گهي بر طارم اعلي نشينيم
گهي تا پشت پاي خود نبينيم
گهي تا پشت پاي خود نبينيم
گهي تا پشت پاي خود نبينيم
اگر درويش ( 1 ) در حالي بماندي
سر و دست از دو عالم بر فشاندي
سر و دست از دو عالم بر فشاندي
سر و دست از دو عالم بر فشاندي
وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد در زمينه اينكه اين حالتها به صورت يك برق پيدا مي شود و بعد زايل مي شود و بعد او در فراق آن برق خيلي ناله مي كند از اين چيزها زياد است . در كلمات حضرت امير هم كلمه " برق " است . در نهج البلاغه است كه مي فرمايد : " قد احيا عقله و امامت نفسه " عقل خود را زنده كرد و نفس خود را ميراند " حتي دق جليله و لطف غليظه " تا اينكه - خلاصه - آن غلظتهايش تبديل به لطافت شد " و برق له لامع كثير البرق " (2) بعد يك لمعاني كه برق زياد دارد برايش ظاهر مي شود .
. 1 نه اينكه خود سعدي درويش و صوفي است ؟. 2 نهج البلاغه ، خطبه . 218