فصل هشتم
تعديل لذّتجويى
طبيعت لذّت ، اين است كه از درد و رنج ، گريزان است. به همين جهت ، اگر لذّتجويى ، ركن زندگى انسان گردد، تحمّل سختىها دشوار مىشود. سختىها اجتنابناپذيرند و لذا انسان لذّتطلب، در برابر آنها زمينگير مىشود و تنيدگى او مهارناپذير مىگردد. ما لذّت را براى راحتى مىخواهيم و همين لذّتگرايى ، به عاملى جهت افزايش فشارهاى روانى تبديل مىشود . دكتر اديت ويكوف جولسون ، استاد روانشناسى دانشگاه جورجيا در اين باره مىگويد: فلسفه كنونى ما درباره بهداشت روان ، بر اين پايه استوار است كه مردم بايد شاد و خوشحال زندگى كنند و غم و اندوه ، نشانه ناسازگارى و عدم انطباق با زندگى است . اين اعتقاد و نظام ارزشها بايد خود را در برابر كسانى كه درد و رنجى اجتنابناپذير دارند ، مسئول بداند ؛ زيرا اين شيوه انديشه موجب مىشود كه افراد دردمند ، به خاطر اينكه شاد نيستند ، اندوهناكتر نيز بشوند . 1 اكنون بهتر مىتوان فهميد كه چرا دين ، مركز ثقل آموزههاى زندگىساز خود را لذّت قرار نداده است ؟ لذّت محورى ـ كه ويژگى فرهنگ مادى بخصوص فرهنگ امريكايى است ـ نتيجهاى جز اندوه بيشتر ندارد .انسان در جستجوى معنا ، ص173 .