امام علي (ع)، از تباهي و گمراهي بني اميّه، چنين سخن ميگويد:بنياميّه با نور حكمت باطن خويش را روشن نساختند و براي دستيافتن به نور معرفت نكوشيدند، بلكه زندگي را همچون چارپايان به سربردند و مانند صخرههاي سخت، از تعليم و تربيت بيبهره ماندند.(57)براي اين كه مپنداريم غفلت در دنيا امري طبيعي و ناگزير و انديشيدن بهجهان ديگر و دست يافتن به حكمت و معرفت دشوار است، ميفرمايد:رازهاي پنهان بر اهل بصيرت چهره ميگشايند و راه حق حتّي برايگمراهان نيز آشكار است. جهان پس از مرگ بيپرده رو در روي انساناست و همه نشانههايش را براي هوشياران و حق جويان باز نموده است.(58)آري، اين حقيقتي است انكارناپذير كه آدمي در همين حيات دنيويميتواند به عالم معنا درآيد و از حيات اخروي آگاه گردد. نمونه اين گونهبصيرت باطني را ميتوان در ماجراي حارث بازيافت. حضرت پيامبر (ص)روزي پس از نماز صبح او را ديد كه لاغر و رنگ پريده و سر به زير انداخته وغرق در خويش است. از او پرسيد: «چگونهاي؟» حارث گفت: در يقينم.فرمود: نشانه يقين تو چيست؟ گفت: «بيقراريهاي شبانه روزيام و اندوه سنگيني كه در خويش دارم. ازدنيا و آنچه در آن است، دل تنگم. خود را در صحنه رستاخيز ميبينم. گوياحساب محشر را به چشم ميبينم. بهشتيان را ميبينم كه چگونه در ناز و نعمتميزيند و دوزخيان را ميبينم كه چسان به كيفر ميرسند. صداي شعلههايدوزخ را به گوش ميشنوم.(59)علي (ع) نيز درباره برخورداران از بصيرت باطن ميفرمايد:دوستان خداوند كساني هستند كه برخلاف دنياداران كه ظاهر راميبينند، باطن را ميبينند و برخلاف مردم كه به دنياي زودگذرميپردازند، به جهان باقي پس از مرگ