خدا در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمدعلی گرامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ويليام جيمز مى گويد: هر قدر انگيزه و محرك اميال ما ازعالم طبيعت سرچشمه گرفته، غالب ميل ها و آرزوهاى ما از عالم ماوراء طبيعت است... [ دين و روان. ]

لاول ميكسر مى گويد: ما هنگامى كه در كتب آسمانى مى خوانيم خدا انسان و جانوران و گياهان را آفريده و با ميل و رضا آن را باور مى كنيم، علتش اين است كه ما آن را با طبيعت هم آهنگ مى يابيم. [ ص 12 اثبات وجود خدا. ] گويا مى خواهد بگويد اعتقاد به خدا با طبيعت ما "فطرت" هماهنگ است. و گويا جيمز مى خواهد بگويد اساس همه ى ميل ها و احساس ها ميل و احساس غيبى مى باشد.

پاسكال فرانسوى مى گويد: به وجود خداوند دل گواهى مى دهد نه عقل. [ سير حكمت در اروپا. ]

الكسيس كارل فرانسوى مى گويد: گفته اند در عمق وجدان شعله اى فروزان است كه انسان خود را آن چنان كه هست مى بيند، از خود خواهيش حرصش، گمراهيش، از غرور و نخوتش پرده برمى دارد، براى انجام تكاليف اخلاقى رام مى شود، براى كسب خضوع فكرى اقدام مى كند، در همين هنگام سلطنت پر جلال آمرزش، در برابر او پديدار مى گردد. [ نيايش ترجمه دكتر شريعتى. ]

ويليام جيمز آمريكائى مى گويد: من بخوبى مى پذيرم كه سرچشمه ى زندگى مذهبى دل است و قبول هم دارم كه فرمول ها و دستور العمل هاى فلسفى مانند مطلب ترجمه شده اى است كه اصل آن به زبان ديگرى است...

عموما معتقدند كه ايمان خود را بر پايه هاى فلسفى محكم ساخته اند و حال آنكه مبناى فلسفى بر روى ايمان قرار دارد [ دين و روان ترجمه قائنى. ]
انيشتين فيلسوف و رياضى دان معروف مى گويد: در اين مذهب "مذهب اصيل" فرد كوچكى آمال و هدف هاى بشر و عظمت و جلالى كه در ماوراء امور و پديده ها در طبيعت و افكار تظاهر مى نمايد، حس مى كند. او وجود را يك نوع زندان مى پندارد چنانكه مى خواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستى را يك باره بعنوان حقيقت واحد دريابد. [ دنيائى كه من مى شناسم. ]

برگسون فرانسوى درباره ى مذهب برتر مى گويد: آن همان مايه دانشى است كه در جانواران غريزه و در انسان عقل را بوجود مى آورد. از آن مايه دانش در انسان قوه اشراقى به وديعه گذاشته شده كه در عموم به حال ضعف و ابهام است، ولى ممكن است قوت و كمال يابد تا آنجا كه شخص متوجه شود كه آن اصل اصيل در او نفوذ دارد مانند آتشى كه در آهن نفوذ و آن را سرخ مى كند. به عبارت ديگر اتصال خود را به مبداء درمى يابد و آتش عشق در او افروخته مى شود هم تنزلزل خاطرى كه از عقل در انسان پيدا شده مبدل به اطيمنان مى گردد و هم علاقه اش از جزئيات سلب شده به طور كلى به حيات تعلق مى گيرد... [ سير حخكمت در اروپا برگسون. ]

پاسكال رياضى دان معروف مى گويد: دل دلائلى دارد كه عقل را به آن دسترسى نيست. [ سير حكمت. ] و بنابراين هر فرد لااقل به عنوان ارتباط با نيروئى برتر در وجود خويش، چنين احساسى مى كند و به عبارت ديگر مذهب غريزى بشر است.

ممكن است گفته شود اگر مذهب غريزى بشر است پس چرا در بسيارى از نقاط دنيا مطالعات مذهبى خيلى كم انجام مى شود و حتى در چند قرن پيش دكارت با اينكه مذهبى بوده مى گفته است: قسمت اندكى از وقت من صرف مطالعه ى الهيات مى گردد!
و چرا عده اى انكار مى كنند؟

ليكن بايد توجه داشت كه معناى غريزى بودن يك صفت اين نيست كه همه ى اوقات همه كس را اشغال كند. غرائز انسانى متعددند و هر غريزه زمانى تجلى مى كند و زمانى مخفى مى شود، و اگر انسان به دنبال يكى از غرائز زياد بردد، خواه ناخواه غرائز ديگر تحت الشعاع قرار مى گيرند و ممكن است برخى غرائز بكلى به فراموشى سپرده شوند. جوكيان و مرتاضان هند غريزه ى جنسى دارند، ليكن با كوشش مداوم در راه غرائز ديگر به فراموشى سپرده مى شود.

وقتى اوقات فرد در مسائل مادى صرف شود و به فكر مذهب و غريزه ى الهى خويش نباشد، تدريجا به خاموشى مى گرايد. و بر عكس وقتى با تمرين هاى اخلاقى لطافت و صفاى باطن فرد تقويت شود غريزه ى مذهب مجددا احياء مى شود و اوج مى گيرد.

دانشمندان بزرگ علوم تجربى با اينكه با مسائل عميق و دقيقى از نظام خلقت ارتباط دارند، ولى چون مطالعاتشان در حد خود پديده است و اساسا درباره ى ايجاد و ابداع هر پديده بحثى نمى كنند از درك مسائل فلسفى خلقت عاجزند.

در اين سال ها كه روشنگرى هاى روحانيت شيعه توانسته است روح مذهبى جوامع گوناگون را مجددا احياء نمايد، باز هم نسل به پا خاسته ى كنونى غريزه ى مذهبى خويش را باز مى يابد، و در رفع موانع فطرى بيشتر مى كوشد. فكرها از سينماهاى مبتذل و مطالعات بيهوده تدريجا منصرف مى شود و به سوى مطالعات اصيل اسلامى متوجه مى گردد.

روشنگرى هاى خالصانه ى شيعه روى جوامع گوناگون، و كشورهاى مختلف تاثيرهاى بسيار خوبى خواهد گذاشت و هم اكنون تاثيراتى داشته است.

عشق پاك شهادت در راه خدا كه اينك بصورت مهمترين پديده ى قرن تجلى كرده و شور تازه اى در جهان مستضعفين بخصوص دنياى اسلام ايجاد كرده است بيشترين تاثير را از حركت انقلابى مذهبى ايران داشته است كه
زنگارهاى فكرى و احساسى مادى را كنار زده و فطرت عشق به خدا را جلوت داده است. اينك فلسطين و فيليپين و افغانستان و اريتره و چاد و.... شور و غرور ديگرى دارد و الله هو الولى.

على عليه السلام مى فرمايد: فهو الذى تشهد له اعلام الوجود على اقرار قلب ذى الجحود او "تعالى" همان است كه همه ى آثار و علائم هستى برايش گواهى مى دهند كه دل منكرينش هم اقرار دارند. [ از خطبه ى 49 ص 136 نهج البلاغه فيض. ]

منظور امام عليه السلام اين است كه حتى اگر خدا را انكار كنند، فطرت بكلى خاموش نمى شود، شواهد و قرائن نشان مى دهد كه منكران خداوند در دل اقرار دارند، به اين معنى كه هنوز دل ندائى دارد و فطرت ناله اى دارد كه اگر پرده هاى غرض و بيمارى منجر به انكار، كنارى بروند آن نداها به خوبى شنيده مى شوند.

آخر مگر مى شود در فطرت چنين ندائى نباشد با اينكه سراسر وجود حتى چنين انسان منكرى هستى خدا را گواهى مى دهند، نظام دقيق بدن و خصوصيات پيچيده ى روانى شخص گواه صانع خالق قادر و حكيم اوست.

و اگر عقل و تدبير و احساسى در يك پديده هست، در درجه ياول احساس ارتباط به ايجادكننده ى اوست. منكرين فطرت مى گويند قديمترين آثار باستانى كه به دست آمده است، نشان دهنده ى مسلك شرك مى باشد، تمثال ها و مجمسه هائى كه به عنوان معبود مورد توجه مردم بوده است، همه حكايت از شرك مى كنند، حكايت از پرستش انسان از انسان و يا پرستش ستاره و حيوان و غيره مى كنند. و اگر پرستش خداى غير مادى و حكيم و قادر مطلق، فطرى انسان ها بود نبايد اين طور باشد.

اين گونه نشانه ها و آثار، همه تاييد گفته ى ماديين است كه بشر دوران هاى گوناگونى داشته است: جهل و خرافات، مذهب، علم، يا جهل، فلسفه، علم.
در دوران جهل پديده ها و حوادثى را مى ديده و به عقل ساده ى خويش مى فهميده است كه بايد علتى داشته باشد. و چون علل طبيعى آن را نمى دانسته، دست به دامان علل غيبى و خدايان ماورائى مى زده و براى هر يك از زلزله و خشكى و قحطى، و باران و فراوانى و مرگ و حيات و... خدايان متعدد قائل بوده است، و سپس مذهب يا فلسفه، تعدد آلهه را از ميان برداشته و خداى يگانه را به جاى خدايان نهاده است، ولى هنگامى كه علم طلوع كرد، علل هر يك از پديده ها را كشف نمود و نقش خدايان و خداى يگانه همه را از ميان برداشت...

ولى شما خود در كلمات پيشوايان مذهب دقت بفرمائيد هيچ موردى پيدا مى كنيد كه علل طبيعى پديده ها را نفى نمايد؟

ما مسلم مى دانيم كه هر پديده اى علتى دارد و پديده مادى حتما علت مستقيم مادى هم دارد، ليكن سخن اينجا است كه آيا علل طبيعى مى توانند خودشان علت نخستين پديده ها و ايجادكننده آنها باشند، با اينكه خود آنها حادث و نيازمند به غير هستند؟!

مسئله ى دوره هاى عقيدتى انسان، هيچ دليل معتبرى ندارد صرف اينكه آثار و علائم باستانى علائم شرك هستند دليل سبقت شرك نيستند زيرا توحيد كه نفى همه ى مظاهر قدرت است نمى تواند آثار و علائم ظاهرى از مجسمه و تمثال و غيره داشته باشد. مگر اينكه سكه و يا چيزى ديگر را با كلمه و عبارت توحيد حك كنند، كه آن زبان كلمه و عبارت وضع نشده بود يا شرائط كافى براى انجام كار نداشتند و به هر حال آن طور كه ايجاد علائم شرك ممكن است، ايجاد علائم تصويرى توحيد ممكن نيست. و تازه نيافتن دليل نبودن نيست.

از طرفى تصوير و رواج هر چيز بدلى و تقلبى، علامت وجود حقيقت و اصل آن است، سكه ى تقلبى تصويرى از سكه ى اصيل مى باشد اعتقاد به مهدويت دروغين، دليل مهدويت اصيل و وجود مهدى حقيقى مى باشد. تصوير خدايان و بت ها، دليل اصالت خداى يگانه مى باشد.
و بالاخره در برابر همه ى شبهات مخالفين داخلى و خارجى فطرت، بيشتر اتكاء من به همان احساس و دريافت باطنى است كه هر كسى ارتباط خويش را با نيروئى حاكم بر خود ماوراء جهان ظاهر احساس مى كند و دليل اين احساس علاوه بر احساس شخصى، مشاهدات و نقليات زيادى است كه از افراد مختلف در حالات اضطرارى شده است. و همين مشاهدات و نقليات آمارى در مسائل روانى از روانشناسى دليل است.

بايد توجه داشت همانطور كه گفتيم اساسا احساس ارتباط به جهان غيب مطلقا در حالاتى كه نيروهاى اهريمنى داخلى و خارجى تضعيف شوند بيشتر امكان پذير است. و اين مطلب اختصاص به فطرت توحيد ندارد.

مثلا در خواب ديدن، اين مطلب مورد توجه است كه ملاك و علت صحت رويا چيست؟ چون هر چند روياهاى صادقيهم وجود دارد كه در تعبير روايات جزئى از هفتاد جزء نبوت شمرده شده است. گروهى از فلاسفه گفته اند: ملاك صحت روياها، امكان ارتباط صحيح روح با جهان غيب است كه مخزن همه ى علوم مى باشد و اين ارتباط صحيح در صورتى ممكن مى شود كه قيود ظلمانى و علائق مادى تضعيف گردد و هر چه روح لطيف تر و از علائق مادى بدورتر باشد امكان ارتباط صحيح او بيشتر و روياها و نيز حدسها و تفرس هاى او در ستتر مى باشد. در فصل آينده نيز كلماتى در ارتباط با اين بحث خواهيد يافت.

/ 59