بیشترلیست موضوعات سخن بنياد مقدمه حدوث حدوث چگونه دلالت مى كند نظم هدايت غريزى نقص سئوالات مربوط به هدف خلقت فطرت دعا و نياز روح عرفت الله بفسخ العزائم تجلى الله در قرآن آخرين سخن توضیحاتافزودن یادداشت جدید
براى تعيين تاريخ پيدايش اجسام چند طريقه موجود است كه همه نتائج دقيقى مى دهند.... همچنين با طريق محاسبات دقيق نجومى كه به عمل آمده، عمر جهان را نيز تعيين كرده اند كه در حدود پنج بيليون سال قبل بوده است و با توسعه ى اين مباحث، مفهوم ازلى و ابدى بودن دنيا از بين مى رود. اگر چهان ازلى و ابدى بود هيچ عنصر راديو آكتيوى يافت نمى شد. اين نتيجه را مى توان از قانون دوم ترموديناميك نيز بدست آورد. اما تصور يك دنياى دورى يعنى اينكه دنيا متناوبا بزرگ و كوچك شود با مبانى علمى وفق نمى دهد. پس دنيا ابتدائى داشته و چنانكه در كتاب مقدس نوشته شده: در ابتدا خدا آسمان ها و زمين را آفريد. قاعده ى اتحاد شكل پديده ها جزو اصول موضوعه علم زمين شناسى است. طبق اين اصل تغييرات فيزيكى يا شيميايى كه فعلا در روى زمين انجام مى شود، در سابق هم به ترتيب فعلى انجام مى شده است و روى اين قاعده است كه ما مى توانيم تاريخ تغييرات كره ى زمين را تعيين كنيم. [ دونالد رابرت كار متخصص ژنو شيمى و تعيين عمر طبقات زمين با استفاده از روش راديو آكتيو و جريانات هسته اى. ] عده اى از دانشمندان درباره ى مبدا جهان عقايد مبهمى دارند. عده ى ديگرى معتقدند دنيا خود را آفريده است. بديهى است اين عقيده سخيف است عده اى نيز اظهار مى كنند كه در نظر آنها اعتقاد به ازلى بودن جهان آسانتر از اعتقاد به خلقت آن توسط خداوند است... بطلان اين عقديه را نيز قانون دوم ترموديناميك يعنى قانون حركت حرارت كه قانون آنتروپى ناميده مى شود ثابت مى كند. طبق قانون آنتروپى، همواره حرارت از اجسام گرم به طرف اجسام سرد جارى مى شود و اين جريان نمى تواند خود بخود بطور معكوس انجام بگيرد. در حقيقت آنتروپى نسبت نيروى غير قابل استفاده به نيروى قابل استفاده است. و از طرفى ما مى دانيم كه آنتروپى رو به تزايد است. اگر جهان ازلى بود از مدت ها پيش حرارت تمام اجسام با هم مساوى مى شد و نيروى قابل استفاده باقى نمى ماند، در نتيجه هيچ فعل و انفعال شيمايى انجام نمى گرفت و حيات در روى زمين غير ممكن مى شد، ولى ما مى بينيم فعل و انفعالات شيميائى ادامه دارند و حيات در روى زمين ممكن است پس ناخود آگاه علوم اثبات مى كنند كه جهان ابتدائى داشته و بدين ترتيب ضرورت وجود خداوند را ثابت مى كنند كه جهان ابتدائى داشته و بدين ترتيب ضرورت وجود خداوند را ثابت مى كنند چون هيچ شى حادثى نمى تواند خود بخود حادث شود، بلكه براى حدوث آن محرك نخستينى يعنى خالق و خدائى لازم است. علوم نه تنها حدوث عالم را ثابت مى كنند، بلكه روشن مى سازند كه دنيا در ديك لحظه ى معينى در نتيجه ى يك انفجار بزرگ بوجود آمده و اين لحظه تقريبا پنج بيليون سال پيش بوده است و هنوز هم دنيا در حال توسعه مى باشد. توسعه اى كه از مركز انفجار شروع شده و ادامه دارد. اگر كسى براى دلايل علمى ارزش قائل شود بايد قبول كند كه دنيا در نتيجه خلقت بوجود آمده و قوانين خلقت در فوق قوانين طبيعى قرار دارد... [ ادوارد لو تركيسل، جانور شناس و حشره شناس. ] .... درباره ى اصل و منشاء جهان، چهار راه حل را مى توان پيش كشيد... اول، اينكه على رغم آنچه گفته شده اين جهان را خواب و خيالى بيش ندانيم دوم، اينكه خود بخود از عدم برخاسته است. سوم اينكه جهان آغازى نداشته و از ازل بوده است چهارم اينكه آفريده شده. "فرض اول مستلزم قبول اين مطلب است كه اصلا مسئله اى براى فكر كردن وجود ندارد جز مسئله ى متافيزيكى ضمير و خود آگاهى آدمى كه آن خود نيز در اين حالت، وهمى و خواب و خيالى بيش نخواهد بود. مسئله ى وهمى بودن جهان، اخيرا در علم فيزيك بدست جيمز جينز در كتاب "جهان اسرارآميز" از نو زنده شد. او در آن كتاب مدعى است كه "جهان از لحاظ مفاهيم فيزيك جديد، قابل تصور بصورت مادى نيست و دليل آن به نظر من اين است كه جهان تنها بصورت مفهوم ذهنى درآمده..." بنابراين گفته، ممكن است كسى بگويد. قطارهاى راه آهن خيالى ظاهرا پر از مسافران وهمى بر فراز پل هاى غير مادى ساخته شده از مفاهيم ذهنى از روى رودخانه هاى بى واقعيت عبور مى كنند. فرض دوم يعنى اينكه جهان ماده و انرژى بخودى خود از عدم برخاسته نيز مانند فرض اول باندازه اى بى معنى و محال است كه به هيچ وجه قابل ملاحظه و اعتنا نيست.