آن چه موجب پيرى مى شود
ـ امام على (ع ): اندوه ,نيمى ازپيرى است .
ـ اندوه , يكى از دو پيرى است .
ـ اندوه , بدن را آب مى كند.
ـ در خطبه شقشقيه ـ : و با خودانديشيدم كه آيا با دستى بريده (بى يار و ياور) حمله كنم يا آن كه در برابر اين تيرگى كور (وگمراه كننده ) شكيبا بمانم , تيرگيى كه بزرگسال در آن پير مى شود و خـردسـال مـويـش سـپيدمى گردد و مؤمن در آن چندان رنج مى برد تا به ديدار پروردگارش بشتابد.
ـ آن گاه فرستادگان خود را در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش را پياپى سوى ايشان فرستاد, تا از آنـان بـخواهند پيمان الهى را كه در فطرتشان است به جاى آورند, و نشانه هاى قدرت خدا را به ايـشـان نـشان دهند: از آسمانى كه بر فراز سرشان بر افراشته شده است , تا زمينى كه زيرپاهايشان نـهـاده شـده و نـعـمـت هـايـى كـه زنـده نـگاهشان مى دارد و مرگ هايى كه نابودشان مى كند و گرفتارى ها و بيمارى هايى كه پيشان مى گرداند.
ـ امـام صادق (ع ): چهار چيز است كه پيرى زودرس مى آورد: خوردن گوشت نمك سود, نشستن روى زمين نمناك , بالا رفتن ازپلكان و نزديكى كردن با پير زنان .
نابودى
عوامل نابودى (1)
قرآن :.
«و پـروردگـار تـو (هـرگز) نابود كننده آبادى ها نبوده است , تا (پيشتر) در مركز آن ها پيامبرى بـرانـگـيزد كه آيات ما را برايشان بخواند و ما آبادى ها را ـ تا مردمشان ستمگرنباشند, نابود كننده نبوده ايم ».
«آيـا نـديـده اند كه پيش از آنان چه بسيار امت ها را نابود كرديم ؟
(امت هايى كه ) در زمين به آنان امـكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده ايم و (باران هاى ) آسمان را پى در پى براى آنـان فـرو فـرسـتـاديم و رودبارها از زير(شهرهاى ) ايشان روان ساختيم پس , ايشان را به (سزاى ) گناهانشان نابود كرديم و پس از آنان نسل هاى ديگرى پديدآورديم ».
«سـپـس , وعـده (خـود) به آنان را راست گردانيديم و آن ها و هر كه را خواستيم نجات داديم و افراط كاران را به نابودى كشانديم ».
ـ پيامبر خدا(ص ): عوامل نابود كننده عبارتند از: فرمانبرى از بخل , هوس پيروى شده ,خودپسندى .
ـ امـام عـلـى (ع ): سه چيز نابود كننده هستند: فرمانبرى از زنان , فرمانبرى از خشم و فرمانبرى از شهوت .
ـ همانا بدعت هاى شبهه ناك نابود كننده اند, مگر اين كه خداوند (انسان را) از آن ها حفظ كند.
ـ رهـا كـن حـسـادت و دروغ و كـينه راكه اين سه , دين (انسان ) را لكه دار مى كنند و آدمى را به نابودى مى كشانند.
ـ امـام صـادق (ع ): دو كـار هـلاكـتباراست : به راى خود براى مردم فتوا دهى يا ندانسته از چيزى پيروى كنى .
ـ بـه عـبـدالـرحـمـان بن حجاج ـ : زنهاراز دو كار كه هركس هلاك شده با اين دو كار به هلاكت رسيده است : زنهار از اين كه با راى خودبه مردم فتوا دهى يا ندانسته از چيزى پيروى كنى .
ـ به مفضل بن مزيد : تو را از دو كارنهى مى كنم كه بر اثر آن ها مردان به هلاكت در افتادند: اين كه به باطل خدا را اطاعت كنى وندانسته به مردم فتوا دهى .
ـ پـيامبر خدا(ص ): به راستى كه درهم ودينار پيشينيان شما را نابود كرد و همين دو نابود كننده شماست .
ـ امـام عـلـى (ع ): مـردم تـا زمـانى كه متفاوت باشند, همواره در خير و خوبى هستند و همين كه يكسان شدند نابود شوند.
ـ خـدمـت تن به اين است كه آن چه از خوشى ها و خواهش ها و مال و منال مى خواهد به او بدهى و اين خود مايه نابودى جان است .
ـ امـام حسن (ع ): نابودى مردم در سه چيز است : تكبر و آزمندى و حسادت , زيرا تكبر باعث نابودى دين است و به سبب همين خصلت ابليس لعنت شد, آزمندى دشمن جان است و به واسطه همين خـوى آدم از بـهـشـت رانـده شد و حسادت راهنماى به سوى بدى و نابكارى است و بر اثر همين حسادت بود كه قابيل , هابيل را كشت .
ـ امام صادق (ع ): خداوند شش گروه رابه سبب شش خصلت نابود مى كند: فرمانروايان را به سبب سـتـمـگـرى , عـرب هـا را بـه سبب تعصب ,ملاكان را به سبب كبر, بازرگانان را به سبب خيانت , روستائيان را به سبب نادانى و فقيهان را به سبب حسادت .
ـ در سفارش به عبداللّه بن جندب ـ :اى پسر جندب , آن كه به عمل خويش تكيه كند, هلاك شود و آن كه در گناهان بى باك شود و به رحمت خدا اميدوار باشد, نجات نيابد.
مـى گـويـد: عـرض كـردم : پـس چه كسى نجات مى يابد؟
فرمود: آنان كه ميان بيم و اميد به سر مى برند, ازشوق بهشت و ترس از عذاب گويى دل هايشان در چنگال پرنده اى است .
ـ امـام كاظم (ع ): هر كه درباره (ذات )خدا سخن گويد نابود شود, هر كه رياست طلب باشد نابود شود و هركه خودپسندى به او راه يابد نابودشود.
ـ امام صادق (ع ): خداوند هيچ امتى راعذاب نكرد, مگر آن گاه كه به حقوق برادران تهيدست خود بى اعتنايى كردند.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): نابودى امت من درسه چيز است : در عصبيت (تعصبات قبيله اى و قومى ) و مذهب قدرى و روايت هاى بى اساس و غيرمعتبر.
ـ گـمان مى كنم كه شنيده ايد ابو عبيده چيزى از بحرين آورده است بشارت باد شما را و به آينده خـوشى كه در انتظار شماست اميدوار باشيد,زيرا به خدا سوگند كه من از فقر بر شما نمى ترسم , بلكه ترس من براى شما از اين است كه دنيا همچنان كه به روى پيشينيان شما باز شد به روى شما نـيز باز شود و همچون آنان بر سر آن به رقابت برخيزيد ودر نتيجه , دنيا شما را نيز همانند آنان به نابودى افكند.
ـ اين امت در آغاز به سبب زهد ويقين درست شد و در پايان به واسطه بخل و آرزو نابود مى شود.
ـ امام على (ع ): ناتوانى , نابودى به بار مى نشاند.
ـ امـام كـاظـم (ع ): سـه چـيـز مهلك است :پيمان شكنى , رها كردن سنت و جدا شدن از جماعت (مسلمانان ).
ـ امام على (ع ): مبادا كه مركب هاى طمع تو را به شتاب برانند و در آبشخورهاى هلاكت فرود آورند .
ـ پيشينيان شما, در حقيقت , به سبب درازى آرزوها و از ياد بردن اجل هايشان به هلاكت در افتادند .
ـ پـيـشـينيان شما كه نابود شدند درحقيقت بدان سبب به هلاكت در افتادند كه مرتكب گناهان مى شدند و ملايان و علما آنان را نهى نمى كردند.
ـ گذشتگان شما را در حقيقت كسانى نابود كردند كه مردم را از حق (خودشان ) باز داشتند وآنان هم به ناچار آن را (با رشوه ) خريدند و مردم را به باطل واداشتند و آنان لاجرم از آن پيروى كردند.
ـ شـايـسـتـه نيست كسى كه حاكم برناموس و خون و غنايم و احكام مسلمانان و متصدى رهبرى مسلمانان است , بخيل باشد و ياكسى كه به سنت (پيامبر) عمل نكند و در نتيجه , امت را به نابودى كشاند.
ـ بـه خـانـواده پـيـامبر خود بنگريد و راه آنان را در پيش گيريد و در پى ايشان حركت كنيد, زيرا هرگز شما را از راه راست به درنمى برند و هرگز به نابوديتان نكشانند اگر آنان نشستند, شما نيز بنشينيد و اگر برخاستند, شماهم برخيزيد و از آنان پيشى نگيريد كه گم خواهيد شد و عقب هم نمانيد كه به نابودى خواهيدافتاد.
ـ گمراهى راهنما, مايه نابودى راهجوست .
ـ مهلك ترين چيز, ادامه يافتن گمراهى است .
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): هـرگاه شنيديد كسى مى گويد: مردم همه در هلاكتند, خودش از همه بيشتردر هلاكت است .
عوامل نابود كننده (2)
قرآن :.
«بگو: به نظر شما, اگر عذاب خدا ناگهان يا آشكارا به شما برسد, آيا جز گروه ستمكاران (كسى ) نابود خواهد شد؟ ».
«پس , همان گونه كه پيامبران نستوه صبر كردند, صبر كن و براى آنان شتابزدگى به خرج مده روزى كـه آن چـه راوعـده داده مـى شـونـد بنگرند, گويى كه آنان جز ساعتى از روز را (در دنيا) نمانده اند (اين ) بلاغى است پس , آيا جز مردم نافرمان نابود خواهند شد؟ ».
ـ امام على (ع ): نابود شد, كسى كه قدرو اندازه خود را ندانست .
ـ نابودشد, كسى كه كار خود را سامان نداد.
ـ نابود شد, كسى كه هوس گمراهش كرد و شيطان او را به بيراهه كشاند.
ـ نابود شد, كسى كه از خود راضى گشت و به وسوسه هاى فريبنده نفس خويش اعتماد كرد.
ـ نابود شد, كسى كه يقين را به شك فروخت و حق را به باطل و آخرت را به دنيا.
ـ نـابـود شد, كسى كه به دنيا آرام گرفت و دين خويش را كابين آن كرد و در نتيجه , به هر طرف دنيا برگشت , او نيز برگشت , اودنيا را آرمان و معبود خود گرفته است .
ـ نابود شد, كسى كه (به نا حق ) مدعى شد و ناكام شد, كسى كه دروغ بست .
ـ امام سجاد(ع ): كسى كه حكيمى نداشته باشد تا راهنمايى اش كند, به نابودى در افتد و كسى كه احمقى نداشته باشد تا از اوپشتيبانى كند, به ضعف و خوارى افتد.
ـ امام على (ع ): مال اندوزان با آن كه زنده اند, مرده اند و دانشمندان تا روزگار برجاست , برجايند.
ـ انسانى كه قدر و اندازه خود رانشناسد, نابود شود.
ـ در (راه ) من دو گروه هلاك شوند:دوست افراطى و دشمن كينه توز.
ـ هر كه سينه خود را در برابر حق سپركرد, نابود شد.
ـ هر كه خود راى باشد, نابود شود.
ـ هر كه به هلاكت دنيا و آخرت تن در دهد, در هر دو جهان هلاك شود.
ـ هر كه خراج را بدون آبادانى بطلبد,شهرها را ويران كند و بندگان را به نابودى كشد و حكومتش جز اندكى نپايد.
ـ هركه شكيبايى او را نرهاند, بيتابى نابودش كند.
ـ هر كه نفس خويش را سرگرم غير خودكند, در تاريكى ها سرگردان ماند و در هلاكت ها فرو رود .
ـ عظمت خداوند پاك را با عقل خويش مسنج , كه در زمره هلاك شدگان خواهى شد.
ـ خـداونـد پيامبرى هدايتگر با كتابى گوياو فرمانى برپا فرستاد كه به واسطه آن به هلاكت نيفتد, مگر كسى كه (ذاتا) هلاك شدنى است .
ـ مـن شما را به راه روشنى كشاندم كه درآن به هلاكت نيفتد, مگر كسى كه (طبعا) هلاك شدنى است .
ـ در يـادكرد از پيشامدهاى آينده ـ :خود را بى باكانه در ميان شعله هاى فروزان آتش فتنه اى كه با آن رو بـه رو مـى شويد, ميندازيد و از سر راه آن كنار رويد و وسط راه را برايش باز بگذاريد, زيرا به جـان خـودم سوگند كه در زبانه آتش آن فتنه ,مؤمن نابود مى شود و نامسلمان در آن به سلامت مى ماند.
حرمت به نابودى افكندن خود
قرآن :.
«و در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را با دستان خود به نابودى نيفكنيد و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
ـ هـنـگـامـى كـه مامون امام رضا(ع ) را به پذيرفتن ولايت عهدى مجبور كرد, به ايشان گفت : تو هـمـواره با من برخوردهايى مى كنى كه من خوش ندارم و خودت را از خشم من ايمن مى دانى به خدا سوگند مى خورم , كه اگر ولايت عهدى را نپذيرى , تورا به پذيرفتن آن مجبور مى كنم و اگر باز هم نپذيرى , گردنت را مى زنم حضرت فرمود: خداوندعزوجل مرا نهى فرموده است از اين كه بـا دست خود خويشتن را نابود كنم حال كه چنين است هر كارى كه به نظرت مى رسد بكن و من ولايت عهدى را مى پذيرم , به شرط اين كه هيچ كس را عزل و نصب نكنم .
ـ امـام رضـا(ع ) ـ در پـاسـخ بـه فـرزنـد صـلـت كه پرسيد: چرا با وجود آن كه به دنيا اظهار زهد مـى كـنـى ولايت عهدى راپذيرفتى ؟
ـ :خدامى داند كه من اين كار را ناخوش داشتم , اما وقتى ميان پذيرفتن ولايت عهدى و كشته شدن مخير شدم , پذيرفتن آن رابر كشته شدن ترجيح دادم .
ـ هـنـگـامـى كـه ولايـت عهدى راپذيرفت ـ :بار خدايا, تو مرا از اين كه با دست خود خويشتن را به نـابـودى انـدازم نـهـى فـرمـودى , ولـى مـجبورو ناچار شدم , چه اين كه اگر ولايت عهدى او را نمى پذيرفتم از جانب عبداللّه مامون در آستانه كشته شدن قرار مى گرفتم من نيز همانند يوسف و دانـيال (ع ) مجبور و ناچار شدم , زيرا هريك از ان دو نيز (از روى ناچارى و اجبار) از جانب طاغوت زمان خود عهده دار ولايت شدند.
ـ امـام صادق (ع ): اگر مردى دار و ندارخود را در راهى از راه هاى خدا انفاق كند, كار درست و به جـايى نكرده است مگر نه اين كه خداوند متعال مى فرمايد: «خويشتن را با دستان خود به نابودى نكشانيد و نيكوكارى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد» يعنى ميانه روان را؟ .
ـ اسـلـم ابـوعمران : ما در قسطنطنيه بوديم و فرمانده سپاه مصر عقبة بن عامر بود و سردار لشكر شام فضالة بن عبيد صف بزرگى ازسپاه روم بيرون آمد و ما در برابر آنان صف آرايى كرديم در اين هـنـگام يكى از سربازان مسلمان بر سپاه روم تاخت و خود را به دل آنان زد مسلمانان فرياد زدند و گـفـتـنـد: سـبـحـان اللّه , بـه دست خود خويشتن را به نابودى مى دهد ابو ايوب , صحابى رسول خـدا(ص ), بـرخـاست وگفت : اى مردم , شما اين آيه را چنين تاويل مى كنيد, در حالى كه اين آيه دربـاره مـا جـماعت انصار نازل شد, زيرا هنگامى كه خداوند دين خود را قدرت بخشيد و ياورانش زياد شدند,عده اى از ما پنهان از رسول خدا(ص ) به عده اى ديگر گفتند: اموال و دارايى هاى ما از بـيـن رفـت و حـالا كه خداوند اسلام را قدرت بخشيده و ياورانش فزونى گرفته اند, بهتر است به امـوال واملاك خود بپردازيم و آن چه را از بين رفته است آباد و جبران كنيم در اين هنگام خداوند درپـاسـخ بـه آن چه ما گفته بوديم , اين آيه را بر پيامبرش نازل فرمود: «و در راه خدا انفاق كنيد وخويشتن را با دست هاى خود به نابودى نيفكنيد» بنابراين , مقصود از اين نابودى همان پرداختن ما به اموال و آباد كردن آن ها و فرو گذاشتن جنگ و جهاد از سوى ما بوده است .
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در سـفـارش بـه فـرزنـد بـزرگـوار خود حسن (ع ) ـ : بدان اى فرزندم كه تو تـحت تعقيب مرگى هستى كه هيچ گريزانى را از چنگ آن رهايى نيست پس , مواظب باش مرگ درحالى به سراغت نيايد كه گناه مى كرده اى و به خود وعده توبه از آن مى داده اى , اما مرگ ميان توو اين وعده ات فاصله اندازد و آن گاه دريابى كه خودت را به نابودى افكنده اى .
همت
بلند همتى
ـ امام على (ع ): بهترين همت هابلندترين آن هاست .
ـ امام باقر(ع ): هيچ شرافت و افتخارى چون بلند همتى نيست .
ـ امام على (ع ): نيكوترين خصلت ها ارجمندى همت هاست .
ـ شرافت به همت هاى والاست نه به استخوان هاى پوسيده .
ـ هركه بر نردبان همت ها بالا رود, ملت ها او را بزرگ دارند.
ـ امـام سـجـاد(ع ) ـ در دعـا ـ : و مـا را ازكـسانى قرار ده كه جان هايشان را به بلندى شتاباندى و هـمـت هـاى آنـان را از جـسـتـن عزت در ميان مردم فرود آوردى و از اين رو دل هايشان همواره سرگشته و در پرواز بود تا اين كه سرانجام درباغ هاى پر نعمت بهشت فرود آمدند.
ـ امام على (ع ): هرگاه در طلب چيزى بر مى آيى , بلند همت باش .
ـ پـيـامـبـرخدا(ص ): خداوندمتعال كارهاى والا و شريف را دوست دارد و كارهاى پست و حقير را خوش ندارد.
ـ امام باقر(ع ): ابوذر, كه خدايش رحمت كناد, از خوف خداى عزوجل چندان گريست كه به چشم درد مبتلا شد به او گفته شد:اى ابوذر, خوب است دعا كنى خداوند چشمانت را شفا بخشد ابوذر گفت : من از اين كار غافلم و اهميت چندانى هم به آن نمى دهم گفتند: چه چيز تو را از آن غافل ساخته است ؟
گفت : دوامر بزرگ : بهشت و دوزخ .
ـ امـام على (ع ): آن كس از همه بيشتردرمضيقه وتنگ حالى است كه خواهش هاى او بسيار باشد و خواست و آرمانش بزرگ وخرجى اش زياد, و كمك (خرج ) او اندك .
ـ دل (و جـان ) آن كـس بـيـشتر از همه در رنج است كه همتش بلند باشد, و مردانگى اش بسيار و توانايى اش اندك .
ـ در همت ميانه رو باش , تا از كسى كه دنبال پيدا كردن لغزش هاى توست , ايمن بمانى .
نقش همت در شرافت
ـ امام على (ع ): (ارزش ) انسان به همت اوست , نه به ثروتش .
ـ قدر مرد, به قدر همت اوست .
ـ هركه همتش والا باشد, ارزشش عظيم شود.
ـ انسان را چيزى به مانند همت اوبلند نگردانيد و او را چيزى چون شهوتش پست نكرد.
آن چه سزاوار اهتمام است
ـ امـام عـلـى (ع ): هم خود را مصروف آخرتت گردان و اندوهت را مصروف خودت , زيرا چه بسيار انـدوهـگـيـنى كه اندوهش او را به شادى جاويدان رساند و چه بسيار با هم و غمى كه به آرزويش دست يافت .
ـ تـمـام همت و كوشش خود را براى رهايى از جايگاه بدبختى و كيفر و نجات از سراى بلا وعذاب قرار ده .
ـ همت و تلاش خود را به آخرتت اختصاص ده .
ـ آن فريب خورده اى كه از دنيا به بالاترين خواست خويش رسد, همچون كسى نيست كه ازآخرت به كمترين بهره اش دست يابد.
ـ پيامبر خدا(ص ): اى مردم , به آبادكردن آخرت خويش كه بدان مكلفيد روى آوريد و همت خود را مصروف نزديك شدن به طاعت او كنيد.
ـ از جـمـله سخنان نجواآميز خداوندمتعال با موسى (ع ) اين بود: چگونه همت تو متوجه آن چه نزد من است نباشد, در حالى كه لاجرم به سوى من بر مى گردى !.
ـ امام على (ع ): و بايد هم و غم توبراى جهان پس از مرگ باشد.
ـ هر كه هم و غمش براى آن چه نزد خداوند سبحان است نباشد, به آرزوهاى خود نرسد.