امير المؤمنين عليه السلام ميفرمايد : سپس آنانرا از يكديگر جدا كند براى سؤال از اعمال مخفى و كردارهاى پنهانى كه انجام داده اند . اگر كسى ادعا كند كه احساس مسؤوليت نهائى از قضاياى اوليه فطرت است ، قطعا حقيقتى صحيح را ادعا كرده است . توضيح اينكه هر انسانى كه آلوده به كثافات و صفات زشت نباشد ، با كمال وضوح اين فرياد يا زمزمه ملكوتى را از درون خود ميشنود كه و مسؤول هستى . اشخاصى كه ميگويند : ما چنين صدائى را از درون خود نميشنويم ، اگر در وضع مغزى و روانى آنان بطور كامل تحليل و بررسى انجام بدهيم ، خواهيم ديد كه آنان حتى آشكار و با معنى ترين صدا را كه به خويشتن ميگويد : [ 54 ] تو موجود هستى نيز نميشنوند ، يعنى واقعا كارى با اين ندارند كه موجود هستند و هر موجودى براى خود قانونى دارد ، همانگونه كه آدمى با بى اعتنائى به موجوديت خويش نميتواند واقعيت وجودى خود را از صفحه هستى نفى كند ، همچنين نميتواند با به گوش گذاشتن انگشتان ، فرياد يا زمزمه ملكوتى تو مسؤول هستى را نشنيده تلقى كند . البته قدرت پرستان ماكياولى صفت براى اينكه انسان را از درجه والاى انسانيت به مرحله پست حيوانيت تنزل بدهند تا افسار بگردنش بيندازند و در ميدان تنازع در بقاء جولان كنند ، ميتوانند اصطلاح بافى هاى علمى و فلسفى را در رسيدن به مقاصد خود استخدام كنند ، ولى بايد بدانند كه از الطاف خداوندى بر بندگانش بوده است كه همه انسانها را براى هميشه نميتواند فريب داد . به همين جهت است كه مغزهاى متفكر و مصلح و انسانهاى وارسته در هر دوره و هر جامعه اى پيدا ميشوند و با طرق مختلف فرهنگ بشرى يا بعضى از عناصر آنرا با آب حيات احساس مسؤوليت سيراب مينمايند و اثبات مى كنند كه آدمى بدون احساس مسؤوليت خواه خود را به قعر اقيانوسها بزند و خواه پاى برروى فرقدان بنهد و يا همه كيهان را در يك لحظه در نوردد و دانش عالم هستى را با يك چشم بهم زدن فرابگيرد ، چيزى جز حيوانى با گستردگى زياد من نخواهد بود . عدم احساس مسؤوليت اولين نشان نداشتن هويت و شخصيت است ، زيرا فقط شخصيت است كه به بايستگى ها و شايستگى ها اهميت ميدهد و فقط شخصيت است كه ميتواند بفهمد هر كارى را كه انجام ميدهد و هر سخنى را كه ميگويد و حتى هر انديشه و تخيل و تجسيمى كه در مغزش بوجود مى آيد ، بلكه هر كمترين حركت و موجى كه در مغز و روان آدمى سر مى كشد بى ارتباط به شخصيت آدمى نخواهد بود كه اگر آن حركت و موج مغزى و روانى و آن كار عضلانى و سخنى كه از او صادر شده است ، مستند به اختيار بوده باشد ، بدانجهت كه كار اختيارى با نظاره و سلطه شخصيت انجام ميگيرد ، لذا مستند به شخصيت است و شخصيت آدمى فنا ناپذير است ، پس مسؤوليت هاى آن نيز فنا ناپذير است . انسانى كه مسؤوليت احساس نمى كند ، ماشينى است كه بدون راننده حركت مى كند ، لذا سقوط و تلاشى و حد اقل توقف و از كار افتادن ، در انتظار آن است . [ 55 ] با جمله فريباى ما فقط درباره انسانها مسؤوليت داريم ، مسؤوليت درباره خودمان را زير پا نيندازيم