اشاره‏اي اجمالي به ادله سه نظريه در مورد تكثر گرايي اعتقادي - مشارکت سیاسی در دولت اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مشارکت سیاسی در دولت اسلامی - نسخه متنی

داود فیرحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشاره‏اي اجمالي به ادله سه نظريه در مورد تكثر گرايي اعتقادي

الف: عدم تكثرگرايي


چنانكه گذشت، نظريه اول هيچ گونه سازشي با تكثرگرايي اعتقادي ندارد. اين نظريه هم در انديشه‏هاي شيعي و هم در متون اهل سنت، چارچوبهاي انعطاف‏ناپذيري از استدلال و مستندات روايي را پذيرفته‏اند كه هر كدام منابع مورد استفاده رقيب را بشدت مورد نقض و رفض قرار مي‏دهند. به عنوان مثال، در مسانيد شيعه ضمن استدلال به حديث غدير درباره نصب امام علي عليه‏السلام وجوب نصب امام و حجة از باب لطف و در كليه ادوار تاريخ مورد تأكيد قرار گرفته است. كليني از امام صادق عليه‏السلام نقل مي‏كند:22

1- «ما زالت الارض الا و لله فيها الحجة، يعرف الحلال و الحرام و يدعو الناس الي سبيل الله»

2- «ان الله اجل و اعظم من ان يترك الارض بغير امام عادل»

3- «ان الله لم يدع الارض بغير عالم، و لولا ذلك لم يعرف الحق من الباطل»

در مقابل، مصادر اهل سنت احاديثي با سند و دلالت معتبر (از طريق مذهب خودشان) نقل مي‏كنند كه با تمام استدلالهاي شيعه تعارض تام داشته و درصدد حل تناقضات سياسي ـ مذهبي بعد از رحلت حضرت رسول صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏باشند؛ حتي احمد شلبي اساس حادثه غدير را انكار مي‏كند.23

ب: تكثرگرايي مطلق


نظريه دوم، در تعارض با مطلق گرايي نظريه اول، تفسيري از ديانت اسلام ارائه مي‏دهد كه بر مبناي آن هر گونه تكثرگرايي بين ادياني و درون ديني قابل تأسيس است. چنانكه اشاره گرديد، عبدالكريم سروش چنين تفسيري از ديانت اسلام را با استناد و استمداد از ميراث تساهل گراي عرفان و تصوف انجام مي‏دهد. وي در اين راستا، آيه «انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ان اكرمكم عندالله اتقيكم»(حجرات / 13) را بعنوان يكي از مباني قرآني تكثر و تعارف تفسير مي‏كند؛24 بطور كلي برداشتهاي شهودي و كشفي از تعاليم اسلامي در جامعه كنوني كه با استدلالهاي عقلي ـ كلامي و روايي ـ فقهي انس بيشتري دارند، دير پذيرفته مي‏شود. و در عمل نيز، بدلايل متعددي، چنانكه تاريخ انديشه‏هاي عرفاني نشان داده است، ناتوان از ارائه نظمي جايگزين در حيات جمعي، سر در دامن حيرت فرو مي‏برد.25

برخلاف شيوه فوق، ابوفارس ـ يكي از نويسندگان جديد اهل سنت ـ بحث در باب تكثرگرايي اعتقادي را با تكيه بر رهيافت معمول فقاهت سني، و با استناد به آيات متعددي از قرآن كريم توضيح مي‏دهد. طبق تفسير ابوفارس،26 نصوص ديني و اجماع امت اسلامي به وضوح تصريح دارند كه انسان در پذيرش هيچ ديني و مذهبي، حتي ديانت اسلام مجبور نيست؛ «لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي» (بقره/ 256).

به نظر ابوفارس، اقتضاي حكمت الهي است كه با عدم اجبار احدي در پذيرش دين خاصي، هر انساني مسؤوليت سرنوشت خويش را به عهده بگيرد. زيرا اگر جزا اين بود، و اگر خداوند اراده مي‏كرد، البته جميع مردمان عالم مؤمن مي‏شدند؛ «و لو شاء ربك لآمن من في الارض كلهم جميعا، أفأنت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين» (يونس /199) «و لو شاء الله ما اشركوا» (انعام / 107)، «و لو شاء ربك لجعل الناس امة واحدة» (هود / 118).

در اين انديشه، حكمت خداوند بر آن است كه با حفظ آزادي انسان، و بدون هيچ گونه اجباري، ايمان و كفر، هدايت و گمراهي، خير و شر را بر مردم تبيين نموده، آنان را در انتخاب يكي از دو طريق مختار و آزاد گذارد تا محاسبه اعمال انسانها ممكن گردد؛ «فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر انا اعتدنا للكافرين نارا احاط بهم سرادقها و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل، يشوي الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا * ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات انا لانضيع اجر من احسن عملاً اولئك لهم جنات عدن تجري من تحتهم الانهار»(كهف /31-29).

و قال تعالي: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا، انا اعتدنا للكافرين سلاسل و اغلالاً و سعيرا، ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورا» (انسان /5-3).

به لحاظ تمهيد نكات فوق است كه خداوند مهمترين رسالت انبياء را تبليغ دين و اقامه حجت بر خلق قرار داده است و در اين مهم هيچ گونه اكراه و اجباري در برابر اراده و انتخاب آزاد انسان لحاظ نشده است: «رسلاً مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس علي الله حجة بعد الرسل» (نساء / 165). «فان أسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا، فانما عليك البلاغ و الله بصير بالعباد» (آل عمران / 20). «فأن أعرضوا فما ارسلنا عليهم حفيظا ان عليك الاّ البلاغ»(شوري / 48).

ابو فارس، اضافه مي‏كند كه در قرآن، اعم از آيات مكي و مدني «اصل آزادي عقيده براي همه مردم» مفروض شده است و درست به همين خاطر است كه در پايان سوره «كافرون» به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله دستور مي‏رسد كه خطاب به آنان بگويد: «لكم دينكم ولي دين». و در آيه ديگري چنين مي‏فرمايد: «و ان احد من المشركين استجارك فأجره حتي يسمع كلام الله ثم أبلغه مأمنه» (توبه / 6).

در اين تفسير، تشريع جهاد نه به منظور گسترش مرزها و حدود، و يا تحميل عقيده اسلامي، بلكه درست با هدف حفظ آزادي عقيده عموم، و جلوگيري از غلبه سياست بر انديشه و اجبار قطبهاي قدرت در پذيرش دين معين صورت گرفته است؛27 «و لولادفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز»(حج /40)

در اين آيه، چنانكه ابوفارس تذكر مي‏دهد، ذكر مراكز عبادي يهود و نصاري در كنار مسجد مسلمانان، به عنوان نمادهاي گسترش عقايد مذهبي، و توصيه بر حفظ همه آنها بيانگر اهتمام اسلام بر حريت و آزادي اعتقادي است.

در جاي ديگري به گفت و گوي و همزيستي مسالمت‏آميز اهل كتاب تأكيد مي‏كند: «و لاتجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن» (عنكبوت / 46) اين توصيه در حالي است كه قرآن به صراحت اشعار مي‏دارد كه در انجيل و تورات و بطور كلي عقايد ديني پيروان اين دو مذهب تحريف جدي صورت گرفته است. آيات زير نمونه‏اي از اين تصريح است:

1- «و قالت النصاري المسيح هو ابن الله» (توبه /30)

2- «لقد كفر الذين قالوا ان الله هو المسيح»(مائدة /17)

3- «و قالت اليهود عزيز ابن الله» (توبه /30)

قرآن در كنار تأكيد بر حفظ آزادي ديني، حدود رابطه مسلمانان با پيروان اديان ديگر را به وضوح مشخص مي‏كند؛ جنگ با كساني كه به قتال برخاسته‏اند و زندگي مسالمت‏آميز با آنان كه طالب صلح هستند و در هر دو صورت هيچ گونه اجباري بر ترك دين و عقيده نخواهد بود: «لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم، ان تبروهم و تقسطوا اليهم، ان الله يحب المقسطين * انما ينهاكم الله عن الذين قاتلوكم في الدين و اخرجوكم من دياركم و ظاهروا علي اخراجكم ان تولوهم و من يتولهم فأولئك هم الظالمون» (ممتحنه /9-8).

ابوفارس حتي آزادي عقيده را فراتر از اهل كتاب، به اديان غير كتابي نيز تسري مي‏دهد و به حديثي از پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله استناد مي‏كند كه فرمود: از پيروان مجوس ـ كه آتش پرست هستند ـ جزيه بگيريد و بگذاريد در دين خود باقي بمانند.28 وي همچنين به تجربه حكومتهاي اسلامي در هند اشاره مي‏كند كه علي رغم سلطه چندين صد ساله بر اين سامان، آزادي مذهبي هندوها را سلب نكردند. به نظر ابوفارس، اخذ جزيه و خراج به منظور تأمين امنيت و استفاده آنان از هزينه‏هاي مصروفه در مؤسسات و نهادهاي دولت اسلامي است و ربطي به عقايد مذهبي ندارد.29

ج: تكثرگرايي مذهبي يا درون مذهبي


نظريه سوم دامن تكثرگرايي را چندان پهن و گسترده نمي‏بيند. بر اساس استدلال اين گروه، تكثرگرايي بين ادياني، كه نه بين اهل كتاب، بلكه همزيستي اسلام با اديان غير كتابي و مشرك باشد، امري غير متصور و مغاير با عناصر اساسي ديانت اسلام است؛ اسلام و اديان و مذاهب غير كتابي هيچ نقطه مشتركي ندارند تا امكان توافق بر اصول موضوعه‏اي حاصل شده، مبني و پايه‏اي براي رقابت در مابه الامتيازها تدارك شود. مثلاً ميان آته ئيسم (منكر خدا) و ته ئيسم (معتقد به خدا) و همچنين دو انديشه سكورلاريسم و تفكر معتقد به رابطه دين و سياست كه هر كدام در صدد نفي كامل رقيب هستند، چه رقابتي مي‏توان تصور كرد؟30

محمد تقي جعفري، در مورد ميزان دلالت آياتي نظير «لكم دينكم ولي دين» بر پذيرش كثرت گرايي اعتقادي مي‏گويد:

«اگر مخاطب «يا ايها الكافرون» مشركين باشند، قطعا لكم دينكم را به معناي يك دين الهي قابل قبول و جايز نمي‏داند. زيرا انكار و مبارزه با شرك از اصلي‏ترين مباني عقيدتي اسلام است. معناي «لكم دينكم» تصديق شرك نيست، بلكه همان گونه كه در بعضي از آيات آمده است، مقصود توبيخ شديد اصرار و لجاجت مشركين است كه از زبان پيامبرش مي‏فرمايد... و اين منافاتي با انكار شرك و مبارزه با مشركين در موقعيت مناسب و اجتماع ندارد.»31

علامه محمد تقي جعفري، در ادامه گفتار خود، توضيح مي‏دهد كه آياتي چون «سواء عليهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم فهم لا يؤمنون» هرگز به اين معنا نيست كه عدم ايمان آنان از ديد اسلام مقبول است و يا مقصود، متاركه تخاصم بوده يا پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله همزيستي با آنها را پذيرفته است. برعكس، آيه «ان الدين عندالله الاسلام» تنها دين برگزيده را «اسلام» بمعناي خاص ديانت حضرت محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله معرفي كرده است.32

بر اساس اين برداشت، كثرت گرايي فقط در شرايط پذيرش اصول موضوعه‏اي قابل تحقق است كه در درون يك دين، يا طرفداران و پيروان مذهبي خاص از يك دين ممكن است. بنابراين، هر چقدر از يك مذهب به سمت دين و سپس اديان متعدد حركت مي‏كنيم، بدلايل زيادي، از جمله كاهش اصول موضوعه و پذيرفته شده، با امكان اندكي نسبت به مسأله كثرت گرايي مواجه مي‏شويم؛ در قرآن در مورد اهل كتاب مي‏فرمايد: «قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و باليوم الآخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتاب حتي يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون» (توبه /29).

به هر حال، انديشه سوم بر آن است كه با فرض قبول اصول موضوعه يك دين و مذهب، تكثرگرايي در مباني فقهي و آراء و ظهورات عملي منبعث از آن، امري پذيرفته شده است؛ «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» (زمر/17). با تكيه بر پذيرش تكثر در مباني فقهي ـ اجتهادي در درون يك مذهب و ديانت، رهيافت سوم نيز، حداقل در قلمرو درون ديني و مذهبي، با ديدگاه دوم نزديك شده و نتايج سياسي مترتب بر تكثرگرايي اعتقادي را مي‏پذيرد. در سطور زير، به موضع اين دو گروه درباره حوزه‏ها و حدود تكثرگرايي سياسي ـ اجتماعي مي‏پردازيم. البته تأكيد ما بر تكثرات سياسي است.

/ 10