نبوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نبوت - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صفحه : 78 --> باشيم ، لازم نيست بر ما كه حقيقت وحي را بفهميم ، اگر بفهميم يك معرفتي بر معرفتهاي ما افزوده شده است ، و اگر نفهميم جاي ايراد به ما نيست ، به جهت اينكه يك حالتي است مخصوص پيغمبران ، كه قطعا ما به كنه آن پي نمي بريم ، ولي چون قرآن وحي را عموميت داده در اشياء ديگر ، شايد به تناسب آن انواع از وحي كه مي شناسيم

، بتوانيم تا اندازه اي آن وحيي را كه با آن از نزديك آشنايي نداريم ، كه وحي نبوت است ، توجيهي بكنيم ، و اگر نتوانستيم توجيهي بكنيم ، از خودمان حتي گله مند نيستيم ، چون يك امري است مافوق حد ما و يك مسأله اي است كه از مختصات انبياء بوده است . سؤال : آيه " و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علي بشر من شي ء " در سوره انعام را ترجمه فرموديد كه " نشناخته اند

 خدا را . . . " . در كدام تفاسير " قدر " را به شناختن معني كرده اند ؟ جواب : همه تفاسير ، مخصوصا تفسير الميزان . " قدر " اصلا معنايش اندازه گرفتن است ، چون هر كسي را وقتي انسان مي شناسد نوعي اندازه گيري مي كند . اصلا خود تعريف را هم مي گويند " حد " چون هر چيزي را ما وقتي مي خواهيم بشناسيم

، در قالب فكري خودمان آن را قالب گيري مي كنيم . از اين جهت اين كنايه آورده مي شو د . در قرآن اين تعبير زياد آمده ، كه مي گويد خدا را اندازه نگرفته اند آنچنانكه بايد اندازه بگيرند . البته اين معلوم است كه اندازه جسماني نيست كه متري بردارند ببينند قد خدا چقدر است ، عرضش چقدر است

، ارتفاعش چقدر است ، مقصود اندازه گيري ذهني است ، يعني خدا را آن طوري كه بايد در ذهن اندازه بگيرند و بشناسند نشناخته اند . مفسرين هم همين طور تفسير كرده اند . - " قدر " به معني " عرف " آمده ؟ استاد : قدر كنايه است از عرف . - خصوصيتي ندارد ؟

 استاد : خير ، حتي گفته اند در غير مورد خدا هم اين كلمه استعمال شده ولي در مورد معرفت ، كنايه است از شناختن .

 

وحي( 2 )

معلوم شد كه از آيات كريمه قرآن استفاده مي شود كه وحي كه به انبياء نازل مي شود يك حقيقت و واقعيتي است كه كم و بيش در همه اشياء وجود دارد ، حتي در جمادات ، تا چه رسد به نباتات و حيوانات و انسانهاي غير نبي ، و آنچه از قرآن استفاده مي شود از موارد استعمال وحي ، اين است كه به نوعي از هدايت تعبير مي شود " و اوحي في كل سماء امرها " ( 1 ) يا درباب حيوانات كه تعبير وحي دارد ، و درباب نباتات هم كلمه وحي نيست ولي كلمات ديگر نزديك به اين هست ) ، اين حالت خاص راهيابي كه در اشياء هست

 كه آثار هم نشان مي دهد كه يك نور معنوي كأنه همراه همه اينها هست و اينها را در مسير خودشان هدايت مي كند ، نامش وحي است ، ولي البته درجات و مراتب دارد ، وحي جمادات با وحي نباتات در يك درجه نيست شايد اگر بتوانيم تشبيه بكنيم بايد به نورهاي ضعيف و قوي و قويتر تشبيه بكنيم ، همچنانكه آن هدايتي كه در نباتات هست ، با هدايتي كه در حيوانات هست يكسان نيست يعني در يك درجه نيست ، و آنچه كه در حيوان است با آنچه در انسانها ، و آنچه در انسانهاي عادي است با آنچه كه در نبي وجود دارد ، كه اين ديگر حد اعلاي از وحي و هدايت و ارشادي است كه يك

. 1 فصلت / . 12

/ 115