برخي عوارض تكثرگرايي - مشارکت سیاسی در دولت اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مشارکت سیاسی در دولت اسلامی - نسخه متنی

داود فیرحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برخي عوارض تكثرگرايي

محمد عبدالقادر ابوفارس، برخي عوارض منفي براي تكثرگرايي و تحزب در دولت اسلامي ذكر مي‏كند.49 اين عوارض منفي كه به نظر بعضي از متفكرين اسلامي ذاتي تكثرگرايي هستند و برخي ديگر نيز عكس آن را معتقدند، در فعاليتهاي انتخاباتي رياست جمهوري اسلامي در بهار 1376 ايران نيز آشكار و ظاهر شدند.

1- از جمله مهم‏ترين عوارض منفي تكثرگرايي ايجاد تفرقه و تنازع و احياء و گسترش اختلافات مكنون در جامعه اسلامي است كه باعث تضعيف قواي امت و سستي بنيان دولت اسلامي در مقابل دشمنان مي‏شود: «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» (انفال /46).

در وضعيت تكثر سياسي، هر انساني در راستاي نظريه فقهي و اجتهادي خود، مردم را به حمايت از ديدگاه مورد نظر خود دعوت نموده و فكر اجتهادي مخالف را به شدت مورد هجوم و انتقاد قرار مي‏دهد. در چنين شرايطي كه هدف اساسي گروههاي رقيب، نه استدلال اجتهادي، بلكه كسب رأي و حمايت بيشتر و در مقابل تقليل آراء رقيب است، خصومتها و پرده‏دريها افزون شده و مخاصمات از حد مشروع و حتي از سطح زبان و مطبوعات به درگيريهاي اجتماعي كشيده مي‏شود.

2- يكي ديگر از ايرادات مهم بر تكثرگرايي سياسي اين است كه تكثرگرايي «حيات معقول» انسانها را دچار تحديد مي‏كند. موجب رشد تدليس در عقايد و انظار شده، و با ايجاد فضاي ترديد و عدم اطمينان، آرامش جامعه را به هم مي‏ريزد.

طبق اين استدلال انساني كه در اصول و مباني عقيدتي خود دچار شك و ترديد شد، ديگر از اعماق جان نمي‏تواند به جامعه‏اش خدمت كند؛ بلكه نمي‏تواند درباره هويت خود انديشه صحيحي داشته باشد، جواني كه اطمينان ندارد مبناي حياتش بر چه اصولي استوار است، هدف زندگيش چيست و اصلاً بشريت يعني چه، كلماتي از دهانش بيرون مي‏آيد و تخيلاتي به ذهنش خطور مي‏كند كه حتي بنيانگذاران پوچگرايي هم بدان گونه سخن نمي‏گويند و نمي‏انديشند. اين سانسور علم نيست، دلسوزي به آدميت است.50

اين گونه منتقدين عقيده دارند كه طرح و تحقيق نظريات متنوع در صورتي كه اشاعه آن موجب اضطراب در افكار مردم نباشد، مانعي ندارد. اما به هر حال اصل در تكثرگرايي، بويژه در احزاب اسلامي، طرح نظريه‏ها، خط مشيها و برنامه‏ها در شارع عام است تا بدين ترتيب افكار عمومي جلب و تحريك شود. و اين امر، جز ايجاد تشويش رواني و افزودن دردي به دردهاي جامعه نتيجه‏اي ندارد. يكي از انديشمندان معاصر مي‏گويد:

«اينكه شرط كرديم طرح نظريات گوناگون باعث اضطراب نباشد، براي اين است كه مردم بطور جدي مي‏خواهند با نظر به وضع مغزي و رواني خود، يك زندگي آرامي داشته باشند، بر هم زدن اين آرامش، تنها از دست دادن نوعي لذت نيست، بلكه موجب اختلال در فرهنگ ديني، اخلاقي، و حتي، حقوقي و سياسي نيز خواهد بود.»51

اين متفكر در ادامه گفتار خود مي‏افزايد:

«نوگرايي و نوبيني، آري؛ ولي مختل ساختن مغز و روان مردم و جامعه هرگز... جامعه از حيث حقوقي، سياسي، فرهنگي و... راهي براي خودش دارد و به راهي مي‏رود؛ چرا بدون اثبات با دلايل قطعي و به مجرد خوشايند بودن تازه گرايايي و [و تازه گرايان[ بي اساس، بايد آن را دچار تشويش كرد؟

ظالم آن قومي كه چشمان دوختند وز سخنها عالمي را سوختند.»52 3ـ در تكثر سياسي، فعالان حزبي و حاميان توده‏اي آنان قهرا مرتكب بعضي از محظورات و محرمات شرعي مي‏شوند. مسائلي نظير غيبت، نمامي، كذب، شهادت دروغ، تعريف بي جان همدلان و بدگويي از دشمنان، افتراء، تجسس حرام كه موجب ترور شخصيت و كدر كردن چهره مخالفين و بطور كلي چهره‏سازي نابجاي مثبت و منفي در سايه تبليغات احساسي مي‏شوند.53

4ـ تعصب حزبي و التزام به رأي و منافع حزب يكي ديگر از آفات تكثر گرايي سياسي است كه موجب خدشه در تعقل و آزاد انديشي افراد در جامعه متكثر مي‏شود. در چنين جامعه‏اي فعالان سياسي كه مناصب دولت را بعهده مي‏گيرند، خرد و تدبير را كنار گذاشته و مطابق با لوازم و الزامات حزب و جناح خود عمل مي‏كنند. در واقع، بسياري از قوانين، سنن و احكام شريعت را بنابر مصالح حزب و گروه خاص، توجيه و تفسير مي‏نمايند و در شرايطي، خود و گروه خود را در مقابل رقيب تزكيه مي‏كنند؛ «فلا تزكوا أنفسكم هو اعلم بمن اتّقي» (نجم/32). بطور كلي در تكثر گرايي سياسي، نظامهاي حزبي از كار ويژه اصلي خود بعنوان ابزار مشاركت سياسي، به افراط در تعظيم و تقديس حزب تغيير ماهيت داده،54 و بعبارت ديگر بجاي اين كه سازمان حزب و گروه در خدمت افراد باشد، افراد در خدمت منافع احزاب و جناحها قرار گيرند.

/ 10