هدف نهائى
هدف از آفرينش چيست؟ با دقت در خصوصيات جماد "از زمين و سائركرات" و نبات و حيوان، و قدرت بلا منازع انسان در بهره بردارى از آنها مى توانيم بفهيم كه هدف از آفرينش موجودات طبيعت، انسان است كه مورد استفاده انسان ها واقع شوند و تا آنجا كه ممكن است جزء انسان شوند، خودشان انسان شوند، اين زبان حال هر جماد و نبات و حيوانى است، ليكن از نبات و حيوان اين ندا بهتر به گوش مى رسد. اين سبزيجات و ميوه جات، اين حيوان ها كه قابليت جذب شدن در بدن انسان دارند همه مى گويند:انسان ها! ما براى شما هستيم، ما را بخوريد تا انسان شويم، و آنها كه جزء وجود انسان نمى شوند، به همين خرسندند كه بشر از ديدن آنها لذت ببرد، و بخصوص در بامدادانى كه تفاوت نكند ليل و نهار، و خوش بود دامن صحرا و تماشاى بهار. همه با انسان انس دارند، گر چه ما سر دقيق آفرينش حيوان ها و نباتات موذى را نفهيم، عقرب و مار و پشه هاى مزاحم....، شير و گرگ و... براى چه هستند، ندانيم ولى آنها كه جذب ما مى شوند مى فهيم كه براى انسان شدن آمده اند و هستند. "يا بن آدم خلقت الاشياء لاجلك. [ حديث قدسى: آدميزاده! همه چيز را براى تو آفريدم. ] ليكن انسان براى چيست؟.
ماديين اينجا به جوش مى آيند كه چه هدفى؟ در جهان اساسا هدفى نيست، كه تا كلمه ى هدف را بگوئيم بياد اراده و قصد و اختيار
مى افتيم با اينكه در آفرينش جهان شعور و اراده اى بكار نرفته.... [ شناخت و مقوله هاى فلسفى. ]
ولى ما اينك بحثى در شعور و اراده ى آفرينش جهان نداريم. هدف به دو معنى بكار مى رود.
1- منظور و مقصود و مراد چيزى كه از ابتداء حركت مورد توجه ما بوده و براى آن حركت كرده ايم.
2- نهايت حركت كه هر چند بى قصد انجام شده باشد و بالاخره بايد به نهايتى برسد. [ كاربرد كلمه ى هدف در اين دو معنى حتى در كار برد حرف "لام" عربى و "براى" و "تا" ى فارسى اثر گذارده، اينها گاهى به معناى آخر كار: فرعون موسى را از آب گرفت تا برايش غصه و دشمنى بزرگ گردد "آيه 8 قصص قرآن". ] مى خواهيم ببينيم آخر كار انسان به كجا مى رسد و نهايت حركت اين موجود شريف چيست؟ وقتى سئوال اين طورى طرح مى شود، ديگر نمى توان گفت كه اصلا هدف يعنى چه؟ در خلقت جهان كه شعر و قصد و اراده اى نبوده است.
و اينك بررسى نظرات [ اين نظرات را در بررسى احتمالات منطقى مسئله طرح كرده ام. و مى توان همه "منهاى يك" يا برخى ازاينها را از دقت در كلمات فلاسفه يونان و برخى غربى ها به دست آورد. به كتاب هاى سير حكمت در اروپا و تاريخ فلسفه غرب، و ماجراهاى جاودان در فلسفه مراجعه شود. ]
1- استفاده ى كامل از همه ى نيروها و غرائز موجود در انسان و منظور از استفاده بهره بردارى بى قيد و بند مى باشد. اگر كسى استفاده نكند از مسير خلقت بركنار مى باشد، مگر اينكه نتواند نظريه اى است كه از "مكياول"
نقل مى شود، او در كتاب شهريار خود اين طور نظر داده است:
انسان هاى اصيل، آنهائى هستند كه از همه ى اميال و خواسته هاى نفسانى خود بطور مطلق استفاده كنند، بهترين انسان ها، استبداد گرانى هستند كه در مسير ارضاء خواسته هاى خود هيچ چيزى را مانع نديده اند....