تفسیر نمونه جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
سلولهاى مغزى فعل و انفعال بيشترى دارند و غذاى بيشترى جذب مىكنند و امواج زيادترى مىفرستند، ولى به هنگامى كه پاى مسائل عاطفى مانند عشق و محبت و تصميم و اراده و خشم و كينه و حسد، عفو و گذشت به ميان مىآيد، فعاليت عجيبى در قلب انسان شروع مىشود، گاهى ضربان شديد پيدا مىكند، گاهى ضربانش بقدرى سست مىشود گويا مىخواهد از كار بايستد، گاهى احساس مىكنيم كه قلب ما مىخواهد منفجر بشود، اينها همه به خاطر پيوند نزديكى است كه قلب با اين سلسله مسائل روانى دارد.از همين رو قرآن مجيد ايمان را به قلب نسبت مىدهد (وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ)- (حجرات- 14) و يا جهل و لجاجت و عدم تسليم در مقابل حق را به عنوان نابينايى قلب تعبير مىكند (وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ- حج- 46).ناگفته نماند كه اين گونه تعبيرات مخصوص قرآن نيست، در ادبيات زبانهاى گوناگون در زمانهاى گذشته و امروز نيز جلوههاى مختلف اين مساله ديده مىشود، غالبا به كسى كه علاقه داريم مىگوئيم در قلب ما جاى دارى و يا قلب ما متوجه تو است، و يا قلب ما در گرو عشق تو است، و هميشه سمبل عشق را ترسيمى از قلب انسان قرار مىدهند.همه اينها به خاطر آن است كه انسان همواره اين احساس را داشته است كه به هنگام عشق و علاقه و يا كينه و حسد و مانند اينها تاثير و تاثر خاصى در قلب خود احساس مىكند، يعنى نخستين جرقه اين مسائل روانى به هنگام انتقال به جسم در قلب آشكار مىشود.البته علاوه بر همه اينها، سابقا اشاره كردهايم كه يكى از معانى قلب در لغت عقل و روح آدمى است و معنى آن منحصر به اين عضو مخصوص كه در درون سينه است نمىباشد و اين خود تفسير ديگرى براى آيات قلب مىتواند باشد اما