خدا در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا در نهج البلاغه - نسخه متنی

محمدعلی گرامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرض سوم يعنى اينكه جهان از ازل وجود داشته يا تصور آفرينش يك جزء مشترك دارد و آن اينكه ماده ى بيجان و انرژى آميخته به آن يا شخص خالق هر دو هميشه وجود داشته است. در هيچ يك از اين دو تصور اشكالى كه پيش از تصور ديگر باشد ديده نمى شود. ولى قانون ترموديناميك "حرارت" ثابت كرده است كه جهان پيوسته رو به وضعى روان است كه در آن تمام اجسام به درجه ى حرارت پست مشابهى مى رسند و ديگر انرژى قابل مصرف وجود نخواهد داشت در آن حالت بايد مرگ و ركود حادث شده باشد.

خورشيد سوزان و ستارگان و زمين آكنده از زندگى، گواه صادق است بر اينكه آغاز جهان در "زمان" اتفاده افتاده و لحظه ى خاصى از زمان آغاز
پيدايش آن بوده است و بنابراين نمى تواند جز "آفريده" باشد. يك علت بزرگ نخستين با يك خالق ابدى دانا و توانائى ناچار بايد باشد كه جهان را ساخته باشد... [ [فرانك آلن، استاد فيزيك زيستى كانادا. نقل از كتاب اثبات وجود خدا بقلم چهل تن از دانشمندان بزرگ جهان معاصر ترجمه ى آرام، امين، مجتهدى چاپ چهارم فروردين 1355.

اين تعبير فرانك آلن "آغاز جهان در زمان اتفاق افتاده" در تنگناى الفاظ معمولى صورت گرفته و منظور همان فاصله از ازل مى باشد. پيش از جهان كه زمان معنى ندارد تا جهان در زمان آغاز شود، زمان حركت ماده است. و بنابراين اطلاق كلمه ى زمانى در نوشته ى اين استاد، بهمان معناى عرفى است كه پيش از اين گفتيم.] ]

خلاصه اينكه جهان ماده حادث است و حادث نمى تواند مستقل بوده وابستگى وجودى بجائى نداشته باشد.

البته ما كسى را نمى بينيم كه عملا با اعتقاد بحدوث جهان نظم جهان و اراده اى حاكم بر جهان را قبول نكند، خود جهان را اصل داند و آن را وابسته به برون از خود نداند. اگر فرض كنيم چنين كسى پيدا شده و چنين حرف ذهنى فرضى را بگويد، بايد براى روشن كردن او پاى دليل هاى ديگر را هم جلو كشيد. مثلا نظم جهان شعور را نشان مى دهد و يا عامل برون از جهان، بايد خود بى نياز باشد و گرنه او هم وابسته بجاى ديگرى خواهد بود و آن عامل نخستين را بايد پيدا كنيم.

عامل بى نياز جهان، وجود مطلق بى حد و بى حصر مى باشد. و وجود منشاء همه ى كمالات و از جمله علم و شعور و آگاهى و هدف خواهد بود.

"شايد بعدا توضيح بيشترى در اين باره بدهيم" و بنابراين آفريدگارى برون از جهان وجود دارد كه جهان وابسته ى به اوست.

اينجا فقط يك مطلب است و آن اينكه حدوث جهان، ارتباط و وابستگى آن را به عامل و ايجادكننده اى برون از جهان اثبات مى كند، ولى از كجا آن ايجادكننده علم و شعور و اراده و هدفى داشته باشد؟"چون همه ى نزاع ميان مذهبى و غير مذهبى در اين مسئله است. مذهبى مى گويد جهان محكوم شعور و اراده و هدف است، و غير مذهبى منكر اين معنى است. چون فقط همين مسئله است كه به درد غير مذهبى مى خورد او مى خواهد خود را از زير بار مسئوليت و تكليف و برنامه ى تعيين شده از طرف شعور حاكم بر جهان خلاص كند".

ولى درست است كه حدوث فقط اصل وابستگى را ايجاب مى كند، ليكن ما كسى را نداريم كه عاملى برون از جهان معتقد باشد و آن عامل را بدون علم و شعور و آگاهى بداند از طرفى همانطور كه گفتيم از راه نظم جهان شعور را اثبات مى كنيم.

مطلب ديگرى كه لازم است توجه شود اين است كه در بيان حدوث دو راه مى توان پيش كشيد منظورم اين است كه گاهى حدوث را در هر جزء جهان حساب مى كنيم، و گاهى در مجموعه ى جهان. به اين بيان كه همه ى جهان را به منزله ى يك واحد و يك پيكر حساب مى كنيم و از تغيير آن حدودش را كشف مى كنيم و مى گوئيم پس علتى مى خواهد... اين راه نزديكتر است... از اين جهت كه راه اول يك مقدمه ى ديگرى هم مخواهد تا توجيه ماديين را كه حدوث هر جزء را به جزء قبليش مستند مى كنند رد كند و البته آن مقدمه هم كاملا روشن است، زيرا اجزاء قبلى نمى توانند علت جزء بعدى جهان بشوند چون علت بايد همراه معلول باشد و از طرفى آن اجزاء هم خودشان محتاج مى باشند.

با اين بيان مقدمه اى كه گفتيم لازمست، روشن شد و آن اينكه علت هميشه همراه معلول است ماديين معمولا مقدمات وجودى شى ء را به علت ايجاد آن اشتباه مى كنند ، تيشه و اره و... مقدمات وجودى در و پنجره هستند، ولى علت ايجاد آن نجار در حال نجارى مى باشد. در حساب



/ 59