3.مشاوره و نصيحت گرى به حاكمان ويژگى يك نظام مردمسالار دينى از ديدگاه امام على محسوب مىشود:
امام على با درك محدوديتهاى بينش و توانايىهاى حاكمان و اين كه آنان به ويژه در شرايط خاص اقتدار كه قرار مىگيرند، بيشتر در معرض خطا و اشتباه هستند، براى مردم به طور عموم و براى آگاهان جامعه به طور خاص نقش ويژهاى در مشاوره و نصيحتگرى به حاكم يا حاكمان قائل است و حتى آن را يك وظيفه، هم براى حاكمان و هم براى مردم و آگاهان تلقى مىكند.وظيفه آگاهان و مردم است كه با بيان حقايق - گرچه تلخ باشند - به اصلاح ساختار حكومتى كمك كنند و از ايجاد انحراف در مسير حكومت مردمسالار دينى و عدالت گستر جلوگيرى نمايند و وظيفه حاكم است كه خويش را براى پذيرش اين حقايق و نصايح آماده كند و هيچ گاه از اين نصايح و حقايق غافل نشود و حتى استقبال كند. حضرت امير در سخنانى به حاكمان گوشزد مىكند كه با اهل انديشه و فكر همنشينى و گفت گو داشته باشند و مىفرمايد: و اكثر مدار سة العلماء و مناقشة الحكماء في تثبيت ما صلح عليه امر بلادك و اقامة ما استقام به الناس قبلك[16]; با دانشمندان فراوان گفت و گو كن و با حكيمان فراوان سخن در ميان نه، در آنچه كار شهرهايت را استوار دارد و نظمى را كه مردم پيش از تو بر آن بودهاند برقرار. اين فراز از سخنان حكيمانه حضرت على كه در عهدنامه ايشان به مالك اشتر آمده است، ناخودآگاه انسان را به ياد سخن افلاطون مىاندازد كه معتقد بود يا حاكمان بايد فيلسوف گردند و يا فلاسفه حاكم شوند و آن را بهترين شكل كومتخردمندانه مىدانست.در بيان ديگرى، آن حضرت كه داراى مقام عصمتبودهاند، فرض خطا كردن خويش را نيز مىپذيرند و بزرگوارانه از مردم مىخواهند كه او را در امر حكومت دارى و اداره جامعه يارى دهند و از ارائه حقايق و اطلاعات و مشاورههاى لازم كوتاهى نكنند: فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل.فانى لست في نفسي بفوق ان اخطئ و لا امن ذلك من فعلي الا ان يكفي الله من نفسي ما هو املك به مني; [17]از گفتن حق يا راى زدن در عدالتبازنايستيد كه من نه برتر از آنم كه خطا كنم و نه در كار خويش از خطا ايمنم، مگر كه خدا مرا در كار نفس كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است. حضرت با اين بينش و منش در حكومت دارى، فضايى باز و به اصطلاح امروز دموكراتيك را به روى مردم و منتقدان جامعه مىگشايد تا با آزادى كامل ايرادات، اشكالات و پيشنهادات خود را در جهت اصلاح هر چه بيشتر امور به او عرضه كنند و حتى به حاكمان توصيه مىكند كسانى را بيشتر پذيرا باشند و بر ديگران مقدم بدارند كه به گفتن حقايق تلخ بيشتر اقدام مىكنند و حاكم را در غير حق و عدل كمتر يارى مىكنند: و ليكن اثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك و اقلهم مساعدة فيما يكون منك مما كره الله لاوليائه واقعا ذلك من هواك حيث وقع; [18]و آن كس را بر ديگران بگزين كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر گويد و در آنچه كنى يا گويى و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد كمتر يارىات كند. وجود روحيه نصيحت گرى و خيرخواهى نسبتبه حاكمان نه تنها نشانه ضعف نظامهاى سياسى محسوب نمىشود، بلكه نشان دهنده پويايى و زنده بودن جامعه سياسى و بلوغ سياسى مردم و حتى بلوغ علمى و فرهنگى آنان است و از سوى ديگر نشاندهنده علاقه و عشق مردم به نظام سياسى حاكم و رهبران آن است، زيرا مردم براى دوام حكومت و پيشگيرى از زوال آن و تثبيت نظام سياسى به خيرخواهى مشفقانه و نصيحت گويى به حاكمان مىپردازند.حضرت امير دقيقا اين امر را نشانه توسعه سياسى در يك جامعه انسانى مىدانند و مىفرمايند: و لا تصح نصيحتهم الا بحيطتهم على ولاة الامور و قلة استثقال دولهم و ترك استبطاء انقطاع مدتهم; [19]و خيرخواهى و نصيحتگرى آنان (مردم براى حكومت) جز با احاطه و اشراف آنان بر حاكمان و اين كه دوام حكومت آنان را سنگين نشمارند و گفت و گو از دير ماندن آنان بر سر كار را واگذارند، راست نيايد. يعنى مردم وقتى حقيقتا به نصيحت رهبران خويش روى مىآورند كه خواهان اداره حكومت و نظام سياسى موجود باشند و تحمل دولتها بر آنان گران نباشد و آنها را از خود بدانند.به هر حال مبحث نصيحتبه رهبران جامعه از ظرايف و لطايف حكومت دارى در اسلام محسوب مىشود و با عنوان خاص «النصيحة لائمة المسلمين» [20]در ميان آرا و نظريات فلاسفه و فقهاى اسلامى مورد بحث و مداقه قرار گرفته است[21]; بنابراين يكى از حقوق واجب رهبر بر مردم از زبان اميرمؤمنان نصيحت رهبر و حاكم اسلامى است كه فرمود: ايها الناس ان لي عليكم حقا و لكم علي حق فاما حقكم على فالنصيحة لكم و توفير فيئكم عليكم و تعلميكم كيلا تهجلوا و تاديبكم كيما تعلموا و اما حقى عليكم فالوفاء و بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب و الاجابة حين ادعوكم و الطاعة حين امركم; [22]مردم، مرا بر شما حقى است و شما را بر من حقى.بر من است كه از خيرخواهى شما دريغ نكنم و حقى را كه از بيت المال داريد، نگذارم، شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد ; اما حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا كنيد و در نهان و آشكارا حق خيرخواهى ادا كنيد، چو شما را بخوانم بياييد و چون فرمان دهم بپذيريد و از عهده برآييد. در حقيقتحضرت در اين بيان كوتاه انتظارات حكومت از مردم و انتظارات مردم از حكومت را تبيين فرمودهاند.نكته قابل توجه در اين زمينه آن است كه انتقاد كردن، بيان حقايق تلخ به حاكمان و توجه دادن آنان به انحرافات و كژىها، مانع اطاعت از حاكم و نظام اسلامى و قوانين آن نيست ; به عبارت ديگر، همچنان كه مردم موظف به ارائه ديدگاههاى خيرخواهانه خويش هستند، موظف به اطاعت از حاكم در مواقع لزوم نيز مىباشند.