خدا در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمدعلی گرامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و البته منظورم از اين سخن اين نيست كه پيمودن راه هاى فلسفى كارى است بيهوده يا مضر. گر چه چنين حرف هائى گفته شده و قرنهاست كه هنوز در جريان است. صدرالمتالهين را مى بينيم كه مى نالد و مى گويد: گرفتار عده اى نادان شده ايم كه نمى دانند انوار الهى و اسرار حكمت را ببينند و چون خفاشان قدرت ديدن نور را ندارند. اينها دقت در مسائل الهى و معارف ربانى را بدعت و هرگونه مخالفت با عقائد عاميانه را ضلالت مى شمارند، گوئى اينها حنبلى هاى اهل حيثند كه مسائل واجب و ممكن، و حادث برايشان از
راه دعا و ذكر حق كه تنها مايه آرامش دائمى دل مى باشد ذكر شده است: الا بذكر الله تطمئن القلوب تنها با ياد خدا دلها آرامش مى گيرد. [ رعد 28. ] هدايت غريزى بلكه عمومى موجودات را اشاره مى كند: اعطى كل شى خلقه ثم هدى به هر چيزى خلقتش را عطا فرمود و سپس هدايتش نمود [ طه 50. ] الذى قدر فهدى خدائى كه تنظيم نمود و سپس هدايت فرمود [ اعلى 3. ] البته در قرآن چيزى كه برهان نقص را كه سابقا از نهج البلاغه نقل كرديم برساند فعلا به نظرم نمى آيد. نتيجه ى نقص كه وابستگى مى باشد ذكر شده است مانند: انتم الفقراء الى الله بايد بيشتر دقت كرد. خوب اينها همه مربوط به تعبير اولى بود كه نهج البلاغه درباره قرآن دارد.

گفتيم از برخى جمله هاى نهج البلاغه استفاده كرديم كه خداوند خود در قرآن تجلى فرموده است، منظور از اين تجلى چيست؟

به نظر مى رسد منظور از اين تجلى راهنمائى هاى فكرى نباشد، بلكه تجلى گوينده در سخنش مى باشد دقت كنيد، سخن يك گوينده و قلم يك نويسنده دو جنبه دارد:

1- جنبه ى دلالت بر مطلب و معنائى خاص.

2- جنبه ى معلوليت و وابستگى به علتش گوينده يا نويسنده.

از جنبه ى اول مطلب و معنا را در نظر مى آوريم و از جنبه دوم شخصيت گوينده يا نويسنده را. و گاهى اين دو جهت از هم تفكيك مى شوند به اين معنى كه گاهى مى دانيم معنى صحيح نيست، ولى اداء كلام و خصوصيات كلام چنان با مهارت انجام شده است كه صاحب كلام را شخصيتى بسزا مى دهد.
البته در اثبات اصل وجود خداوند نيز احيانا به گونه ى مباحث عقلى صحبت شده است و فى المثل آيه ام خلقوا من غير شى ام هم الخالقون. آيا اينها بدون علت درست شده اند، يا خودشان خلق خود بوده اند. [ طور 35. ] به گونه ى يك نوشته ى فلسفى از قانون عليت سخن مى گويد. و اشاره به حدوث و شايد نظم، دارد.

قرآن راه هاى ديگر را هم اشاره مى كند. از جلمه راه فطرت را: "فاذا ركبوا فى الفلك دعوا الله مخلصين له الدين....". [ عنكبوت 65. ]

نظم جهان را مورد توجه قرار مى دهد: و الشمس تجرى لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم و القمر قدرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم، لاالشمس ينبغى لنا ان تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل فى فلك يسبحون. خورشيد به سوى قرارگاه خود حركت مى كند اين تنظيم خداى عزيز و داناست، نه خورشيد مى تواند ماه را دريابد و نه شب بر روز پيشى مى گيرد و هر يك در مدارى شناورند". [ يس 9 .40. ]

راه غايت و هدف خلقت را در نظر دارد: انا لله و انا ليه راجعون. ما همه براى خدا هستيم و همه به سوى او برمى گرديم. [ بقره 156. ]

فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعباده ربه احدا آنكه ديدار خدايش را اميد دارد كار شايسته كند و به عبادت پروردگارش كسى را شريك نكند. [ كهف 110. ]
مسائل فلسفى است بايد به قرآن و حديث رجوع نمود تا راهنمائى هاى سودمندى براى اين مباحث عقلى از آنها به دست آورد، ليكن بايد مسائل مزبور به متد مسائل علمى هر علم ديگر نگاشته شود و به تفصيل مورد بحث قرار گيرد. كتاب هاى فلسفى اسلامى مانند اسفار مرحوم صدر المتالهين شيرازى متحمل اين زحمت شده اند و همانطور كه مى دانيم مرحوم ملا صدرا به متون اسلامى توجه زيادى داشته است.

كسانى هم هستند كه بكلى با فلسفه و آنچه نام فلسفه دارد مخالفند مانند فريد وجدى در كتابش على اطلال المذهب المادى و ندوى در كتابش ما ذا خسر العالم بانحطاط المسلمين.

/ 59