داوود فيرحي مشاركت سياسي هر چند به شكل كنوني آن متعلق به عصر جديد است، اما جلوههاي گوناگون آن را در فرهنگهاي تمدن زاي گذشته نيز ميتوان ديد. برخي از نويسندگان متأخر غرب حتي عقيده دارند كه مشاركت سياسي در يونان باستان، به دلايلي مهمتر از غرب جديد بوده، و به لحاظ عناصر ويژهاي كه داشت، ذاتا ضد توتاليتر بوده است. اين دسته از نويسندگان كه يونان باستان را ايدهآل زندگي سياسي تلقي ميكنند، ضمن انتقاد از روند كنوني كه تجربه غرب در حوزه فرهنگ و سياست است، بطور بسيار نااميدكنندهاي از «مسأله انحطاط» در عقلانيت غرب سخن ميگويند.2در حوزه تمدني اسلام نيز، نويسندگان منتقدي همچون برهان غليون، ضمن توصيف جامعه مشاركت گراي صدر اسلام و روح تكثرگراي تعاليم اسلامي، كوشش ميكنند تا استحاله اين انديشه اصيل در سياستهاي اقتدارگرا و دولتهاي استبدادي را توضيح دهند.3 به نظر اين گروه از نويسندگان، به دلايل متعددي كه در جاي ديگري بايد توضيح داد، حريت اسلامي به تدريج تبديل به تصميم دولت شده است؛ ميتوان با تحليل روند اين «انحطاط»، و كژتابي قرائتهاي ديني منبعث از آن، بازگشت به اصالت اسلامي را تسهيل نمود.مشاركت سياسي، بويژه در ابعاد رقابتي آن، به دليل فني و عملي، همواره در قالب تكثرگرايي سياسي ظاهر ميشود. طبق استدلال «رابرت دال»، مشاركت سياسي در ابعاد تودهاي، امري غير ممكن است؛ افراد جامعه در رابطه با امور سياسي به يكسان عمل نميكنند. گروهي موضع بي طرفانه دارند، عدهاي نيز مشاركت منفعلانه و غالبا حمايتي ـ بدون هيچ گونه رقابت فعال ـ دارند و تنها عده و گروه اندكي هستند كه بطور همه جانبه در امور سياسي درگير ميشوند. «دال»، فقط اين گروه سوم را كه با عنوان «فعالان سياسي» مورد خطاب قرار ميدهد، شايسته بررسي ميداند.4 اين نخبگان، به طرق گوناگوني، اعم از توليد ايدئولوژي، رهبري سياسي، و حتي معماري تشكيلات و سازمانهاي مناسب، تودهها و جماعات كثير را به موضعگيري و حمايت از ديدگاهها و رهيافتهاي خود واميدارند.5 علاوه بر تحليل انسان شناختي فوق، از لحاظ زندگي سازماني و عوامل جامعه شناختي نيز، تنها گروه و افراد معدودي ميتوانند در عرصه سياست ايفاي نقش نمايند.بنابراين، سخن از مشاركت سياسي، هر چند در سطح نظريه و به لحاظ نظري امكانپذير است، اما در عمل چندان قابل تحقق نمينمايد.6 و درست به همين دليل است كه هر گونه بحث از مشاركت سياسي، به نوعي به پلوراليسم و تكثرگرايي سياسي تحويل ميشود. در سطور ذيل، تكثرگرايي سياسي در دولت اسلامي مورد بررسي قرار ميگيرد.هدف اين نوشتار تصوير و ترسيم نماي بيروني مشاركت سياسي در دولت اسلامي است. مشاركت سياسي به دلايل نظري و فني در جامعه اسلامي، به تكثرگرايي سياسي تحويل ميشود. مفهوم تكثرگرايي سياسي شكلگيري و مشروعيت احزاب سياسي در جامعه اسلامي است. احزاب سياسي به اعتبار قلمرو جغرافيايي و اعتقادي به دو دسته مهم قابل تقسيم هستند.با توجه به قلمرو جغرافيايي، احزاب سياسي به دو نوع احزاب منطقهاي و ملي تقسيم ميشوند.از نظر اعتقادي، احزاب و جناحهاي سياسي به دو دسته بزرگ احزاب اسلامي و احزاب غيراسلامي تقسيم ميشوند. احزاب اسلامي به نوبه خود به دو دسته احزاب مذهبي ـ كلامي و احزاب اجتهادي ـ فقاهتي تفكيك ميگردند. در اين نوشتار بيشتر كوشش ما توضيح اجمالي محسنات، معايب و قواعد حاكم بر فعاليت سياسي احزاب اجتهادي ـ فقاهتي با توجه به شرايط جامعه اسلامي ايران است. ضمنا تكثرگرايي اعتقادي ـ فرهنگي نيز بطور اجمال در مقدمه بحث مورد اشاره واقع شده است.
واژگان كليدي:
مشاركت سياسي، تكثرگرايي، احزاب اجتهادي ـ فقاهتي، دولت اسلامي