حرام است .(182) ولى منظور از انكار قلبى ، همان طـور كـه گـذشت آشكار كردن انزجار قلبى با انجام كار و
واكنشى است كه نشان دهنده انكار و درخـواسـت انجام معروف و ترك منكر باشد. چنان كه فقيه وارسته شيخ
محمدحسن نجفى (ره) مى نويسد:عدم رضايت به گناه هر چند از آثار ايمان است ، چه اين كه خشنودى بدان حرام شمرده مى شود، ولى اين عدم
رضايت ، (امر و نهى) نيست . همچنين بغض (نسبت به انجام گناه و ترك واجب) تا وقتى ابراز نشده باشد،
مصداق امر و نهى نخواهد بود. ازاين رو، براى اين كه امر به معروف و نهى از منكر تحقق يابد، بايد انكار
قلبى با ضميمه ديگرى ظهور يابد.(183)بنابراين ، مى توان گفت كه اظهار تنفر و انزجار قلبى ، مرحله نخستين امر به معروف و نهى از منكر است .
درجات انكار قلبى
انكار قلبى درجاتى دارد و آن ها عبارتند از:1 ـ روى هم گذاشتن چشم (غمض عين) 2 ـ چهره در هم كشيدن و اخم كردن 3 ـ روى گرداندن از شخص خاطى 4 ـ قهر كردن ، ترك مراوده و معاشرت و ... .(184)ضرورت تشخيص موارد
در انـتـخـاب شـيوه امر و نهى و به كارگيرى هر يك از درجات ياد شده در انكار قلبى ، توجه به ميزانتاءثيرگذارى آن ها ضرورت دارد.آمـر و ناهى بايد دقت كند كه كدام درجه از درجات ياد شده تاءثير بيشترى در بازدارى شخص خـلاف كـار
خـواهـد گـذاشـت ، هـمـان را بـرگـزيـنـد. بـه عـنـوان مثال قهر كردن و ترك معاشرت را نمى توان به
صورت كلى و نسبت به همه موارد، به عنوان مرتبه اى از امر و نهى تجويز كرد. شهيد مطهرى (ره) در اين باره
مى فرمايد:شخصى دوست شماست ، بايكديگر صميمى و محشور هستيد، روابطتان بايكديگر دوستانه است ، رفـت و آمـد
داريـد، با هم گرم مى گيريد، مسافرت مى رويد، ميانتان هدايايى مبادله مى شود. يـك وقـت اطـلاع
پـيـدا مـى كـنـيـد كـه هـمـيـن رفـيـق صـمـيـمـى شـمـا دچـار فـلان عـمـل زشـت شده ، فلان گناه
قطعى و مسلم را مرتكب مى شود، يكى از اقسام تنبيه كه در مواردى بايد انجام شود اين است كه شما نسبت به
او سردى نشان دهيد، بى اعتنايى كنيد و آن صميميتى كـه در گـذشـتـه بـه او نشان مى داديد بعد از اين
نشان ندهيد، ولى اين در موردى است كه اگر شما با آن شخصى كه با او صميميت داريد قطع رابطه كنيد و نسبت
به او سردى نشان بدهيد، اين عمل شما نسبت به او تنبيه تلقى شود، يعنى تحت يك زجر و شكنجه روحى قرار
گيرد و اين عـمـل شـمـا در جـلوگـيرى از كار بد او تاءثير داشته باشد و گرنه مواردى هم هست كه كسى ،
فـرزنـد شـمـا، دوست شما، مبتلا به عادت زشتى شده است و رابطه او با شما روى عادتى است كـه از
گـذشـتـه داشـتـه اسـت ، چـه بـسـا از ايـن كـه شـمـا بـا او قـطـع رابـطـه كـنـيـد اسـتـقـبـال
مـى كـنـد تـا او هـم بـا شـمـا قـطـع رابـطـه كـنـد و آزادتـر دنـبـال مـنـكـرات و كـارهـاى زشـت
بـرود، در اين جا قطع رابطه شما با او نه تنها اثر تنبيهى نـدارد، بـلكـه اثـر تـشـويـقـى نـيـز
دارد، يـعـنـى او را بـيـشـتـر در كار خود آزاد مى گذاريد و درعمل به آن كار تشويق مى كنيد. در چنين
مواردى قطع رابطه درست نيست .(185)
احكام انكار قلبى
1 ـ اگـر در ايـن مـرتـبـه [انـكـار قـلبـى ] درجـاتـى بـاشـد، لازم اسـت بـا احـتـمـال تـاءثـيـردرجـه خـفـيـف تـر، بـه هـمـان اكـتـفـا كـنـد، مـثـلاً اگـر احـتـمـال مـى دهـد كـه بـا ترك تكلم
با او، مقصود حاصل مى شود، به همان اكتفا كند و به درجه بـالاتـر، عـمـل نـكـنـد، بـه ويـژه اگـر
طـرف ، شـخـصـى اسـت كـه ايـن نـحـو عمل موجب هتك او مى شود.(186)2 ـ اگـر اعـراض نـمـودن و تـرك مـعـاشـرت بـا مـعـصـيـت كـار مـوجـب تـخـفـيف معصيت مى شود يا