بیشترلیست موضوعات سخن بنياد مقدمه حدوث حدوث چگونه دلالت مى كند نظم هدايت غريزى نقص سئوالات مربوط به هدف خلقت فطرت دعا و نياز روح عرفت الله بفسخ العزائم تجلى الله در قرآن آخرين سخن توضیحاتافزودن یادداشت جدید
رتبى يعنى خداوند علت همه ى موجودات است هيچ موجودى علت او نيست و غايت و هدف همه ى موجودات است، ولى چيز ديگرى براى او غايت و هدف نيست كه بخواهند به او برسد. زمانى به اين معنى كه همه ى موجودات و حتى خود زمان و حركت ماده كه مبناى انتزاع زمانند هيچ كدام همراه او نبوده اند "چه تعبير دگيرى بكنم؟ كه بتواند جاى زمان را بگيرد، كه خدا و صفات افعال او فوق زمان است، بعضى ها بجاى زمان كلمه سرمد را درباره ى خداوند بكار مى برند. شما مى خواهيد دوران بگوئيد به معناى اعم، اوليت و آخريت دوره اى يا سرمدى و به هر حال به لفظش كارى ندارم هر چه مى خواهيد بگوئيد وقتى مطلب معلوم باشد". به نظر من، تعبيرهاى گذشته با اين معنا بهتر سازگار است، با معناى مظهر ديدن موجودات و آئينه ديدن. نه اينكه همه ى موجودات بشوند خدا، و نه اينكه از مسير حقيقت مطلقه ى وجود، خدا را ببينيم، و نه اينكه خود حقيقت مطلقه وجود خدا بشود. موجودات در اين تفسير نفى نمى شوند و نبايد هم نفى بشوند، اينها همه فعل الله هستند و فعل خدا هم چون خود خداوند امكان ناديده گرفتنش نيست، كه ضرورى و واجب مى باشند. و بنا بر اين جملات و تعبيرهاى گذشته را نبايد بحساب بحث "حقيقه الوجود" كه فلاسفه مى گويند و آن را برهان صديقين حساب كرده اند، گذاشت. حالا ببينيم اساسا به چه ميزانى برهان صديقين را بايد برهانى حساب كنيم كه مستقيما و بدون وساطت موجودات به خدا برسيم. ما چرا روش استدلال ابراهيم خليل "ع" را برهان صديقين حساب نكنيم؟! ابراهيم "ع" جهان را به عنوان فعل خدا مى بيند و مظهر خدا و فانى در خدا تماشا مى كند و در آنها خدا را مى بيند و اين ديد را از تغيير و عدم ثبات مسكن انسان ها بهتر شود، مى پرسيم: كه چه بشود؟ قدرى بيشتر عمر كند؟! سئوال اين است كه اصل عمر و همين مقدار اضافى عمر براى چيست؟ و بنابراين عقيده ى اينكه هدف خدمت است، نيز قانع كننده نمى باشد.... لازم است اينجا توقفى كوتاه بكنيم ببينيم اگر هدف خدمت به جامعه باشد، آنهم همين خدماتى كه مورد توجه ديدهاى مادى است "بهداشت و مسكن و تغذيه" اين برگشت به حيوانيت نيست؟ قهقهرا نيست؟ جماد به نبات مى رسد و نبات به حيوان و حيوان به انسان. تا انسان حركت تكاملى، زمينى است. از انسان شروع در حركت تكاملى الهى مى شود، و شروع به اوج مى شود، همچون هواپيمائى كه تاكنون بر روى زمين راه مى رفت و اينك يك مرتبه اوج گرفته است. اوج اين حركت با شعور و درك انسانى شروع مى شود، امتياز انسان در شعور است، در عقل و ادراك است. مراحل قبلى براى رسيدن به شعور بود، نبايد شعور دو مرتبه برگردد و فداى مراحلى قبلى و جسمى گردد، اگر مغز انسان براى تامين بهداشت و مسكن و غذا بكار مى افتد، فقط براى اين است كه اين وسائل باشند تا بدن قدرت كار داشته باشد و بتواند براى حركت در مسير مراحل بالاتر آمادگى داشته باشد. اين است كه نمى توانيم خدمات مادى را هدف بشماريم. ماديين در برخورد با اين سئوال و استيضاح مى گويند: نخير هدف ما فقط مسائل مادى نيست بلكه مسائل ديگرى چون ادبيات و غريزه ى زيبائى دوستى نيز مورد توجه هستند. ولى مى پرسيم: درست است كه در انسان محبت جمال هست و همانطور كه روانشناسان گفته اند زيبائى دوستى غريزه است، ليكن آنچه مسلم است دوستى و محبت زيبائى مطلق نه خصوص زيبائى مادى!. و اگر چيزى بطور اطلاقش در غريزه بود، لازمه اش اين است كه عالى ترين آن، مرحله اعلاى غريزه مى باشد و آن محبت به زيبائى معنوى و جمال غيبى است كه در كمالات معنوى نهفته است و اصل آن در ذات باريتعالى مى باشد و بايد توجه كنيم كه از اين غريزه مى توان فهميد كه عشق به خداوند، غريزى انسان است "دقت كنيد".