تن از مريدانش به نجفمشرّف شد.علماء باوي ديدار نمودند وسيدهم از وي ديدننمود.بحرالعلوم عرضكرد:من به دعوت شما به اين مسافرت آمدهام وحالجوابي را كه وعده فرموديد، بدهيد!سيد گفت:بعد از دوشب به منزل منبيائيد!بعد از دوشب،به منزل سيد رفتند.پس از صرف شام ورفتن اكثر مهمانهاوگذشتن از نيمه شب،سيد به خادمش گفت كه به بحرالعلوم وپسرشبفرمائيد كه از خانه بيرون بيايند.سپس سيد به اتفاق بحر العلوم وپسرش بهمحل نامعلومي رفتند.روز بعد پسر بحر العلوم در پاسخ چند نفر كه ديشب چه شد؟جواب داد كهبحمداللّه به حقيقت رسيديم وشيعة دوازده امامي شديم.زيرا آية اللّه ،پدرمرا به محضرامام عصر(عج)برد.بعد جريان را اينگونه تعريف كرد:ما از منزل كه بيرون آمديم،نميدانستيم بهكجا ميرويم.تا اينكه از شهر خارج شده ووارد قبرستان وادي السلامشديم.در مقام امام مهدي(عج)،سيد از چاه آب كشيد ووضو گرفتدرحاليكه ما به او ميخنديديم!آنگاه سيد وارد مقام شد وچهارركعت نمازخواند وكلماتي را گفت.ناگاه ديدم آن فضا روشن گرديد.پس پدرم راطلبيد.وقتي پدرم وارد آن مقام شد،طولي نكشيد كه صداي گرية پدرم بلندشد ونالهاي كرد وبي هوش شد.من رفتم وديدم كه سيد شانههاي پدرم رامالش ميدهد تا بهوش آمد.وقتي برگشتيم،پدرم گفت:حضرت ولي عصر حجة بن الحسنعسگري(عج) رازيارت كردم وشيعة اثناعشري شدم.بعد از چند روز،بحرالعلوم به يمن مراجعت كرد وچهارهزار نفر از مريدانيمني خودرا شيعة اثناعشري كرد.ابن قولويه(جعفربن قولويه)
نقل شده است كه در سالي كه قرامطه حجر الاسود را براي نصب درجاي خود به مكه