داستان راستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معتقدات خود را تعديل كنند . خوارج از اين نظر كه حكميت غير خدا گناه بوده است و آنها مرتكب گناه شده اند توبه كردند . و چون علي - عليه السلام - هم در نهايت امر ، تسليم حكميت شده بود از او تقاضا كردند كه تو هم توبه كن .

علي فرمود : متاركه جنگ و ارجاع به حكميت اشتباه بود ، مسؤول اشتباه هم كه شما بوديد نه من . اما اينكه حكميت مطلقا اشتباه است و جايز نيست مورد قبول من نيست . خوارج دنباله فكر و عقيده خود را گرفتند و علي - عليه السلام - را به عنوان اينكه حكميت را جايز مي داند تكفير كردند . كم كم براي عقيده مذهبي خود شاخ و برگهايي درست كردند و به صورت يك فرقه مذهبي - كه با ساير مسلمين در بسياري از مسائل اختلاف نظر داشتند - در آمدند . صفت بارز مسلك آنها خشونت و قشري بودن . در باب امر به معروف گفتند هيچ شرط و قيدي ندارد و بايد بي محابا و بي باكانه مبارزه كرد .

تا وقتي كه خوارج تنها به اظهار عقيده قناعت كرده بودند ، علي - عليه السلام - متعرض آنها نشد ، حتي به تكفير خود از طرف آنها اهميت نداد ، و حقوق آنها را از بيت المال قطع نكرد و با منتهاي جوانمردي به آنها آزادي در اظهار عقيده و بحث و گفتگو داد ، اما از آن وقت كه به عنوان امر به معروف و نهي از منكر ، رسما شورش كردند دستور سركوبي آنها را داد . در نهروان ميان آنها و علي - عليه السلام - جنگ شد و علي شكست سختي به آنها داد . مبارزه با خوارج از آن نظر كه مردمي معتقد و مؤمن بودند بسيار كار مشكلي بود ، آنها مردمي بودند كه به اعتراف دوست و دشمن دروغ نمي گفتند ، صراحت لهجه عجيبي داشتند ، عبادت مي كردند ، آثار سجده در پيشاني بسياري از آنها نمايان بود ، بسياري قرآن تلاوت مي كردند ، شب زنده دار بودند ، اما بسيار جاهل و سبك مغز بودند ، اسلام را به صورتي بسيار خشك و جامد و بي روح مي شناختند و معرفي مي كردند . كمتر كسي مي توانست خود را براي جنگ و ريختن خون چنين مردمي آماده كند .

اگر شخصيت بارز و فوق العاده علي نبود ، سربازان به جنگ اينها نمي رفتند . علي - عليه السلام - مبارزه با خوارج را يكي از افتخارات بزرگ منحصر بفرد خود مي داند ، مي گويد : " اين من بودم كه چشم فتنه را از كاسه سر در آوردم ، غير از من احدي جرئت چنين كاري نداشت " ( 1 ) . راستي همين طور بود ، تنها علي بود كه به ظاهر آراسته و جنبه قدس مابي آنها اهميت نمي داد و آنها را ، با همه جنبه هاي زاهد منشي و عابد مابي ، خطرناكترين دشمن دين مي دانست . علي مي دانست كه اگر اين فلسفه و اين طرز تفكر - كه طبعا در ميان عوام الناس طرفداران زياد پيدا مي كند - در عالم اسلام ريشه بگيرد ، دنياي اسلام دچار چنان جمود و قشري گري خواهد شد كه اين درخت را از ريشه خشك خواهد كرد . مبارزه با خوارج از نظر علي - عليه السلام - مبارزه با يك عده چند هزار نفري نبود ، مبارزه با جمود

1. انا فقأت عين الفتنه و لم يكن ليجترا عليها غيري بعد ان ماج غيهبها واشتد كلبها - نهج البلاغه ، خطبه . 91

/ 72