خدا در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمدعلی گرامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطالعه ى سلول زنده، يكى از تجارب شگفت آور است، يك تكه از برگ گياه "ايلوديا" را روى شيشه ميكروسكوپ بگذاريد و با يك عدسى قوى به آن نگاه كنيد. آن وقت منظره ى زيبا و منظمى از حيات در آن مشاهده خواهيد كرد هر كدام از سلول ها، ساختمان قشنگى دارند. معمولا انتهاى برگ داراى دو طبقه سلول است ، ولى اگر دقت كنيم خواهيم ديد كه سلول ها
از همديگر جدا هستند، و هر كدام استقلال كاملى دارند. جدار سلول ها كه آنها را از هم جدا مى سازند سفت است و تغيير نمى كند. هر برگ از صدها هزار سلول كه مانند آجرهاى يك ساختمان رويهم چيده شده اند، تشكيل يافته است. هسته ى مركزى كه جسمى است تيره و در داخل سلول قرار گرفته و رويه اى از سيتوپلاسم آن را احاطه كرده است، اغلب به دشوارى ديده مى شود، در اطراف سلول غشائى وجود دارد و معمولا ديده نمى شود چون به پروتوپلاسم چسبيده است، ولى اگر روى شيشه اى كه در زير عدسى ميكروسكوپ واقع شده نمك آب غليظى بريزيم، غشاء رويت مى شود....

در سلول گياهى حركت وجود دارد با اينكه در ظاهر برگ يك نبات محكم به نظر مى رسد در داخل سلول گياهى، در پوسته ى سيتوپلاسم، اجسام خيلى كوچكى وجود دارد كه كلروپلاست ناميده مى شوند و حركت مى كنند.

حركت آنها، شبيه حركت قايق ها در توى رودخانه هاست. قسمت مايع سلول، يعنى خود پروتوپلاسم حركت دارد و مثل دريا مواج و متلاطم است

.... حال اگر روى شيشه، يك كشت آميب بگذاريم و شيشه را گرم كرده با ميكروسكوپ نگاه كنيم خواهيم ديد كه مثل سلول گياه، پروتو پلاسم آميب در جريان است. آميب كه حيوانى يك سلولى است، روى شيشه زير آب نمى رود، بلكه در آب جارى مى شود. بر خلاف سلول نباتى غشاى اين حيوان محكم نيست و فقط براى محدود كردن آن است و در موقع جريان، شكل بدن حيوان عوض مى شود و بدنش درازتر مى گردد، مثل اينكه پا در مى آورد كه اين قسمت پروتوپلاسم را پاى كاذب مى نامند.

هر يك از اين سلول نباتى و حيوانى، تشكيلات مفصل و پيچ در پيچى دارند كه كارهاى مختلف زندگى را انجام مى دهند. و اينكارها به قدرى دقيق انجام مى گيرند كه كار دقيقترين ساعت ها پيش آنها بى ارزش مى نمايد... ساعت هاى بسيار دقيقى ساخته شده اند كه آنها با حركت باز و خود بخود كوك مى شوند و همين كه ساعت شروع بكار كرد ديگر متوقف نمى شود. حال چگونه ممكنست ثابت كرد كه اين ساعت ها با اين همه دقت
خود بخود و تصادفا بوجود آمده اند و فكر و دست صنعتكار ماهرى در ساخت آنها بكار نرفته است. و يا ثابت نمود كه براى كوك كردن ساعت هائى كه احتياج به كوك كردن ندارند حركت بازوى صاحب آن لازم نيست؟ همچنين چگونه مى توان ادعا كرد كه يك سلول با آن همه دقت و تشكيلات پيچيده، تصادفا بوجود آمده و حركت دائمى آن نيز تصادفى است؟

ما مجبوريم عقلا و منطقا بپذيريم كه يك عقل و حكمت عاليه، اين سلول را از ماده ى بى شعور بوجود آورده است و آن عقل كل و حكمت عاليه، همانا خداست.... [ راسل چارلز آرتيست زيست شناس و گياه شناس. ]

اگر بخواهيم سخنان دانشمندانى كه تجليات الهى را در برخورد با نظام دقيق آفرينش مشاهده كرده اند بياموزيم كتاب ها خواهد شد و خودتان مى توانيد به نوشتجات مربوط رجوع كنيد. [ از قبيل اثبات وجود خدا تاليف چهل تن از دانشمندان جهانى، راز آفرينش انسان كرسى موريسن، خدا در طبيعت و.... ]

و نيز مى توانيد خودتان به كتب علمى مربوطبه هر يك از علوم زيست شناسى، فيزيولوژى، فضا شناسى، گياه شناسى، روانشناسى و... سرى بزنيد تا عجايب آفرينش و نظم دقيق آن را تماشا كنيد. [ همچون كتاب هاى: ساختمان خورشيد، از اتم تا كهكشان، انسان موجود ناشناخته، جزوات سرى "چه مى دانم" و همه كتاب هاى درسى دانشگاهى در اين قسمت ها. ] كه ديگر امروز، هر نوجوان دوره ى راهنمائى هم از داشتن اين مسائل بى بهره نيست و نبايد حجم كتاب را با بيان اين مطالب افزون كنيم.

/ 59