وظيفه مردم
بـر مـردم نـيـز واجب كفايى است كه در صورت امكان ، فقيهان را در اجراى امور سياسى اسلام و غـيـر آنهـا از امـور حـسـبـيـّه (213) كـه در زمـان غـيبت از مختصات آنان است ، كمك كنند و در صورت عدم امكان
به هر قدرى كه ميسور و ممكن است (مساعدت نمايند.)(214)
تصدّى امور از طرف حاكمان ستمگر
1 ـ تـصـدى حـدود، قضاوت و مانند آن به نمايندگى از حاكم ستمگر، جايز نيست ، تا چه رسد بـه اجـراىسياسات (و تعزيرات) غير شرعى ، بنابراين ، اگر از طرف او با اختيار متصدّى شود و موجبات ضمان را
ايجاد كند، ضامن است و كارش ، گناه كبيره است .(215)2 ـ اگر فقيه جامع الشرايط در اجراى حدود و تعزيرات ، قضاوت و مانندآن ، كارى را به جهت مـصـلحـتـى از
طرف حاكم ستمگر، بپذيرد، جايز، بلكه بر او واجب است كه حدود شرعى را اجرا كـنـد و بـرطـبق موازين
شرعى قضاوت نمايد و متصدى امور حسبيه شود و حق ندارد از حدود الهى تجاوز كند.(216)3 ـ اگر فقيه ببيند كه پذيرش مسؤ وليت از سوى ظالم ، موجب اجراى حدود شرعى و سياسات الهـى مـى بـاشـد،
بـر او واجب است چنين پستى را بپذيرد، مگر اين كه پذيرش او مفسده بزرگ ترى داشته باشد.(217)
آداب امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر، آداب ويژه اى دارد كه مراعات كردن آن ها درجه تاءثيرگذارى امر و نـهـى رابـيـشـتـر كرده ، موجبات ترويج نيكى ها، ريشه كنى مفاسد و هدايت مردم را فراهم مى سـازد. خـلوص
نـيـّت ، عـامـل بـودن آمـر و نـاهـى ، راءفـت و مـهـربـانـى ، پرهيز از خودخواهى و خودستايى ،
مراعات مصلحت طرف مقابل ، توجه به عيب هاى خود و... از جمله همين آداب است .اينك به بيان دو مساءله در اين باره مى پردازيم .1 ـ آمر به معروف و ناهى از منكر در امر و نهى و مراتب انكار خود، سزاوار است كه :الف ـ مانند پزشك معالج دلسوز و پدرى مهربان ، مصلحت افراد را مراعات كند.ب ـ انكارش ، لطف و رحمت (خاص براى شخص خلافكار و عام براى امّت) باشد.ج ـ نيّت خود را فقط براى رضاى خداوند بزرگ خالص كند.د ـ امر و نهى خود را از آلودگى هاى هواهاى نفسانى و اظهار بزرگى خالص نمايد.ه ـ خـود را مـنـزّه و بـرتـر از گـنـاهـكـار نـبـيـنـد؛ زيـرا چـه بسا شخص گناهكار داراى صفات و
اعـمـال نـيـكـى بـوده و بـه هـمـين جهت نزد خداوند محبوبتر باشد، هر چند كه گناه او مورد بغض
خداوند است و چه بسا آمر و ناهى عكس او باشد.(218)2 ـ از بـزرگ تـريـن مـصـاديـق امـر بـه مـعـروف و نهى از منكر، شريف ترين ، دقيق ترين ، مؤ ثـرتـريـن
و دلنـشين ترين آن در قلب ها آن است كه عهده دار امر به معروف و نهى از منكر، خود آراسته به نيكى ها ـ
اعم از واجب و مستحب ـ بوده ، از بدى ها ـ گناهان و حتى مكروهات ـ بركنار و داراى اخـلاق پـيـامـبـران
و روحـانـيـون [اهـل مـعـنـويـت ] بـاشـد و از اخـلاق نـادانـان و اهـل دنـيا منزّه باشد، تا جايى كه
با عمل و رفتارش مردم را به نيكى ها ترغيب كند و از بدى ها بـاز دارد و مـردم از وى پـيـروى كـنـند،
بخصوص اگر ارشاد كننده از علماى دين و رؤ ساى مذهب بـاشـد؛ چـرا كـه اگـر خـداى نـكـرده بـرخـلاف
ايـن باشد و مردم ببينند كه عالم مدّعىِ جانشينى پـيـامبران و پيشوايى امت ، به آنچه مى گويد عمل نمى
كند، موجب تضعيف عقيده آنها مى گردد و جراءتشان را بر ارتكاب گناهان و بدگمانى شان را به پيشينيانِ
صالح افزون مى سازد.بـنـابـرايـن ، بـر عـلمـا و به ويژه رؤ ساى مذهب است كه از مواضع تهمت بپرهيزند كه بزرگ ترين موضع
تهمت ، تقرّب جستن به سلاطين و رؤ ساى ستمكار است .(219)
از كجا آغاز كنيم ؟
امر به معروف و نهى از منكر، فعاليت گسترده اى است كه مرز نمى شناسد و در صورت فراهم شـدن شـرايـط آنبايد نسبت به همه انجام گيرد. از اين رو، چنان كه گفتيم آمر و ناهى لزومى نـدارد كـه (عـادل) بـاشـد و
هـمـچـنـيـن در آمـر و نـاهى شرط نيست كه خود به آنچه امر مى كند (عامل) و نسبت به آنچه نهى مى كند
(تارك) باشد.(220) ولى ادب امر به معروف و نـهـى از مـنـكـر اقـتـضـا مـى كند كه انسان ، در امر و نهى از