بیشترلیست موضوعات سخن بنياد مقدمه حدوث حدوث چگونه دلالت مى كند نظم هدايت غريزى نقص سئوالات مربوط به هدف خلقت فطرت دعا و نياز روح عرفت الله بفسخ العزائم تجلى الله در قرآن آخرين سخن توضیحاتافزودن یادداشت جدید
روحانيون قرون وسطى در نتيجه جهالت يا تعصب شمائل تاريكى از آئين محمد- "ص" رسم مى كردند. او به چشم آنها از روى كينه و عصبيت، ضد مسيح جلوه كرده بود. من درباره ى اين مرد فوق العاده مطالعه كردم و به اين نتيجه رسيدم كه نه تنها ضد مسيح نبوده، بلكه بايد او را ناجى و: "انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدى ابدالن يفتر قا حتى يردا على الحوض من دو چيز مهم در ميان شما مى گذارم كتاب خدا و عترتم، كه تا به اين دو متمسك هستيد هرگز گمراه نخواهيد شد، هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا در كوثر بر من وارد شوند". و بديهى است كه اگر امت اسلامى معناى تمسك به قرآن و اهل بيت را بفهمد و عمل كند رستگار خواهد بود، ليكن متاسفانه تمسك به قرآن به معناى تبرك و بوسيدن و روى دست و بر سر نهادن به عنوان واسطه براى قضاء حوائج درآمده و تمسك به اهلبيت هم به تمسك به نام آنها و آن هم در حد تبرك و احترام و واسطه كردن نامشان براى طلب حوائج تحريف گشته است. و شما خود مى دانيد در هيچ كتاب لغتى معناى تمسك اين نيست قرآن همچون نسخه شفا بخشى و عهد خداوند با مردم است كه براى عمل آمده است. مى دانيم كه تمسك به نسخه يك پزشك هم معناى تبرك به ورق كاغذ نيست. درست است كه احترام و تبرك و واسطه كردن قرآن و اهلبيت مفيد است با شرائط خاص، ليكن تمسك كه شرائط سعادت است اگر منحصر به اين مطالب شد خود اين تحريف كه منجر به عقب زدن حقيقت قرآن و حقيقت اهلبيت از دل فرد و صحنه اجتماع مى شود يكى از عوامل بدبختى جامعه خواهد شد. و على عليه السلام- اصرار دارد مردم را به قرآن ارجاع نمايد در استدلال بر اصول عقائد، در مسائل اجتماعى، و حتى در ادبيات... و در مدائن به آنكه شعر: جرت الرياح على رسوم ديارهم، فكانهم كانوا على ميعاد [ بادها بر باقيمانده آباديشان مى وزد، گويا كه اينها موعدى داشتند. ] را مى خواند فشار مى آورد كه چرا قرآن نخواندى: كم تركوا متشابهات است و تفكرشان از حدود اجسام و ماديات بالاتر نمى رود [ مقدمه ى اسفار. ] و مرحوم حاج ميرزا جواد آقا تبريزى را چند قرن بعد مى بينيم كه غضبناك اين قضيه را نقل مى كند كه تازه محصلى غذاى منزل فيلسوفى اصفهانى را نخودره است كه از او فلاسفه است و فلاسفه نجسند كه معتقد بوحدت وجودند و وحدت وجود يعنى همه چيز خداست..... [ لقاء الله. ] نه، منظورم اين است كه اگر ذهن انسان گرفتار شبهاتى نباشد و بتواند شخصيت ماورائى خداوند را از درون آيات قرآن كه خود صنع خداوند مى باشد ببيند، از نظر عملى سريعتر پيش مى رود: البته سير زمان و نزديك شدن اجتماع هاى مختلف و فرهنگ هاى گوناگون بهم، خواه ناخواه برخوردهائى فلسفى پيش مى آورد كه براى فهم حقيقت از آنها بدون مطالعه و خواندن مكتب هاى مختلف فلسفى راهى نيست. قرآن منار هدايت و چراغ تاريكى ها و مانع گمراهى ها و مايه ى بى نيازى فرد و جامعه هست يعنى راهنماست و بهترين راهنما است، ليكن ديدن خدا از درون آن چيز ديگريست. كه: ان هذا القرآن فيه منار الهدى و مصابيح الدجى در اين قرآن منار هدايت و چراغ هاى لازم براى تاريكى است. [ كافى بنقل محدث بحرانى و مرحوم خوئى ج 10 ص 195. ] و من قرء القرآن فهو غنى و لا فقر بعده خواننده قران بى نياز است و پس از قران به چيزى نيازى ندارد. و: اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن....: وقتى فتنه ها همچون پاره هاى شب تار شما را فراگرفت حتما به قرآن رو آوريد و. قرآن كريم هر دو جهت را دارا است. مطالب بسيار بلند و عميقى كه چه بسا هنوز دست بشر به بسيارى اسرارش نرسيده است، و نوع اداء كلام و خصوصيات كلام كه روح را تسخير مى كند تا آنجا كه پيامبر اكرم "ص" را بدين جهت ساحر خواندند. ما مى توانيم شخصيت فوق بشرى و ماورائى گوينده قرآن را از خود قرآن دريابيم و علم و حكمت و عظمت او را درك كنيم، هر چند باز هم لاحديت و اطلاق ذاتى و ضرورت ذاتى و مولد و متولد نبودنش را بايد با ديد فلسفى بدست آورد. ليكن اصل عظمت و علم و حكمت و شخصيت ماورائى صاحب آن را درك مى كنيم. اين يك واقعيت است كه بسيارى از اعراب زمان نزول قرآن كريم تحت تاثير آيات قرآن هم توحيد را مى پذيرفتند و هم نبوت پيامبر اكرم "ص" را. و بدون اينكه تحقيقات فلسفى داشته باشند و لااقل پيش از آنكه چنين تحقيقاتى بكنند، تسليم همين شخصيت مى شدند، و وجود ماورائى خداوند را هر چند بطور مبهم از درون آيات قرآنى مى ديدند و ايمان مى آوردند و شايد به همين جهت و چون كه معطل راه هاى پيچ در پيچ عقلى نمى شدند زودتر به راه مى افتادند و به نتيجه هاى عملى بسيار بلندى مى رسيدند، چه در بعد عرفانى و عشق به خداوند و چه در بعد جهاد و دفاع و چه در بعد سازندگى داخلى مجتمع اسلامى.