نقش هديه در ايجاد دوستى - میزان الحکمه جلد 14

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

میزان الحکمه - جلد 14

محمد محمدی ری شهری؛ ترجمه حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش هديه در ايجاد دوستى

قرآن :.

«و (ايـنـك ) مـن ارمـغـانى به سويشان مى فرستم ومى نگرم كه فرستادگان (من ) با چه چيز باز مى گردند».

ـ پـيامبر خدا(ص ): به يكديگر هديه دهيد, تا دل هايتان نسبت به هم با محبت شود به يكديگر هديه دهيد, زيرا هديه كينه ها را مى برد.

ـ امـام صادق (ع ): به يكديگر هديه دهيد تا دل هايتان نسبت به هم با محبت شود, زيرا هديه كينه ها را از بين مى برد.

ـ پـيـامـبر خدا(ص ): براى يكديگر هديه ببريد, زيرا هديه بدخواهى ها را (از دل ها) بيرون مى كشد وكينه هاى دشمنى و نفرت ها را برطرف مى كند.

ـ هديه دادن , كينه ها را از سينه ها مى برد.

ـ هـديـه دادن مـحـبت مى آورد و برادرى را نگه مى دارد و كينه و دشمنى را مى برد براى يكديگر هديه ببريد تا دوستدار هم شويد.

ـ امـام على (ع ): اگر به برادر مسلمان خود هديه اى دهم كه به كارش آيد, خوشتر است نزد من از اين كه همانند آن هديه صدقه دهم .

حرمت هديه دادن به كار گزاران حكومتى

ـ پيامبر خدا(ص ): هديه دادن به زمامدار,خيانت است .

ـ هدايايى كه به كارگزاران پيشكش مى شود, خيانت است .

ـ هدايايى كه به كارگزاران داده مى شود, تماما حرام است .

ـ هركس براى برادر خود وساطتى بكندو او به خاطرآن وساطت برايش هديه اى ببرد و او آن هديه را بپذيرد, هر آينه به در بزرگى ازدرهاى ربا وارد شده است .

ـ ابـوحـمـيـدساعدى مى گويد: پيامبر(ص )مردى از بنى اسد به نام ابن اتبيه «1» را مامور جمع آورى زكـات كـرد چـون امـوال زكات را آورد, عرض كرد: اين براى شماست و اين هم به خود من هديه شده است رسول خدا(ص ) بر منبر ايستاد و پس ازحمد و ثناى خداوند, فرمود: چه شده است كـه كـارگزار را مى فرستيم و وقتى مى آيد مى گويد: اين از آن توست و اين از آن من چرا در خانه پدر و مادرش نمى نشيند تا ببيند آيا باز هم براى او هديه مى آورند يانه ؟

سوگند به آن كه جان من در دسـت اوست (آن كارگزار) هيچ چيز بر ندارد مگر اين كه روز قيامت آن را بر دوش خود همى كشد, اگر چه اشترى خروشان باشد, يا گاوى نعره زن , يا گوسفندى كه بع بع مى كند.

ـ امـام عـلـى (ع ) آن جـا كـه از سـتـم بـيـزارى مـى جويد, مى فرمايد: و شگفت تر از اين , قصه آن شخصى است كه شبانگاهى درخانه ما را كوبيد و در دستش ظرف سر پوشيده (پر از حلوايى لذيذ) بـود, چـنـانـش نـاخوش نفرت داشتم كه گويى با آب دهان يا استفراغ مارى درآميخته است به او گـفـتم : آيا اين صله است , يا زكات , ياصدقه ؟

زيرا كه اين ها بر ما خاندان حرام است ! گفت : نه اين است و نه آن , بلكه هديه اى است گفتم : زن فرزند مرده (مادرت ) بر تو بگريد! آيا از طريق دين خدا وارد شـده اى تـا مـرابفريبى ؟

ابله شده اى , يا ديوانه , يا هذيان مى گويى ؟

سوگند به خدا, كه اگر هفت اقليم را با آن چه در زيرافلاك آن هاست به من دهند تا, با بيرون كشيدن پوست جوى از دهان مورچه اى , خدا را نافرمانى كنم ,هرگز نخواهم كرد.

ـ در مسير امير مؤمنان (ع ) به شام ,زمينداران انبار به ديدار آن حضرت رفتند و در حالى كه با خود تـعـدادى اسـب تـاتـارى داشـتـنـد, در ركـاب ايـشـان شـروع بـه دويـدن كـردنـد امـام (ع )ـم رد ـ فرمود:اين ستورانى كه باخودداريدبراى چيست ؟

و مقصودتان ازاين كارى كه كرديد چه بود؟ .

عـرض كـردنـد:اين كارى كه كرديم ,رسمى است كه با آن اميران خود را تعظيم واحترام مى كنيم و ايـن اسـب هـا را نـيـز بـراى شـمـا هـديه آورده ايم و براى مسلمانان نيز غذا تهيه كرده ايم و براى چهارپايانتان هم علوفه فراوانى آماده آورده ايم .

حـضـرت فـرمـود: امـا ايـن كه گفتيد اين رسم شماست كه با آن اميران خود را تعظيم و احترام مـى كـنيد,(بدانيد كه ) به خدا سوگند اين رفتار به اميران شما سودى نمى رساند و شما نيز با اين كار جسم و جان خويش را به رنج مى اندازيد پس ديگر اين كار را تكرار نكنيد.

و اما اين ستوران شما, اگر دوست داريد آن ها را از شما بپذيرم و به حساب خراجتان بگذارم آن هارا از شما مى گيرم .

و امـا غـذايـى كـه بـراى ما تهيه كرده ايد, ما خوش نداريم كه از اموال شما چيزى بخوريم مگر در قبال پرداخت بهايش .

عـرض كـردنـد: اى امـيـرمـؤمـنـان , مـا آن را قـيمت مى گذاريم و سپس بهايش را مى گيريم حـضرت فرمود: در اين صورت شما قيمت واقعى آن را نمى گوييد, بنابراين , ما به همان آذوقه اى كه خود داريم بسنده مى كنيم .

عـرض كـردنـد: اى امـير مؤمنان , ما در ميان عرب ها دوستان و آشنايانى داريم , آيا ما را از اين كه به آنان هديه دهيم يا آنان را از اين كه از ما هديه بپذيرند منع مى فرمايى ؟ .

حـضـرت فـرمـود : هـمـه عرب ها دوستان شما هستند و هيچ مسلمانى نبايد هديه شما را بپذيرد وچنانچه كسى از شما به زور گرفت به ما اطلاع دهيد.

عـرض كـردنـد: اى امـيـر مـؤمـنـان , مـا دوست داريم كه شماهديه وكرامتى مارابپذيريد حضرت فرمود:واى بر شما, ما از شما بى نيازتريم پس ايشان را ترك كرد و به راه خود ادامه داد.

ـ امـام عـلـى (ع ): هـر حـكمرانى كه به مردم امكان و اجازه ندهد تا مشكلات و نيازهاى خود را به گـوش او بـرسـانـنـد, در روز قـيـامـت خـداونـد نگذارد نيازهايش را به گوش او برساند و اگر (حكمرانى ) هديه اى بپذيرد آن خيانت باشد و اگر رشوه بگيرد مشرك است .

ـ دربـاره آيه «بسيار مال حرام مى خورند» ـ : مقصود كسى است كه مشكل برادر خود را برطرف كند و آن گاه هديه او را بپذيرد.

ـ پـيامبر خدا(ص ): اى على , به زودى مسلمانان به اموالشان مفتون خواهند شد و به خاطر دين (و ديـنـدارى ) شان بر خدا منت نهند و آرزوى رحمت او را كنند و از خشم او آسوده خاطر باشند و با شـبـهه هاى دروغين و هوس هاى غفلت زا حرام اورا حلال شمارند پس , شراب را به نام نبيذ حلال مى كنند و رشوه را به نام هديه و ربا را به نام بيع .

نهى از پذيرفتن هديه مشرك

ـ پيامبر خدا(ص ): ما هديه هيچ مشركى را نمى پذيريم .

ـ ما پيشكش مشركان را نمى پذيريم .

ـ من عطاى مشركان را خوش ندارم .

ـ امـام عـلـى (ع ): رسـول خـدا(ص ) ازپـذيـرفـتن عطاى مشركان نهى فرمود, منظورش هداياى حربيان بود.

ـ (جـنـگـاورى معروف به ) ملاعب اسنه (نيزه باز) هديه اى براى رسول خدا(ص ) آورد پيامبر(ص ) پـذيـرش اسـلام را به او پيشنهاد كرد اما وى از مسلمان شدن امتناع ورزيد, پيامبر فرمود: من هم هديه مشركى را نمى پذيرم .

ـ عـيـاض بـن حـمـار مـجـاشـعـى بـراى رسول خدا(ص ) هديه اى آورد حضرت فرمود: مسلمان شده اى ؟ عرض كرد: نه پيامبر فرمود: من از پذيرفتن عطاى مشركان نهى شده ام .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) ـ به مردى كه پيش از مسلمان شدن اسبى را براى ايشان هديه آورد ـ : من عطاى مشركان را خوش ندارم .

ـ امام صادق (ع ): عياض در زمان جاهليت آدم مهم و پرمنزلتى بود و براى اهل عكاظ(بازار معروف و مـوسمى دوره جاهليت ) داورى مى كرد او هر وقت وارد مكه مى شد, جامه هاى گناه آلود و پليد خـود را از تـنش در مى آورد و جامه هاى رسول خدا(ص ) را به خاطر اين كه پاك بود,مى گرفت و آن هـا را مـى پـوشـيـد و كـعـبـه را طـواف مـى كـرد و چون طوافش تمام مى شد به پيامبر(ص ) برمى گرداند.

پـس از آن كـه رسول خدا(ص ) قدرت يافت , عياض هديه اى براى حضرت آورد رسول خدا(ص )از پـذيـرفـتـن آن سـربـاز زد و فـرمود: اى عياض , اگر مسلمان شوى هديه ات را مى پذيرم خداوند عـزوجل خوش ندارد كه من عطاى مشركان را بپذيرم بعدها عياض اسلام آورد و مسلمانى نيك و راستين شد وهديه اى به رسول خدا(ص ) تقديم كرد و پيامبر آن را از او پذيرفت .

ـ ابـراهـيـم كـرخـى : از امـام صـادق (ع )پرسيدم : مردى مالك آبادى بزرگى است و چون جشن مهرگان يا عيد نوروز مى شود برزگران اوهدايايى به او تقديم مى كنند كه البته مكلف به اين كار نـيـسـتـند, بلكه مى خواهند با اين كار خودشان را به اونزديك كنند (اين هدايا چه حكمى دارد؟ ) حضرت فرمود: مگر نه اين كه آنان (دهقانان ) نماز گزارند؟ عرض كردم : چرا فرمود: بايد هديه آنان را بـپـذيـرد و مـتقابلا به آنان هديه اى بدهد چرا كه رسول خدا(ص ) فرمود: اگر (مسلمانى ) حتى پـاچه گوسفندى برايم هديه بياورد, مى پذيرم و اين كار جز دين است و اگر كافرى يا منافقى يك بار شتر هم به من هديه دهد نمى پذيرم اين جز دين است خداوندعزوجل براى من رضا نداده است كه عطاى مشركان و منافقان و خوراكى آنان را بپذيرم .

ـ حكيم بن حزام : به يمن مسافرت كردم و جامه اى ذويزنى خريدم و آن را در زمانى كه رابطه ميان رسـول خـدا(ص ) و قـريـش تيره بود به ايشان هديه كردم پيامبر فرمود: من هديه هيچ مشركى را نمى پذيرم و ردش كرد من آن جامه را فروختم و پيامبر آن را خريد و پوشيد.

/ 85