نبوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نبوت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 يعني معارفي از صفات ربوبي و اسماء الهي و از چيزهايي كه مربوط به دنياي ديگري است در آنجا كشف مي كند . آنگاه مي گويند در اينجا - به فرض اين كه برسد - بعضي در همان جا مجذوب مي مانند و هرگز بر نمي گردند ولي بعضي ديگر از آنجا حالت بازگشت پيدا مي كنند

 ، باز مي كردند به سوي مردم براي رهبري و دستگيري مردم ، آن را مي گويند " سير من الحق الي الخلق " . مي گويند نبوت سير من الحق الي الخلق است يعني پس از آن است كه [ نبي ] به حق واصل شده ، از حق دو مرتبه بازگشت به سوي مردم كرده براي سوق دادن مردم

. اين را به اين تعبير امروزي ذكر كرده و بيشتر جنبه اجتماعي مي دهد ، برخلاف عرفا كه جنبه هاي فردي [ را ] مي گيرند او جنبه هاي اجتماعي هم مي دهد .

. 2 مي خواهد بگويد حيات ما يك حيات محدودي است . دريايي را شما در نظر بگيريد كه از آن دريا يك جوي باريكي باز شده و يك درياچه كوچك يا حوضچه اي در كنار آن باشد

 ، اين مي شود حيات محدود ما ، و ممكن است راه هم بسته باشد يا راه باز باشد ، ولي ممكن است كسي بخواهد از اين حيات به آن حيات نامحدود اتصال پيدا كند .

. 3 از حالت شخصي مي رود و در خداوند كأنه غرق مي شود براي اينكه باز برگردد به حالت عادي .

 خودم مي ديدم ( اين باز مهم نيست چون مربوط به گذشته است ) . گفت يك وقتي براي من در سحر اين حالت پيدا شد كه من [ خودم را ] يك نفر ديگري - كه او هم از دوستانش بوده - [ مي ديدم ] ، من خودم را او مي ديدم و او را خودم ، و خودم را او ديدم در حالي كه از رختخواب بلند شد رفت وضو گرفت و نماز خواند

، تمام كارهايي كه او مي كرد مي ديدم خودم دارم مي كنم ، خودم را او مي ديدم ، تنها در وقتي كه او رفت براي قضاي حاجت كشف عورت كرد مثل اينكه بر من پوشيده شد . فردا من از او پرسيدم ، تمام جزئياتي كه من در آن وقت خودم را او مي ديدم ، همان كارهايي بود كه آن شب او انجام داده بود . بحث من سر حرف اقبال در اينجاست : " اين اتصال با ريشه وجود به هيچ وجه مخصوص آدمي نيست ( 1 ) .

 شكل استعمال كلمه " وحي " در قرآن نشان مي دهد كه اين كتاب آن را خاصيتي از زندگي مي داند ( 2 ) ، و البته اين هست كه خصوصيت و شكل آن بر حسب مراحل مختلف تكامل زندگي متفاوت است ( 3 ) . گياهي كه به آزادي در مكان رشد مي كند ، جانوري كه براي سازگار شدن با محيط تازه زندگي داراي عضو تازه اي مي شود

 و انساني كه از اعماق دروني زندگي ، روشني تازه اي دريافت مي كند همه نماينده حالات مختلف وحي هستند كه بنا بر ضرورتهاي نوعي كه اين ظرف پذيراي وحي يا ببنا بر ضرورتهاي نوعي كه به آن تعلق دارد اشكال گوناگون دارد " . اين حرف به نظر من بسيار حرف متين و حرف صحيح و درستي است و موارد استعمال كلمه " وحي " در قرآن همين مطلب را تأييد مي كند ولي بحث ما در مطلق وحي

. 1 وحي به قول او يعني " اتصال با ريشه وجود " و اين هم مخصوص آدمي نيست .

. 2 چون مي بينيم كه وحي را تنها در مورد انسان نمي گويد ، در مورد زنبور عسل مي گويد ، در مورد مورچه مي گويد ، در مورد درخت مي گويد و در مورد همه اشياء ، كه من در حاشيه نوشته ام : " بلكه خاصيتي از وجود و اختصاص به

/ 115