سخن سفيهانه كافران و مشركان درباره تغيير قبله - تفسیر آیات حج، سوره بقره، آیه 142 نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر آیات حج، سوره بقره، آیه 142 - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن سفيهانه كافران و مشركان درباره تغيير قبله

(سُّفَهَاء) يعني منافقيني كه فرصت طلب بودند، مشركين هم كه فرصت طلب بودند و يهوديهايي هم كه بهانه‌گير بودند و أهل جدال بودند اينها گفتند كه چرا از آن قبله اولي دست برداشتند؟ اگر قبله اوّل استقبال به او حقّ نبود. چرا در طيّ اين چند سال به طرف بيت المقدس نماز مي‌خواندند؟ و اگر استقبال به بيت المقدس حقّ بود چرا از حقّ رو برگرداند؟ چرا اين نمازگزاران از حقّ به غير حقّ روبرگرداندند؟

پاسخ خداوند به اعتراض سفيهان

جواب آمد كه « ذلك كان حقّاً و هذا حقٌّ»11؛ هم آن حق بود، هم اين حق است. آن در وقت خودش حقّ است اين در وقت خودش حقّ است، هيچ‌كدام رجحان ذاتي ندارند كه عدول از آنها ممكن نباشد اين «ذلك كان حقّاً و هذا حقٌّ»12 است، از يك حقّ در يك مقطع به حقّ در مقطع ديگر عدول كرده است.

ـ راز تعبير سفيهان، از مسلمانان به ضمير جمع غايب

تعبير سفهاء كه شامل مشركين و منافقين و يهوديها مي‌شود، آنها تعبير كردند از مسلمين به عنوان ضمير جمع غايب ياد آوردند از آنها با عنوان ذكر نكردند، نگفتند «مسلمانها» نگفتند «پيغمبر و پيروانش» چرا اعراض كردند؟ چون اگر قبول مي‌كردند كه رسول خدا نبي است، ديگر اعتراض در كار نبي نمي‌كردند. نگفتند «چرا مسلمين؟» نگفتند «چرا پيغمبر و امّتش؟» گفتند: چرا اينها؟ (مَا وَلَّاهُمْ) نگفتند «ما ولَّي النبي والمسلمين؟» گفتند: چرا اينها؟ عنوان ندادند براي اينكه اگر عنوان مي‌دادند به آن عنوان معتقد نبودند، خب اگر واقعاً به نبوّت پيغمبر معتقد بودند؛ نبي تابع وحي است وحي اگر آمده است كه شما از بيت المقدس به طرف كعبه منحرف بشويد، بايد اطاعت كرد.

لذا بدون عنوان ياد كردند. گفتند: چرا اينها از آن قبله‌اي كه داشتند عدول كردند: (مَا وَلَّاهُمْ) به (مَا) هم ياد كردند «من» و امثال ذلك هم نياوردند تا ثابت كنند به اينكه آن عامل توليّت يعني عاملي كه اينها را از بيت‌المقدس به كعبه متولّي كرده است يك عامل ناشناسي است، هوس است نه حقّ. ديگر نمي‌دانستند كه خداي سبحان دستور داد كه (فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ)13 براي اينكه از آن حقّ به عنوان يك مبهم ياد كرده باشند، گفتند: (مَا) هم وحي و سخن حقّ را نپذيرفتند و هم از پيغمبر و مسلمين با عنوان ياد نكردند، بلكه گفتند: چه چيزي اينها را منحرف كرد از بيت‌المقدس به كعبه؟ (مَا وَلَّاهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا) كه اين حرف مشترك بين همه سفهاست.

/ 15