فلسفه هائى كه قبلا براى پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتى بود كه مخالفين پوشش تراشيده اند و خواسته اند آن را حتى در صورت اسلاميش امرى غير منطقى و نامعقول معرفى كنند . روشن است كه اگر انسان مسأله اى را از اول خرافه فرض كند , توجيهى هم كه براى آن ذكر مى كند متناسب با خرافه خواهد بود . اگر بحث كنندگان , مسأله را با بيطرفى مورد كاوش قرار مى دادند در مى يافتند كه فلسفه پوشش و حجاب اسلامى هيچيك از سخنان پوچ و بى اساس آنها نيست . ما براى پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصى قائل هستيم كه نظر عقلى آن را موجه مى سازد و از نظر تحليل مى توان آنرا مبناى حجاب در اسلام دانست .
واژه حجاب
پيش از اينكه استنباط خود را در اين باره ذكر كنيم لازم است يك نكته را يادآورى كنيم . آن نكته اينست كه معناى لغوى