اعجاز قرآن
( 4 )
بحث ما در اعجاز قرآن بود از جنبه هاي فكري يعني از جنبه هاي علمي به معني اعم . مكرر گفته ايم كه معني اعجاز كه ما عرض مي كنيم ، همان چيزي است كه خود قرآن آن را " آيت " مي نامد يعني نشانه است و دلالت مي كند كه اين مطلب از افقي مافوق افق فكري يك انسان است ، از يك افق ديگري به او رسيده است يعني اگر او خودش مي بود و ابتكار خودش ، اگر خودش مي بود به عنوان انساني كه مثل همه انسانهاي ديگر ولو اينكه يك انسان نابغه باشد امكان نداشت كه چنين مطلبي را بتواند بيان و اظهار كند . اين ،معني اعجاز است يعني معني آيت است به تعبيري كه خود قرآن بيان مي كند. در جلسه گذشته راجع به آنچه كه امروز آن را " منطق ماده " مي گويند يعني ارائه دادن راههاي لغزش فكر انسان ، قسمتهايي بحث كرديم . حالا چند قسمت ديگر است كه اينها را به ترتيب بايد بحث بكنيم . يكي اينكه بيان قرآن در مسائل مربوط به خدا و به اصطلاح ماوراءالطبيعه يعني آنچه كه مربوط به خداوند و صفات و شؤون خداوند و رابطه خداوند با اشياء است و حتي آنچه كه در اصطلاح خود قرآن ملائكه ناميده شده اند يعني وسائط وجود ، درباره اينها بيان قرآن چگونه بيان است ؟ آيا مي توانسته است پيغمبر به عنوان يك فرد انساني كه معلومات خودش را مثل انسانهاي ديگر قسمت ديگري كه بعد از اين بحث خواهيم كرد بحث تاريخي است چون در خود قرآن هم اشاره به آن هست . در قرآن يك سلسله قصص و حكايات تاريخي ذكر شده است و خود قرآن مي فرمايد كه تو قبلا اينها را نمي دانستي و قوم تو هم از اينها آگاهي نداشتند ( ما كنت تعلمها انت و لا قومك ) ( 1 ) . مخصوصا براي ما اثبات آن چيزهايي كه در زمان پيغمبر مردم نمي دانستند و بعد به وسيله قرآن دانستند شايد كمي مشكل است . آنچه كه براي ما در اينجا مفيد است اين است كه در قرآن قصص و حكاياتي آمده است و نكاتي در اين قصص ذكر شده است كه تا قرون اخير و جديد اين نكات از جنبه تاريخي مجهول بوده است ، فقط چون قرآن مي گفته مردم قبول مي كردند يعني هيچ مدرك تاريخي اي در دنيا وجود نداشته و شايد از نظر تاريخي اينها را رد مي كرده اند و بعد تحقيقات و كشفيات جديد آنچه را كه قرآن بيان كرده تأييد نموده اند . اين را هم اگر ما بتوانيم ثابت بكنيم باز نشانه اي است از اعجاز قرآن . قسمت ديگر يك سلسله اظهار نظرهايي است كه قرآن در ضمن بيانات خودش [ درباره طبيعيات كرده است ] . البته مي دانيم قرآن يك كتاب هدايت و راهنمايي بشر است ، آن هدايت و راهنمايي كه پيغمبران بايد هدايت بكنند مردم را به خداوند و به اينكه معادي هست و به اينكه عمل خوب چيست و عمل بد چيست ، در ضمن اينها احيانا مسائل طبيعيات را مطرح كرده است . در اينجا هم مسائلي در قرآن مطرح شده است كه بعدها كه علم بشر تقدم پيدا كرده نظر قرآن را تأييد نموده است يعني نه تنها رنگ و بوي دانش عصر و زمان خودش را ندارد . يك رنگ و بوي خاصي داشته است كه در دوره هاي بعد ، علم بشر كه پيشتر رفته آن را تأييد كرده است . قسمت ديگر مربوط به مقررات و قوانين است كه اگر رسيديم ، راجع به آن بحث مي كنيم .