ببينيم كه انسان بريده از خداوند به زبان ساده ى خودمان، همچون طفلى است كه از دامان مادرش جدا شود "البته خيلى بالاتر از اين مثال است" و پيوست انسان به خداوند از مسير دعا و مناجات برگشت به اصل خويشتن است كه دور از وى مى نالد و وصل او مى طلبد.
كز نيستان تا مرا ببريده اند
از نفيرم مرد و زن ناليده اند
از نفيرم مرد و زن ناليده اند
از نفيرم مرد و زن ناليده اند
و مراقب شوم.
الهى و اجعلنى ممن ناديته فاجابك و لا حظته فصعق لجلالك فناجيته سرا و عمل لك جهرا خداى من! مرا از آنها قرار ده كه فريادشان زدى و اجابتت كردند، و نظرى به آنها انداختى و در برابر جلال تو مدهوش گشتند، در نهان مناجاتشان نمودى و آشكارا در راهت كوشيدند."
الهى و الهمنى و لها بذكرك الى ذكرك و همتى فى روح نجاح اسمائك و محل قدسك خداى من! شوق و حرص ياد و ذكر دائميت را به من الهام فرما، و همت مرا در وصل به مقام اسماء و محل قدس خودت قرار ده. [ قطعاتى از مناجات شعبانيه. ] و اينك كلام على عليه السلام- را درباره ى دعا و نغمه هاى مشتاقانه ى خلق ببينيد.:
اللهم اليك افضت القلوب، و مدت الاعناق، و شخصت الابصار، و نقلت الاقدام، و انضيت الابدان،. خداوندا دل ها به سوى تو باز شده، و گردن ها بسوى تو كشيده شده، و چشم ها خيره شده، و پاها به راه افتاده نزار گرديده است. [ از شماره ى 15 از نامه ها ص 86 نهج البلاغه ى فيض. ]
على عليه السلام- در شرائط حساس شروع جنگ، اين جملات را به خداوند عرضه مى دارد، در آن حالت كه در بيشتر افراد معمولى هم عوارض مادى كنار رفته و شوق ديدار خداوند در مشتاقان لقايش، و ترس از شدت حوادث در گروهى ديگر همه را به فطرت اصيل واگذارده و متوجه به خداوند مى سازد.
افضوا فى ذكر الله فانه احسن الذكر. در ياد خداوند بكوشيد كه بهترين ذكر مى باشد. [ نهج البلاغه دكتر صالح ص 193. ]