تفسیر نمونه جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
كه به مسلمانان در اين جنگ رسيد نازل شده، اين مشكلات به قدرى بود كه گروهى تصميم به بازگشت گرفتند اما لطف و توفيق الهى شامل حالشان شد، و هم چنان پا بر جا ماندند.از جمله كسانى كه مىگويند آيه در مورد او نازل شده" ابو حيثمه" است، كه از ياران پيامبر (ص) بود، نه از منافقان، ولى بر اثر سستى از حركت به سوى ميدان تبوك به اتفاق پيامبر (ص) خوددارى كرد.ده روز از اين واقعه گذشت. هوا گرم و سوزان بود، روزى نزد همسران خود آمد، در حالى كه سايبانهاى او را مرتب و آماده و آب خنك مهيا و طعام خوبى فراهم ساخته بودند، او ناگهان در فكر فرو رفت و به ياد پيشواى خود پيامبر (ص) افتاد و گفت: رسول خدا (ص) كه هيچ گناهى ندارد و خداوند گذشته و آينده او را تضمين فرموده، در ميان بادهاى سوزان بيابان اسلحه به دوش گرفته، و رنج اين سفر دشوار را بر خود تحمل كرده، ابو حيثمه را ببين كه در سايه خنك و كنار غذاى آماده و زنان زيبا قرار گرفته است، اين انصاف نيست.سپس رو به همسران خود كرد و گفت به خدا قسم با هيچكدام از شما يك كلمه سخن نمىگويم، و در زير اين سايبان قرار نمىگيرم، تا به پيامبر (ص) ملحق شوم، اين سخن را گفت و زاد و توشه برگرفت و بر شتر خود سوار شد و حركت، كرد، هر قدر همسرانش خواستند با او سخن بگويند او كلمهاى بر زبان جارى نكرد، و هم چنان به حركت ادامه داد تا به نزديكى تبوك رسيد.مسلمانان به يكديگر مىگفتند: اين سوارى است كه از كنار جاده مىگذرد اما پيامبر (ص) فرمود اى سوار! ابو حيثمه باشى بهتر است.هنگامى كه نزديك شد و مردم او را شناختند گفتند آرى ابو حيثمه است، شتر خود را بر زمين خواباند و به پيامبر (ص) سلام گفت، و ماجراى خويش را بازگو كرد، پيامبر (ص) به او خوشآمد گفت و براى او دعا فرمود.