بیشترلیست موضوعات سخن بنياد مقدمه حدوث حدوث چگونه دلالت مى كند نظم هدايت غريزى نقص سئوالات مربوط به هدف خلقت فطرت دعا و نياز روح عرفت الله بفسخ العزائم تجلى الله در قرآن آخرين سخن توضیحاتافزودن یادداشت جدید
در اين جمله هم امام شگفتى هاى جهان آفرينش را يكجا و همگام نظر دارد. اينك ببينيم نظم جهان چگونه ما را به خدا مى رساند. اين نياز به استدلال ندارد كه هر ساختمان و نظم دقيقى، دلالت بر عقل و شعور حاكم بر آن نظام مى كند. هيچ گاه وجدان و عقل هيچ انسانى، نمى پذيرد كه يك ساختمان منظم كوچك هم بدون سازنده اى با شعور بوجود آمده باشد. ما حتى يك عمل جنائى خلاف قاعده و نظم را هم بدون جنايتكار تصور نمى كنيم. و هل يكون بناء من غيريان اوجنايه من غير جان؟!... آيا هيچ بنائى بدون سازنده، و يا جنايتى بدون جنايتكار تحقق مى يابد. [ از خطبه ى 227 ص 737 نهج البلاغه فيض الاسلام. ] راستى كسى كه منكر خدا است اگر عمارت زيبائى را ببيند، و از معمارش بپرسد به او بگوئيم معمارى و بنائى نداشته و خود بخود بوجود آمده است، چه خواهد گفت. آيا باور كرده سكوت مى كند؟! هرگز... چرا همين حالت را در اصل جهان ندارد؟! مى گويند اصل جهان با اين چيزهاى ساختگى كه دست صنعت بشر در آنها دخالت دارد فرق مى كند. اينها چون بدون دخالت دست بشر بوجود نمى آيد، حتما سازنده اى مى خواهد بخلاف اصل جهان! راستى حرف عجيبى است مگر ملاك احتياج به سازنده اى با شعور چيزى جز نظم است؟ و مگر اين يك حكم قطعى عقلى نيست؟ حكم عقلى كه اينجا و آنجا ندارد! مگر مسئله 24 بر 2 را مى توان مخصوص به شب يا درون اطاق يا فلان كشور دانست؟! نظم جهان كه شگفت آورتر از نظم يك ساختمان است. سال ها و قرن ها بود كه فقط يك سخن از طرف منكرين- كه در اين اواخر به صورت مكتبى درآمدند- تكرار مى شد و آنهم همين كه چه احتياج به سازنده ى با شعورى. اينك مى گويند: بسيار خوب، نظم هر كجا كه باشد دال بر شعور مى باشد، ليكن از كجا كه اين شعور پيش از جهان و برون از جهان باشد؟ چه مانع دارد كه شعور مزبور در خود جهان باشد و تدريجا بوجود آمده باشد؟ آرى تدريجا پس از بوجود آمدن حركت تكاملى ماده بوجود آمده است. ماده ى اوليه ازلى است و فاقد شعور، سپس كه در راه حركت تكاملى افتاده است تدريجا يكى از كمالات را كه شعور است پيدا كرده است. اين سخن كه مهمترين تئورى منكرين خداوند در قرن ماست و چنانكه شنيده شده- در آلمان شرقى به صورت كتابى درآمده است... هر چند ابتدا افراد سطحى را جذب مى كند، ليكن بسيار سست و بى اساس مى باشد، زيرا: 1" آيا ماده ى اوليه جهان، نظمى داشته است يا نه؟ اگر نظم داشته بايد شعورى حاكم بر همان ماده ى اوليه باشد و اگر نظمى نداشته است چگونه توانسته در مسير صحيح حركت تكاملى براه بيفتد؟! 2" اگر حركت تكاملى، ذاتى هر ماده است و نيازى به عامل خارجى ندارد، پس چرا مواد زيادى حركت تكامليشان متوقف مى شود و حتى حركت قهقرائى مى كنند؟! تخم مرغى كه مى خواسته جوجه شود، فاسد شده و گنديده يا هسته اى كه مى خواسته درخت خرمائى گردد تباه شده و به نتيجه نرسيده است!