1.تلاش حاكمان مردمى در جهت گسترش عدالت در ابعاد مختلف و مبارزه ب ا فقر و فساد در چهره‏هاى گوناگون آن: - مردم سالاری در بینش و منش امام علی(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردم سالاری در بینش و منش امام علی(ع) - نسخه متنی

سید مرتضی هزاوه‏ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1.تلاش حاكمان مردمى در جهت گسترش عدالت در ابعاد مختلف و مبارزه ب ا فقر و فساد در چهره‏هاى گوناگون آن:

با نگاهى عميق به مبانى حكومت در اسلام، به اين نكته پى مى‏بريم كه اصولا حكومت فى نفسه داراى ارزش ذاتى نيست و تنها وسيله‏اى براى تحقق عدالت اجتماعى مطلوب است، و گر چه انبيا و اوصيا همه براى برقرارى حكومت صالح تلاش كرده‏اند، اما پيگيرى اقتدار سياسى از سوى آنان، نه براى خود اقتدار و اعمال سلطه و حكومت كه براى كارآمدى‏مهم حكومت صالح يعنى گسترش و تعميم عدالت‏بوده است ; البته در اين مقاله مختصر پرداختن به اين بحث در قرآن و سنت ميسور نيست و خوانندگان مى‏توانند به كتب مفيد در اين زمينه مراجعه كنند. [32]گفتنى است عدالت در گفتمان دينى به اقامه حق و ازاله باطل تعبير مى‏شود، به ويژه در عرصه‏هاى اجتماعى و سياسى.در مكالمه كوتاه ميان ابن عباس و حضرت امير به اين نكته اشاره شده است آن جا كه حضرت از او پرسيدند: «ما قيمة هذا النعل؟» (حضرت در حال وصله كردن كفش‏هاى خود بودند) . گفتم: «لا قيمة لها» .فرمود: «والله لهي احب الى من امرئكم الا ان اقيم حقا او ادفع باطلا; به خدا اين را از حكومت‏شما دوست‏تر دارم مگر آن كه حقى را برپا سازم و يا باطلى را براندازم‏» . [33]

هم در گفتار حضرت امير و هم در عملكرد حكومتى آن حضرت عنايت و توجه به عدالت جايگاه رفيعى را به خود اختصاص داده است تا آن‏جا كه برخى حضرت را كشته عدالت‏خويش خوانده و گفته‏اند: «قتل فى محراب عبادته لشدة عدله‏» و حتى شخصيت على را در عدالت محورى او خلاصه كرده‏اند [34]و موارد فراوانى از اجراى دقيق عدالت‏به ست‏حضرت در دوره حكومت كوتاهش در تاريخ نقل شده است كه همگى مى‏تواند مورد توجه نظام اسلامى قرار گيرد.حضرت در مقام پاسخ به كسى كه پرسيد: «العدل افضل ام الجود؟» فرمود: «العدل يضع الامور مواضعها و الجود يخرجها من جهتها[35]; عدل جريان امور را در مجراى طبيعى خود قرار مى‏دهد; اما جود باعث‏خروج آنها از مجراى طبيعى خويش است‏» .توضيح آن كه جود گرچه يك خصيصه انسانى در وجود جواد و بخشنده محسوب مى‏شود و از نظر اخلاق فردى بالاتر از رعايت‏حقوق ديگران (عدل) قرار گيرد، زيرا در آن نوعى ايثار نهفته است; اما با نظر به جامعه (و نه شخص بخشنده)، اين عدالت است كه سبب استقرار جريان امور اجتماعى در مسير اصلى و طبيعى است و اتفاقا جود حاكى از آن است كه در بخش‏هايى از جامعه حقوق تضييع شده‏اى وجود دارد و بخشندگان سعى در ترميم اين حقوق تضييع شده دارند.

اصولا حضرت امير يكى از كار ويژه‏هاى حكومت‏خويش را پس از اصرار مردم و بيعتشان با آن حضرت، تحقق عدالت مى‏داند و مى‏فرمايد:

لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت‏حبلها على غاربها و تسقيت آخرها بكاس اولها; [36]اگر اين بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجت‏بر من تمام نمى‏كردند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را بر نتابند و به يارى گرسنگان ستمديده بشتابند، رشته اين كار (حكومت) را از دست مى‏گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى‏انگاشتم.

در حالى كه در نظام‏هاى غير دينى، تبعيض، رفيق بازى، باند بازى و دهان‏ها را با لقمه بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سياست قلمداد شده و مى‏شود.در نظام حكومت علوى مهم‏ترين دشمنى‏ها با اين مفاهيم و مقولات است و هدف و ايده‏اش مبارزه با اين نوع سياست‏بازى‏هاست و كار حكومت‏بر مدار عدالت و تساوى همگان در حقوق و نفى تبعيضات نژادى، زبانى و اقتصادى و نسبى است.

توجه به عدالت و رعايت‏حقوق عمومى از سوى حضرت امير به ويژه در مورد نزديكان خود، شاهكار حكومت مردم‏سالار علوى است.قصه برخورد قاطعانه او با عقيل (برادر نابينايش) شنيدنى است.عقيل كه در خواست‏يك من گندم از بيت المال را براى گذران امور زندگى فقيرانه خود داشت‏با آهن گداخته برادر مواجه شد و چنان فرياد برآورد كه بيمار از سنگينى درد به ناله افتد.حضرت به او فرمود: نوحه گران در سوگ تو بگريند، آيا از آهن پاره‏اى مى‏نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته؟ اما تو مرا به آتشى مى‏كشانى كه خداى جبارش به خشم گداخته است [37]و نيز داستان برخورد او با دخترش زينب، آن گاه كه از على بن ابى رافع (نگهبان بيت المال) گردن بندى را براى عيد قربان به عاريه مضمونه گرفته بود، بسيار تكان‏دهنده و عبرت‏آموز است و حضرت فرمود: ابن ابى رافع! همين روز بايد آن را پس‏گيرى و به جاى خود بگذارى و اگر بعد از اين چنين كنى كيفر سختى خواهى شد و چنانچه دختر من زينب آن گردن بند را به رسم عاريه مضمونه نگرفته بود، اولين زن هاشمى بود كه دست او را به جرم سرقت مى‏بريدم، [38] يا در مورد امام حسن كه از قنبر به اندازه سهم خودش (به دليل ورود مهمان به خانه‏اش) مقدارى عسل (از بيت المال) برداشته بود كه پس از مدتى امام على متوجه شدند و فرمودند حسن را حاضر كنيد و چون امام حسن آمدند، حضرت فرمود: پسرم هنوز مسلمانان حقوق و سهم خود را نبرده‏اند، تو چرا بردى؟ اگر نديده بودم كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم دندان ثناياى تو را مى‏بوسيد، تو را تاديب مى‏كردم، [39]و سپس حضرت پول به قنبر داد تا قدرى عسل بهتر از آن عسل بخرد و در جاى آن بگذارد.در تاريخ طبرى آمده است: روزى حضرت على از بيرون شهر صدايى شنيد كه كمك مى‏طلبد.نزديك شد و دو نفر را در حال مشاجره ديد.پس از پرس و جو، معلوم شد شخصى پيراهنى به نه درهم فروخته و خريدار پول تقلبى به وى داده و يك سيلى هم به او زده است.حضرت ابتدا دستور دادند پول‏ها را عوض كنند و به فروشنده گفت‏براى قصاص آماده باشد.فروشنده گفت‏بخشيدم.حضرت فرمود: هر طور صلاح مى‏دانى، سپس چند سيلى به صورت ضارب نواخت و فرمود اين هم حق حاكم. [40]

در آغاز خلافت‏خويش، آنچه عثمان تيول بعضى كرده بود امام آن را برگرداند و كلامى دارند كه نهايت قاطعيت آن حضرت را در اجراى عدالت اقتصادى بيان مى‏دارد، حضرت فرمود:

و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماء لرددته فان في العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق; [41]به خدا اگر ببينم كه به مهر زنان يا بهاى كنيزكان رفته باشد، آن را باز مى‏گردانم كه در عدالت گشايش است و آن كه عدالت را برنتابد، ستم را سخت‏تر يابد.

نمونه‏هاى ذكر شده و نمونه‏هاى فراوان ديگر نشان مى‏دهد هيچ هدفى براى حاكم اسلامى پس از به قدرت رسيدن، از ديدگاه حكومتى حضرت امير مقدس‏تر ازتلاش در جهت گسترش عدالت و مبارزه با مظاهر تبعيض و فساد به ويژه مبارزه با فساد ادارى و دست اندازى به بيت المال و حمايت از حقوق عمومى مردم نيست، زيرا پايه و اساس ماندگارى يا زوال حكومت‏ها بسته به ميزان تعهد آنها در اجراى عدالت و تحقق عملى آن است و هر حكومت‏به همان ميزانى كه از عدالت فاصله مى‏گيرد و به نفع گروه‏ها، اشخاص و طبقات خاص از عدل عام و فراگير جامعه غفلت كند به زوال خويش كمك خواهد كرد كه معروف است «الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم‏» ، حضرت على در نامه به مالك اشتر فرموده‏اند:

و ليكن احب الامور اليك اوسطها في الحق و اعمها في العدل و اجمعها لرضى العامة فان سخط العامة يجحف برضى الخاصة و ان سخط الخاصة يغتفر مع رضى العامة[42]; و بايد از كارها آن را بيشتر دوست ‏بدارى كه نه از حق بگذرد و نه فرو ماند و عدالت را فراگيرتر بود و رعيت را دلپذيرتر، كه ناخوشنودى همگان، خوشنودى نزديكان را بى اثر كند و خشم نزديكان، خوشنودى همگان را زيانى نمى‏رساند.

آنچه كه امروزه تحت عنوان انحصارات گروهى و يا رانت‏خوارى در حكومت‏ها رايج است، به شدت در بينش و منش حكومتى امام على‏عليه السلام مطرود و مبغوض است و در يك نظام مردم‏سالار دينى بايد با آن مبارزه شود و عدالت اجتماعى به معناى فراهم كردن فرصت‏هاى مساوى براى آحاد جامعه براى رشد و تعالى‏اى است كه به شدت از آن فاصله دارد.در مردم‏سالارى دينى گرايش‏هاى جناحى و حزبى در برابر مصالح و منافع ملى رنگ مى‏بازد و در مساله توزيع امكانات اقتصادى و به ويژه بهره ورى از اموال و امكانات عمومى در جهت‏برابر كردن اين فرصت‏ها تلاش مى‏شود.حضرت در نامه به مالك اشتر توصيه مى‏كنند كه مبادا نزديكان و همفكران و خويشاوندان و طبقات خاص و ممتاز توجه تو را جلب كنند و به منافع و امتيازات آنان بها دهى و از منافع و مصالح عامه غفلت كنى و استدلال مى‏كنند كه «و ليس احد من الرعية اثقل على الوالي مؤونة في الرخاء و اقل معونة له في البلاء و اكره للانصاف و اسال بالالحاف و اقل شكرا عند الاعطاء و ابطا عذرا عند المنع و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصه; [43]به هنگام فراخى زندگانى، سنگينى بار نزديكان بر والى از همه افراد رعيت‏بيشتر است و در روز گرفتارى يارى آنان از همه كمتر، و انصاف را از همه ناخشنود دارند و چون در خواست (چيزى) كنند فزون‏تر از ديگران ستانند و به هنگام عطا سپاس از همه كمتر گزارند و چون به آنان (چيزى) ندهند ديرتر از همه عذر پذيرند و در سختى روزگار شكيبايى را از همه كمتر پيشه كنند» .

در پايان اين قسمت‏به طور خلاصه ياد آور مى‏شوم از آن جا كه عدالت مطلوب همه انسان‏ها در همه جوامع است و به ويژه در يك جامعه اسلامى محور همه چيز مى‏باشد; از اين رو مهم‏ترين ويژگى يك نظام مردم‏سالار دينى توجه به تحقق واقعى عدالت در ابعاد مختلف اجتماعى و اقتصادى است; از همين رو مسؤوليت‏حاكم منتخب در يك نظام مردم سالار رساندن جامعه به حدى از برخوردارى‏هاى عادلانه است كه اين برخوردارى‏ها مقدمه رشد و تعالى انسان‏ها در بعد معنوى باشد و در جامعه‏اى كه فقر و فاقه و تبعيض و فساد رايج و معمول باشد كمتر مى‏توان به اهداف بلند معنوى ست‏يافت، اگر نگوييم اين دست‏يابى محال است.

/ 11