سخن آخر
چـنـان كـه در اوّل بـحـث اشـاره كـرديـم ، نـظـرات و تـحـليـل هـاى فـراوانـى پيرامون نهضت عاشورا ابراز شده و اهداف ديگرى نيز براى آن بـرشمرده اند كه از ميان آنها مساءله تشكيل حكومت و شهادت ،
برجسته تر از ديگر اهداف اسـت و بـزرگـانـى اذعـان كـرده انـد كـه امـام حـسـيـن (ع ) بـراى تشكيل
حكومت قيام كرد و عدّه اى نيز هدف آن حضرت را شهادت در راه خدا دانسته اند.بـه نـظـر مـى رسـد خـلاصـه كـردن هدف والاى اباعبدالله (ع ) در دو مورد بالا از عظمت و بـزرگـى آن
مـى كـاهـد و يـا دسـت كـم بـايـد گـفـت ، گـويـنـدگـان آن ، بـحـث را كـامـل نـكـرده و قـصـد آنها
بيان اهداف كوتاه و ميانى نهضت عاشورا بوده و يا جاى هدف و نتيجه تغيير يافته است ؛ چنان كه رهبر عزيز
انقلاب اسلامى مى فرمايد:بنده به نظرم اين جور مى رسد؛ آن كسانى كه گفته اند (هدف ، حكومت بود) يا (هدف ، شهادت بود) ميان هدف و
نتيجه ، خلط كرده اند، نخير! هدف اينها نبود، امام حسين (ع ) هدف ديگرى داشت ، منتها رسيدن به آن هدف
ديگر، حركتى را مى طلبيد كه اين حركت ، يكى از دو نـتـيـجـه را داشـت ؛ حـكـومت يا شهادت . البته حضرت
براى هر دو هم آمادگى داشت ، هم براى اين توطين نفس مى كرد، هم براى آن ، هر كدام هم مى شد، درست بود،
ايرادى نداشت ، اما هيچ كدام ، هدف نبوده .(71)بـنـابـرايـن امام (ع ) در پى تحقق اهداف بزرگ ترى بود كه به آنها پرداختيم و بدون ترديد آن اهداف در
دراز مدّت به دست آمد و راز ماندگارى و پيروزى اباعبدالله (ع ) نيز هـمـيـن مساءله بود. ساير امامان
نيز از راه هاى ديگر به اين مهم پرداختند گرچه آنان نيز در اين راه جان باختند. به تعبير امام راحل :مـا مـفتخريم كه ائمه معصومين ما ـ صلوات الله و سلامه عليهم ـ در راه تعالى دين اسلام و در راه
پـيـاده كـردن قـرآن كـريـم ـ كـه تـشـكـيـل حـكـومـت عـدل يـكـى از ابعاد آن است ـ در حبس و تبعيد
به سر برده و عاقبت در راه براندازى حكومت هاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند.(72)
درس ششم:
اسوه ها در عاشورا
مطالب اين درس از كتاب (جام عبرت )، سيد حسين اسحاقى ، نشر دفتر تبليغات اسلامى گرفته شده است .نـهضت عاشورا سرچشمه باشكوه ترين و مناسب ترين حقايق و الگوهايى است كه در هيچ فـرهـنگى ، نمونه آن ديده نمى شود. اسطوره هاى شجاعت و مردانگى ، تنديس هاى زيباى عـشـق و مـحـبـت ، اسـوه هـاى شـگـفـت
انـگـيـز صـبـر و اسـتـقـامـت و مـصـداق هـاى كامل مسؤ وليت و رسالت ، تنها شمه اى از اين اقيانوس بى
كرانند.در حـمـاسـه سـرخ عاشورا، جوانى همچون على اكبر(ع) را مى بينيم كه از يك سو در اوج قـله هـاى
شـجـاعـت و شـهامت قرار دارد و از سوى ديگر رفتار و سيماى پيامبر(ص) را به ارث بـرده اسـت و اراده اش
هـمچون كوه استوار و شكوهمند است. اگر جوانان ، با شخصيت عـلى اكـبـر(ع ) بـه خوبى آشنا شوند و او را
تنها در لابه لاى مرثيه ها نجويند، تمامى تـوان خـويش را براى الگوپذيرى از آن حضرت ، به كار خواهند
بست و براى ارضاى خود به دنبال قهرمانان پوشالى و فاسد غربى نخواهند رفت.قـيـام عـاشـورا، بـانويى همچون زينب كبرى (س ) ـ كه نماد شكوه و عظمت زن است ـ را به نـمـايش مى
گذارد. تمامى نگرش هاى اسلام درباره زن و مقام او در وجود زينب (س ) متبلور گـرديـده اسـت .زينب (س )
بُعد اجتماعى زن را به خوبى تفسير مى كند و توانايى ها و قابليت هاى زن مسلمان را به تمام و كمال به
نمايش مى گذارد. اگر زندگى زينب (س ) بـه زنـدگانى مادر بزرگوارش ، حضرت زهرا(س ) ضميمه شود و چهره اين
دو شخصيت بـى نـظـيـر بـه گـونـه هـنـرمـنـدانـه و مـلمـوس و بـه شكل روزآمد عرضه شود، محال است زن
مسلمانى در عالم الگوى ديگرى را بجويد.نـهـضـت عـاشـورا شخصيتى همانند (حُرّ) دارد كه از اعماق سياهى ، يكباره به دريايى از نـور وارد مـى
شـود و بـه هـمـگـان اعـلام مـى دارد كه آغوش اسلام براى پذيرفتن توبه كنندگان باز است .عـاشـورا، شـخـصـيـتـى هـمـانـنـد حـضـرت عـبـاس (ع ) دارد كـه نـمـونـه كـامـل شـجاعت و وفادارى
است و از ابتداى صحيفه عالم تا انتهاى آن به جز معصومان (ع ) شـخـصـيـتـى هـمـانند او و با ويژگى هاى
منحصر به فردش هرگز به دنيا نيامده است و نخواهد آمد.