مى كند كه فرمود:اِنّى لا اَخافُ عَلى اُمَّتى مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِكاً: اَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللّهُ
بِايمانِهِ وَ اَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللّهُ بِشِرْكِهِ، وَ لكِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ
كُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ، عالِمِ اللِّسانِ، يَقُولُ ما تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ ما
تُنْكِرُونَ(8)مـن از مـؤ من و مشرك بر امتم بيم ندارم ؛ چرا كه مؤ من را خدا به موجب ايمانش بازمى دارد و مـشـرك را
خدا به سبب شركش سركوب مى كند. ليكن من بر شما از هر منافقى نگرانم كه درونـى دو چـهـره و زبـانـى
عـالمـانـه [مـتـظاهر] دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است .از بـيـان آن حـضرت مى توان فهميد كه خطر نفاق از كفر بسيار بيشتر است ؛ زيرا نفاق كفر زير پرده است و
تا زمانى كه پرده دريده شود و چهره كريه و زشت آن آشكار گردد بسيارى از مردم فريب خورده ، به واسطه اش
گمراه مى شوند.نـمـونـه بـارز جـريـان نـفـاق در زمان پيامبر(ص )، گروه بسيارى از منافقان و در راءس
آنـانابـوسـفـيان بودند كه بعد از فتح مكه و با ديدن عزّت و شوكت اسلام چاره اى جـز تـسـليـم
وپــذيـرش ظـاهـرى اسـلام نديدند، آنان پس از رحلت آن حضرت به تدريج دست به كارشدند تا شايد سهمى
ببرند. از اين رو، خود را به حكومت وقت نـزديـك كـردنـد و چـنـد سالىطول نكشيد كه پسر ابوسفيان به
نام يزيد ( برادر مـعـاويـه و عـمـوى يـزيـد مـعـروف ) والىشـــام شــد و هـسـتـه خـلافـت امـوى را
بـنـا گـذاشـت . يـزيـد دوسـال بـعـد مـرد و بـرادرش معاويه به فرمان خليفه دوم جانشين او شـد.مـعـاويـه هـم از روزاول تـمـام هـمـتـش را وقـف تـحـكـيم موقعيت خود و بنى اميه كرد.ايـن جـريـان در زمـان خـليـفـه سـوم نـيـز پـسـت هـاى حـسـاسـى را اشغال كرد و گام هاى خود را در
براندازى نظام اسلامى و محو آثار دين استوارتر نمود. چـنـان كه نقل شده هنگامى كه عثمان به خلافت
رسيد ابوسفيان بر سر قبر حمزه آمد و با پايش روى قبر وى كوبيد و گفت :اى ابـا عماره ! امرى كه به خاطر آن روى يكديگر شمشير مى كشيديم امروز در دست جوان هـاى مـاسـت و بـا
آن بـازى مـى كـنـنـد و هـر طـورى بـخـواهـنـد عمل خواهند كرد.(9)جـريـان نـفـاق پـس از مـرگ عثمان و در دوران حكومت امام على (ع ) با طراحى پيچيده ترين تـوطـئه هـا و
بـا سـوء اسـتـفـاده از مـرگ عـثـمـان سـه جـنـگ جـمـل ، صـفـيـن و نـهـروان را بـر حـكـومـت آن
حـضـرت تحميل كرد و خسارت هاى جبران ناپذيرى بر عالم اسلام وارد ساخت .بـعـد از شـهـادت امـام عـلى (ع ) نـيـز مـعـاويـه خـليـفـه مـطـلق مـسـلمـانـان شـد و بـر كـل
قـلمـرو اسـلامـى حـاكميت يافت و در نتيجه پس از سه دهه از رحلت پيامبر(ص )، حكومت دينى به حكومت
سلطنتى و موروثى مبدّل گشت .
پيامدهاى حاكميت جريان نفاق
حـكـومـت بـنـى امـيـه از سـال 40 تـا 61 هـجـرى كه حادثه كربلا پيش آمد، بزرگ ترين ضربات را بر پيكراسلام و امت اسلامى وارد كرد كه برخى از آنها عبارت است از:1 ـ تبديل حكومت عدل اسلامى به نظام سلطنتى موروثى .2 ـ حـذف چـهره ها و عناصر متعهد و دين مدار و جايگزينى عناصر معاند و غير معتقد به دين همچون وليد بن
عقبه ، مروان ، سعد بن عبدالله ، زياد بن ابيه ، بُسر بن ارطاة و...3 ـ جـايـگـزيـنـى معيارهاى قومى ، قبيله اى ، نژادى به جاى معيارهاى ارزشى چون تقوا و جهاد.4 ـ تـهـاجـم و تـبـليـغـات گـسـتـرده بـر ضـد مـبـانـى ، اصول و محكمات دينى و تحقير و تضعيف احكام
شريعت .5 ـ تـخـريـب چـهـره هـاى اصـيـل و وابـسـتـه بـه اسـلام و پـيـامـبـر(ص ) بـه ويـژه اهل بيت و شخص
امام على (ع ).6 ـ جلوگيرى از تفسير قرآن .