دنياى ممدوح - مرگ، واقعيت ناشناخته نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرگ، واقعيت ناشناخته - نسخه متنی

نویسنده: محسن ميرزاپور؛ ويراستاران: محمد جواد شريفى، حميده انصارى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


دنياى ممدوح

گاهى دنيا در منظر انسان مقصد و هدف نيست بلكه طريق و راه و مقدمه اى است براى رسيدن به اهداف عالى تر و نردبان ترقى و رشد و تعالى و رسيدن به كمالات انسانى است. چنين دنيايى، دنياى ممدوح است و آن دنيايى است كه مقدمه اى براى زندگى آخرت باشد، انسان ماهيت اخروى خود را در همين دنيا مى سازد; و اگر در دنيا خود را كامل كند در آخرت هم كامل خواهد بود; به همين دليل، حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)فرموده اند:

الدنيا مزرعة الاخرة;[1] دنيا محلّ كشت است و آخرت محل درو و برداشت محصول.




  • اگر بار خار است خود كشته اى
    وگر پرنيان است خود رشته اى



  • وگر پرنيان است خود رشته اى
    وگر پرنيان است خود رشته اى



اگر انسان چنين نگاهى به دنيا داشته باشد، در كسب معارف و عمل به صالحات بسيار تلاش مى كند تا در آخرت موقعيت بهترى براى خود داشته باشد.[2]

اتصاف دنيا به مدح به خاطر چنين ايده و نظرى است كه انسان به دنيا دارد; چون نظر انسان به اين مقطع از حيات (مرحله ى اول حيات انسانى) نظرى مقدّمى است و اين برهه از زمان را مقدمه اى براى رسيدن به كمالات خود مى داند متصف به مدح مى گردد.

حال كه معناى دنياى مذموم و ممدوح روشن شد، به پرسش اصلى اين بخش پاسخ مى دهيم. در جواب بايد گفت بين دنيا و آخرت، هم وابستگى و پيوستگى وجود دارد و هم تقابل و تضاد. پيوستگى بين دنياى ممدوح و آخرت وجود دارد. دنيايى كه مقدّمه ى آخرت باشد و انسان با تلاش و كوشش و جدّيّت در آن، به مقامات عالى انسانى و نعمات جاودانه ى اخروى برسد، دنيايى است مرتبط به آخرت.[3] اين گونه زندگى دنيوى كه آدمى در آن همواره متوجه آخرت باشد، همان حيات معقولى است كه پيامبران و رهبران راستين در مقام تبليغ، به بشر معرفى كرده اند و از آنها خواسته اند كه چنين حياتى داشته باشند. اين زندگى، به ظاهر، زندگى در دنياست، ولى مغز و باطن آن، حيات اخروى است و كسى كه هميشه متوجه آخرت باشد، هيچ گاه احساس پوچى و ركود نمى كند.[4]

و امّا رابطه ى تقابل و تضادّ، بين دنياى مذموم و آخرت وجود دارد كه هيچ گاه جمع شدنى نيستند. كسى كه حيات دنيا را هدف خويش قرار داده، و فقط طالب متاعى است كه نفس او از آن لذت ببرد، چنين انسانى به دنبال دنيا نمى رود مگر اين كه از آخرت دور مى گردد تا جايى كه كاملا آخرت را فراموش مى كند.

پس اگر كسى دنيا را هدف خويش قرار دهد، عمر خويش را كه تنها سرمايه ى اوست، از كف داده و چيزى در مقابل به دست نياورده است، مگر لذايذ زودگذر; و به هنگام مرگ دستش از زادوتوشه خالى خواهد بود; امّا آن كه آخرت را هدف خويش قرار مى دهد، دنيا را نردبانى براى رسيدن به كمالات انسانى مى داند و با سعى و كوشش دنيا را به قصد رسيدن به نعمات جاودانه ى اخروى سپرى مى كند.[5]

در مجموع مى توان ديدگاه هاى مختلف انسان ها را به دنيا و آخرت در سه دسته جاى داد كه در هر صورت رابطه ى دنيا و آخرت را دگرگون مى سازد:

1. برخوردارى از دنيا و برخوردارى از آخرت;

2. هدف قرار گرفتن هر دو;

3. هدف قرار گرفتن يكى و برخوردارى از ديگرى.[6]

در صورت اول، بين دنيا و آخرت، تضادى وجود ندارد، بلكه ممكن است كسى هم از نعمت هاى دنيا برخوردار باشد و هم از نعمت هاى آخرت; بدين معنا كه در دنيا گرفتار دنيا و دنياطلب نيست و متوجه آخرت است; لذا در آخرت هم از نعمات الهى بهره مند مى شود; مانند حضرت سليمان(عليه السلام).[7]

در صورت دوم يعنى هدف قرار گرفتن هر دو، بايد گفت بين دنيا و آخرت تضاد وجود دارد. در جهت هدف و غايب بودن، اين دو جمع شدنى نيستند و رواياتى كه دنيا و آخرت را چون دو «هوو» و يا به سان مشرق و مغرب معرفى مى كنند كه رفتن به سوى هر يك موجب دورى از طرف ديگر مى شود، به اين جهت نظر دارند.[8]

و اما در صورت سوم، يعنى برخوردارى از يكى و هدف قرار گرفتن ديگرى، اگر هدف دنيا باشد، با بهره مند شدن از نعمت هاى اخروى تضادّ دارد، ولى ميان هدف قرار دادن آخرت و برخوردارى از نعمات دنيا تضادّى وجود ندارد; چه بسا كسى اهل آخرت باشد و از تمام نعمات دنيا هم برخوردار باشد و استفاده بكند.[9]

مى توان گفت در حقيقت دنيا ابزار و وسيله اى است كه فى حد نفسه نه خوب است و نه بد، بلكه خوبى و بدى آن به چگونگى استفاده ى ما از آن بستگى دارد.


[1]. ابن ابى جمهور احسائى، عوالى اللآلى، ج 1، ص 267.

[2]. ر.ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 624; محمدتقى مصباح يزدى، پندهاى امام صادق، ص 175 ـ 176، عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، ج 4، ص 62.

[3]. ر.ك: مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص 211 ـ 213 و مجموعه آثار، ج 4، ص 624 ـ 628; محمدتقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ص 429 ـ 431 و اخلاق در قرآن، ج 2، ص 177 ـ 178; عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، ج 4، ص 74، 86 ـ 87; محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 13، ص 65، ذيل آيه ى 19 سوره ى اسراء. درباره ى كيفيت رابطه ى دنيا و آخرت ر.ك: محمد تقى مصباح يزدى، معارف قرآن (3-1)، ص 501 ـ 512.

[4]. ر.ك: محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 10، ص 278 ـ 288.

[5]. ر.ك: محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 13، ص 63 و ج 16، ص 62، ذيل آيه ى 60 سوره ى قصص; عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، ج 4، ص 62 و 74 و ياد معاد، ص 22 ـ 23; محمدتقى مصباح يزدى، به سوى او، ص 180 ـ 182; مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 16، ص 583 ـ 584، و محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 12، ص 165 ـ 167.

[6]. ر.ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 16، ص 584.

[7]. ر.ك: همان، ص 584، و محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ص 432 ـ 433.

[8]. ر.ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 16، ص 584.

[9]. ر.ك: همان.


/ 39