قواعد تكثر گرايي سياسي در دولت اسلامي
با توجه به ويژگيها و محدوديتهايي كه تكثر گرايي سياسي در دولت اسلامي دارد، برخي از نويسندگان معاصر،66 ضوابط و قواعد معيني براي فعاليت سياسي فعالان در جامعه اسلامي برشمردهاند: 1) نخستين شرط فعاليت سياسي، ايمان فعالان سياسي، احزاب و گروهها به اصول عقيده اسلامي و شريعت منبعث از آن است. خداوند متعال ميفرمايد: «ان الدين عندالله الاسلام» و «من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه» (آل عمران /85)2) هيچ حزب و گروه سياسي كه در جامعه اسلامي فعاليت مينمايد نميتوانند با گروههاو جماعاتي كه مخالف ايمان اسلامي هستند همكاري و مودت نمايند. در سوره مائده ميفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء، بعضهم اولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدي القوم الظالمين» (مائده/51)«يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا ولعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اولياء و اتقواللّه ان كنتم مؤمنين» (مائده /57)در آيه اخير، بويژه آن دسته از كفار و اهل كتاب كه موجب استخفاف ديانت اسلام شدهاند و يا ميشوند، مورد تأكيد قرار گرفته و پرهيز از تعاون و موالات با آنان توصيه شده است. آيه 23 سوره توبه با صراحت بيشتري توصيه ميكند كه مؤمنين بايد از برادران و پدران خود نيز كه كفر را بر ايمان ترجيح ميدهند، تبري جويند:«يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا آبائكم و اخوانكم اولياء ان استحبوا الكفر علي الايمان و من يتولهم منكم فاولئك هم الظالمون» (توبه /23)در ادامه آيات سوره توبه، به كرات قرابتهاي خوني، نسبي و سببي كه موجب چشمپوشي از مصالح دين و اجراي احكام خدا و پيامبر صلياللهعليهوآله ميگردد، مورد مذمت قرار گرفته است. 3) قاعده و ضابطه سومي كه بعضي از نويسندگان اشاره كردهاند، محاربه و مبارزه هر يك از احزاب و جناحهاي سياسي با انديشهها و گروههايي است كه تلاش ميكنند اسلام را از عرصه و ساحت زندگي سياسي دور نموده، احكام اسلامي را به حوزه خصوصي، شخصي و غير عمومي زندگي افراد محدود نمايند.67 در صورتي كه بسياري از احكام اسلامي، ماهيت اجتماعي و سياسي دارند؛ «و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون» (مائده/47)، «فاولئك هم الكافرون» (مائده/45)، «فاولئك هم الظالمون»(مائده/44).4) برخي انديشمندان نيز، مراقبت بر استمرار تطبيق و عدم مخالفت احكام سياسي و تصميمات حزبي با شريعت اسلامي را يكي از مهمترين شرايط و قواعد تكثر گرايي سياسي ذكر كردهاند. قرآن كريم كساني را كه به بهانه برخي مصلحت جوئيها سعي در تفسير نابجاي احكام و اصول اسلامي دارند، به شدت مورد انتقاد قرار ميدهد و ميفرمايد:«يا ايها الرسول لايحزنك الذين يسارعون في الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم... يحرفون الكلم من بعد مواضعه يقولون ان اوتيتم هذا فخذوه و ان لم تؤتوه فاحذروا...» (مائده/41) «افتطمعون ان يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم يسمعون كلام الله ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون» (بقره/75)5) قاعده پنجمي كه غالبا مورداشاره قرار گرفته است، رعايت موازين فقهي و شرعي در وضعيت اختلاف نظر و مبارزه با احزاب رقيب است. لازمه اين امر، انتخاب ابزارهاي مشروع در تبليغات حزبي، جذب افراد و تنظيم برنامهها و اهداف حزبي بگونهاي است كه موجب ظلم و بهتان به افراد، احزاب و گروههاي رقيب نگردد. از حضرت رسول صلياللهعليهوآله نقل شده است كه ميفرمود:«اتق الله حيثما كنت و اتبع السيئه الحسنه تمحها و خالق الناس بخلق حسن» 68همچنين احزاب سياسي اغلب در كشورها و جوامع، به تبع تصدي مصادر سياسي و قدرت عمومي، همواره در معرض اين خطر هستند كه مصالح و اموال عمومي را در راستاي منافع حزبي و حتي تمايلات شخصي رهبران حزبي در آورند، در حالي كه همه مصالح و موارد فوق جزو امانات عمومي تلقي شده و طبق قاعده فقهي وجوب محافظت وعدم خيانت بر امانات از مهمترين توصيهها و ارزشهاي اسلامي ميباشد. خداوند ميفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا أماناتكم و انتم تعلمون» (انفال/27).6) از مهمترين قواعد تكثر گرايي و رقابت سياسي، اهتمام احزاب و گروهها بر وحدت امت اسلامي و وحدت ملي است به اين ترتيب، مبارزه و رقابت سياسي تا آنجايي ميتواند كارآمد باشد كه ضمن پرهيز از هر گونه خدشه بر وحدت جامعه اسلامي مرزها و حدود رقابت مبتني بر عدم خشونت و تفرقه حفظ و رعايت شود. تكثرگرايي سياسي در دولت اسلامي، با عنايت به ضرورت وحدت جامعه، دو وجه مهم دارد؛ نخست، عطوفت و رحمت نسبت به احزاب اسلامي و رقيب و دوم، بسيج همه جانبه عليه كفار و مهاجمين. اين دو وجه ملحوظ در رقابت احزاب سياسي در آيات ذيل تصريح شده است: «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار، رحماء بينهم» (فتح/29).«فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة علي المؤمنين اعزة علي الكافرين، يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومة لائم» (مائده/54).اصل وحدت علاوه بر كار ويژههاي مهمي كه در حفظ استقلال و عزت جامعه اسلامي در زندگي بين المللي دارد، از لحاظ حفظ انسجام داخلي نيز اهميت دارد. بر مبناي اصل وحدت است كه حداقل اجماع لازم براي شكلگيري زندگي سياسي و همچنين گسترش مفاهمه و زبان مشترك بعنوان دو شرط بنيادين تحقق مشاركت سياسي، شكل ميگيرند. آگاهي به علائق مشترك موجب گسترش حس اعتماد متقابل و بطور كلي هويتي متكي بر اخوت و تأليف قلوب متقابل ميگردد. قرآن در اين باره ميفرمايد: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا واذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته اخوانا»(آل عمران/103).7) اصل و قاعده مهمي كه در شرايط كنوني جامعه اسلامي بيشتر ضرورت دارد، اصل تساهل، عدم انكار و تكفير احزاب اسلامي ـ سياسي رقيب به دليل اختلاف نظر در امور اجتهادي است. اين امر علاوه بر ضعف، تفرقه و تنازعي كه ايجاد ميكند، ناقض فلسفه اجتهاد و ضرورت تفقه در دين است.69 فرض ما در تكثر گرايي در جامعه اسلامي ابتناي حركتهاي سياسي بر اقوال و استنباطات مجتهدين از ادله تفصيلي است و در اين راستا اگر حزب و گروهي در اجتهاد خود صائب باشند اجر مضاعف ودر صورت خطاء نيز بدليل همين اجتهاد خود مأجور و معذور خواهد بود و شفيع او در نهايت همان حسن نيت او است. ايوب بن نوح از صفوان، از موسي بن بكر، اززراة، از ابي عبيده، نقل ميكند كه ابو جعفر امام محمد باقر عليهالسلام فرمود: «من سمع من رجل امرا لم يحط به عملاً فكذب به و من أمره للرضاء بنا و التسليم لنا فان ذلك لايكفره»70ترجمه: امام محمد باقر عليهالسلام ميفرمايد، اگر كسي از اصحاب ما از شخصي مطلبي شنيد و به آن يقين پيدا نكرده با نيت تسليم و رضايت ما كلام ما و شخص گوينده را تكذيب نمود، چنين امري موجب كفر و تكفير او نميشود.شيخ عبدالله بحراني اصفهاني، مؤلف «عوالم العلوم و المعارف و الاحوال» در توضيح معناي روايت فوق مينويسد:«شايد منظور از تكذيب اين است كه فردي خبري به نقل از معصوم عليهالسلام بشنود و با توجه به ذهنيتي كه از قبل داشته است، در مورد صدور آن خبر از معصوم ترديد نمايد، اين ترديد اگر در مقام رضاء و تسليم و اقرار به حقانيت خبر در صورت صدور از جانب معصوم عليهالسلام به هر معنايي باشد، سبب كفر نخواهد بود».71از حضرت رسول صلياللهعليهوآله حديثي قريب به مضمون فوق نقل شده است كه فرموده است: «من رد حديثا بلغه عني فأنا مخاصمه يوم القيامة، فاذا بلغكم عني حديث لم تعرفوه فقولوا: الله اعلم».72به هر حال، فحواي دو روايت و حديث فوق، كوشش نيتمند در فهم درست سند و معناي كلام معصوم عليهالسلام است و در صورت خطا و ترديد در اصل صدور يا معناي آن، اگر مطابق با مقررات معمول استنباط مجتهدين باشد، از جانب خود معصومين عليهالسلام چشمپوشي شده است. آمِدي، چنانكه مؤلف «الاصول العامه للفقه المقارن» آورده است اجتهاد را نهايت كوشش در كسب ظن به احكام شرعي تعريف ميكند، نهايت كوششي كه انسان از افزون بر آن عاجز باشد.73بديهي است كه چنين تلاشي در استنباط احكام شرعي، بلحاظ تفاوت استعدادها، فهمها و نيز وضعيت ويژهاي كه ادله و منابع شرعي دارند، باعث ظهور فتاوي و طبعا حركتهاي سياسي متفاوت خواهد شد. در چنين شرايطي، دو راه بيشتر درمقابل جامعه اسلامي نخواهد بود: قبول تساهل در آراء و حركتهاي سياسي مبتني بر آراء اجتهادي، و يا غلق و انسداد باب اجتهاد و توقف و تأخير دانش فقه از واقعيت جامعه و زمان كه درعمل به معناي حاشيه گزيني فقه از تحولات زندگي اجتماعي و سياسي مسلمانان است.74 به نظر ميرسد كه تأكيد بنيادي شيعه بر اجتهاد و تقليد از مجتهد زنده، به معناي حمايت از فكر و انديشه اجتهادي در برابر جمود و سكوني است كه به هيچ وجه تحولات ناشي از گذشت زمان را برنميتابد. 8) آخرين و يكي از مهمترين اصول و قواعد تكثر گرايي، و بطور كلي مشاركت سياسي دردولت اسلامي، اعتقاد به حاكميت خداوند و التزام به اطاعت از ولي امر مسلمين (عدم شق عصاي اطاعت) ميباشد. اين اصل در ظاهر و به نظر بسياري از نويسندگان با قول به تكثرگرايي سياسي ناسازگار مينمايد. به عبارت ديگر، عبارت «تكثرگرايي سياسي در دولت اسلامي» يا «تكثر گرايي سياسي تحت اشراف حاكم اسلامي» عبارتي تناقضنما (Paradoxical) مينمايد.در اين جا، اجملاً اشاره ميكنيم كه مكتبهاي شيعه و سني و نيز بعضي از فقهاي خوارج اباضيه، ديدگاههاي متفاوتي در باب نسبت ولايت حاكم و تكثر گرايي سياسي دارند. اهل سنت در اين باره ابتدا به آيه معروف «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» (نساء/59) استناد ميكنند و سپس با توضيحي كه در مباني انتخاب ولي امر مسلمين يا به اصطلاح حاكم و خليفه اسلامي دارند، ولايت را با تكثرگرايي سياسي آشتي ميدهند. ابن فراء در «احكام السلطانية» خود در اين باره مينويسد:75«و علي اهل الاختيار في دار العدل ان يعقدوا الامامة لمن ارتضوه»ابوالحسن اشعري، مؤسس مذهب كلامي اشاعره نيز مينويسد:76«الامامة تثبت بالاتفاق و الاختيار دون النص و اليقين» مكتب فقهي اباضيه، بويژه مهمترين نماينده آن در حوزه انديشه سياسي، محمدبن يوسف اطفيش نيز، با اندكي جرح و تعديل در جواز امامت و يا امكان قرشي نبودن امام، تقريبا ديدگاهي نزديك به اهل سنت دارند. اما شيعيان، در باب امامت، مباني عقلي و اجتهادي متفاوتي دارند. شيعيان با قول به ضرورت و وجوب تعيين حاكم از طرف خداوند بر اساس برهان لطف، به عصمت و وجوب نصب امام حكم ميكنند. تفصيل درباره ديدگاههاي شيعيان درباره امامت و رهبري را در دو دوره حضور و غيبت و نسبت اين ديدگاهها را با مشاركت سياسي و تكثر گرايي را به جايي ديگر موكول مينمائيم.ـ54L.W.Milbarth. Political Participation, PP.145-152.
1 ـ استاديار دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران.
2 ـ بعنوان نمونه ر.ك:
Hannah Arabul "The Cnsis in Culture; Between Past and Facture". (Meddlesex England: Penguin Book Ltd., 1964). PP.197-227.
3 ـ برهان غليون، نقد السياسة، الدولة و الدين، بيروت، مؤسسة التربية، 1986، ص 207.
4- R. Dahl. Poluarchy, Op.Cit, PP.124-183.
5- Ibid.
6 ـ برتران بديد، توسعه سياسي، ترجمه: احمد نقيب زاده، تهران، قومس، 1376، ص 28.
7 ـ عبدالكريم سروش، صراطهاي مستقيم، مجله كيان، ش 36، تيرماه 1367.
8 ـ عدون جهلان، الفكر السياسي عند الاباضية، عمان؛ مكتبة الضامري، 1991، صص 5-184.
9 ـ برهان غليون، پيشين، ص 111.
10 ـ داوود فيرحي، فرد و دولت در فرهنگ سياسي اسلام، فصلنامه نقد و نظر، ش 3 و 4، تابستان و پاييز 1375، صص 7-44.
11 ـ همان، ص 55.
12 ـ ر.ك: حسن عباس حسن، الصباغة المنطقية للفكر السياسي الاسلامي (بيروت، الدار العالمية للطباعة و النشر، 1992) صص 45-80.
13 ـ همان، ص 45.
14 ـ محمد شبستري، فرايند مهم متون، نقد و نظر، سال اول، ش 3 و 4، ص 44.
15 ـ محمد تقي جعفري، پلوراليسم [كثرت گرايي] ديني، نقد و نظر، سال دوم، ش 3 و 4، ص 333.
16 ـ آثار كلامي قديم، در حوزه تمدن اسلام و مسيحيت، نوعا چنين ديدگاهي داشتند و طبعا منازعات فرقهاي شديدي را سبب شدهاند. اين ديدگاهها، نوعا اعتقاد به يگانگي و وحدت حقيقت را دليل موجه در ضرورت يكسان سازي واقعيت گرايشهاي اجتماعي ميدانستند و در تطبيق دقيق «امر واقع» با برداشت خود از «حقيقت» جنگهاي فرقهاي را شعله ور ميكردند. چنين رخدادهايي در مسيحيت و اسلام سابقه ممتدي داشته است و بعنوان مثال: ميتوان به حملات وهابيها بر اماكن مقدس شيعه در حجاز و عراق اشاره نمود.
17 ـ عبدالكريم سروش، صراطهاي مستقيم، پيشين.
18 ـ همان.
19 ـ همان.
20 ـ با چنين فرضي، حقيقت ما به ازاي خارجي خود را از دست داده و بي توجه به ملاك بيروني ارزيابي عقايد، افكار و انديشههاي جمعي، آن گونه كه در گفتمانهاي سنتي ملحوظ بوده جوهر حقيقت را برآيند حاصل از گفت و گو و ارتباطات انساني تلقي ميكند. طبق اين برداشت، ملاك حقيقت نه امري بيرون از اذهان انسانها، بلكه اجماع ناشي از گفت و گوهاي بين الاذهاني است. جهت مطالعه تفصيلي ر.ك:
Yurgen Habermas, The Theory of communicative Action, Trans by: Thomas Mac Carty (Boston: Beacon Press, 1968).
21 ـ محمد تقي جعفري، پيشين، صص 330-235.
22 ـ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، ج 1، صص 2-251.
23 ـ احمد شلبي، السياسة و الاقتصاد في التفكير الاسلامي (قاهره، مكتبة النهضة المصرية، 1967). ج 2، ص 68.
24 ـ عبدالكريم سروش، صراطهاي مستقيم، پيشين.
25 ـ بعنوان نمونه بنگريد به: ترديدهاي دكتر سروش در ارائه يك نظام سياسي بديل، در مقاله انديشه سياسي دكتر سروش با عنوان حكومت ديني، مشخصات كتاب شناختي اين مقاله چنين است:
ـ عبدالكريم سروش، مدارا و مديريت (تهران، صراط، 1376). ص 354-380.
26 ـ محمد عبدالقادر، ابوفارس، التعددية السياسية في ظل الدولة الاسلامية، ص 13.
27 ـ همان، ص 19.
28 ـ همان، ص 18.
29 ـ همان، صص 20 و 19.
30 ـ محمد تقي جعفري، پلوراليسم ديني، پيشين، ص 332.
31 ـ همان، ص 334.
32 ـ همان.
33- Lester. W. Milbrath, Political Participation, Op. Cit. P. 150.
34- Ibid. P.147.
35 ـ اين نوع گروههاي سياسي منطقهاي در ايران، بويژه در موسم انتخابات پارلماني و بعضا صنفي منطقهاي فعالتر ميشوند. چنانكه مشهود است؛ چنين گروههايي با گسترش نيروهاي تحصيلكرده و جهادگر از سالهاي 1368 تاكنون، رشد قابل توجه در شهرستانها و مراكز استان داشتهاند.
36 ـ هر چند در ايران، جناحهاي سياسي ملي ـ اسلامي، عنوان حزب ندارند. اما با عناوين مختلفي از قبيل جامعه روحانيت مبارز، كارگزاران، مجمع روحانيون مبارز و... فعاليتهاي كشوري دارند و نشريات آنها در سطح ملي منتشر ميشود. روزنامههاي ايران، همشهري، [سلام] و رسالت چنين وضعيتي دارند.
37 ـ ابوفارس، التعددية السياسية...، پيشين، ص 24.
38 ـ ر.ك: فرهنگ سياسي؛ در گفتگو با پژوهشگران حوزه و دانشگاه، فصلنامه نقد و نظر، سال دوم، ش 3 و 4، ص 347 به بعد.
39 ـ ابوفارس، پيشين، ص 9-34.
40 ـ ر.ك: اصول 14 و 26 قانون اساسي؛ اين اصول چنانكه اصل 14 تصريح ميكند در مورد كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.
41 ـ ر.ك: اصول 1 و 2 و 5 و 12 و 13 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل 12 قانون اساسي پيروان مذهب غيرشيعي ديانت اسلام را در انجام امور مذهبي و احوال شخصيه مطابق فقه اهل سنت آزاد دانسته و برخي اختيارات محلي هم در چارچوب مقررات عمومي كشور كه در قانون شوراها ملحوظ شده، اعطاء گرديده است.
اصل 13 قانون اساسي نيز اقليتهاي زرتشتي، كليمي و مسيحي را كه تابعيت ايران دارند، مجاز مينمايد تا در حدود قانون در انجام فرائض و مراسم ديني و در محدوده احوال شخصيه مطابق آئين خود عمل نمايند. چنانكه مفهوم اين دو اصل نشان ميدهد، اين گروهها هرگز نميتوانند تشكل و فعاليتهاي سياسي داشته باشند.
42 ـ محمد رشيد رضا، تفسير المنار، قاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1973، ج 6، ص 8-367.
43 ـ علامه حلي، النافع في شرح باب الحادي عشر، قم، ستاره، ص 70.
44 ـ اصل 26 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اين خصوص ميگويد:
«احزاب، جمعيتها، انجمنهاي اسلامي و... آزادند، مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند. هيچ كس را نميتوان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكي از آنها مجبور ساخت.»
45 ـ محمد تقي جعفري، پيشين.
46 ـ در اصل دوم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تأكيد شده است كه جمهوري اسلامي نظامي است بر پايه ايمان به... «اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط بر اساس كتاب و سنت معصومين عليهمالسلام ».
47 ـ امام خميني، تحرير الوسيلة، تهران، مكتبة اعتماد، بي تا، ج 1، ص 413.
48 ـ همان، ص 397-414، اصل هشتم قانون اساسي هم با استناد به ادله و وظيفه امر به معروف و نهي از منكر، اين امر را در نسبت بين مردم، مردم و دولت و دولت و مردم مورد تأكيد قرار ميدهد.
49 ـ ابوفارس، التعددية السياسية...، پيشين، ص 40-42.
50 ـ علامه محمد تقي جعفري، تكثرگرايي ديني، پيشين، ص 343.
51 ـ همان، ص 340.
52 ـ همان، ص 341.
53 ـ ابوفارس، پيشين، و نيز ر.ك ماهنامه پيام امروز، شمارههاي بهار و تابستان 1376.
55 ـ در مورد ايران ر.ك: محمدعلي همايون، كاتوزيان، اقتصاد سياسي ايران، صص 3-12.
56 ـ ابوفارس، پيشين، ص 43.
57 ـ همان.
58 ـ همان، ص 57.
59 ـ همان، ص 60.
60 ـ عبدالله البحراني الاصفهاني، عوالم العلوم والمعارف و الاحوال، قم، بنياد فرهنگي امام مهدي (عج)، 1363، ص 557.
61 ـ همان، ص 510.
62 ـ همان، ص 565.
63 ـ اصل 23 و 14 قانون اساسي به صراحت به اين مطلب تأكيد نمود است: كه هيچ فعاليت سياسي نميبايست مغاير موازين اسلامي و ناقض اساس جمهوري اسلامي باشد.
64 ـ زيرا در شرايط تكثر سياسي، فعاليت نشريات حزبي و جناحي از يكسو باعث گسترش آگاهي عمومي ميشوند و از سوي ديگر ترس از امكان بالقوه افشاي اخبار، موجب تعديل و تقليل اين نوع گناهان و عوارض اجتماعي نامطلوب ميشود. چنانكه بحران واترگيت در آمريكا بازتاب مهمي در افكار عمومي داشت و در ايران نيز، مواردي اين چنين، از قبيل لاري گيت يا افشاي مذكرات آقاي لاريجاني در لندن، موجب ترس و امتناع سياستمداران و متصديان مناصب عمومي از اقدامات مغاير مصالح مردم گرديده است.
65 ـ سيد محمدباقر حكيم، الحكم الاسلامي بين النظرية والتطبيق بي جا، موسسه المناره، 1992، باب دوم: ولايت و شوري، صص 163-113.
66 ـ ابو فارس، پيشين، ص 57.
67 ـ همان، ص 58.
68 ـ همان، ص 59.
69 ـ حسن عباس حسن، الصياغة المنطقية للفكر السياسي الاسلامي، پيشين، ص 164.
70 ـ عبدالله البحراني، عوالم المعالم، پيشين، ص 516.
71 ـ همان.
72 ـ همان، ص 512.
73 ـ محمد تقي حكيم، الاصول العامة للفقه المقارن، بيروت، دارالاندلس، 1963، ص 561.
74 ـ همان، ص 601-599.
75 ـ ابن فراء، الاحكام السلطانية، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1364، ص 23.
76 ـ ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستاني، الملل و النحل، قاهرة، مطبعة الحلبي، 1967، ج 1، ص 103.