4.سؤال و استيضاح از عملكرد حاكمان و حكومت از ديگر نقش‏هاى مردم در يك نظام مردم‏سالارى تلقى مى‏شود: - مردم سالاری در بینش و منش امام علی(ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردم سالاری در بینش و منش امام علی(ع) - نسخه متنی

سید مرتضی هزاوه‏ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4.سؤال و استيضاح از عملكرد حاكمان و حكومت از ديگر نقش‏هاى مردم در يك نظام مردم‏سالارى تلقى مى‏شود:

سؤال و استيضاح دو نمود بارز از مشاركت‏سياسى مردم است و از جمله حقوق سياسى افراد محسوب مى‏شود و يك نظام مردم‏سالار در حقيقت نظامى است كه براى مردم حق سؤال و استيضاح از عملكرد و برنامه‏هاى خود را با استفاده از سازو كارهاى مناسب قائل باشد; به عبارت ديگر، حكومت و نظام اسلامى، حكومت و نظام پاسخ‏گوست و موظف است هم امكان سؤال و استيضاح را فراهم آورد، هم نسبت‏به آن احساس تعهد و مسؤوليت كند و متعهدانه پاسخ‏گو باشد.اصولا احساس پاسخ گو بودن در مقابل مردم، حكومت‏ها را از ورود به كژراهه‏ها و غلتيدن در ديكتاتورى و استبداد باز مى‏دارد. اين كه جزء اصول اعتقادى ما مسلمانان توجه به ضرورت پاسخ گويى از اعمال در روز جزاست و معتقديم يك روز بايد در درگاه الهى در قبال آنچه كرده‏ايم پاسخ گو باشيم و از همه ما سؤال خواهد شد، [23]حكمتى دارد و آن اين است كه انسان مسؤول مى‏سازد و انسانى كه در برابر خداوند خود را مسؤول و پاسخ گو احساس كند، سعى در اصلاح رفتار و حركت در مسير صواب خواهد كرد.همين گونه است احساس تعهد به پاسخ گويى دولت‏ها در مقابل مردم كه بى شك اگر دولت‏ها به خواست، نظر و مشكلات و ديدگاه‏هاى مردم توجه كنند و خود را موظف به حل مشكلات آنان و تحقق آمال و آرزوهاى آنها - به ويژه در يك جامعه اسلامى - بدانند، توسعه سياسى در حد بسيار بالايى تحقق خواهد يافت; البته اين مهم محتاج سازوكارهاى حقوقى، اجتماعى - سياسى و حتى قضايى لازم است و از جمله نقش احزاب سياسى در يك نظام اسلامى مى‏تواند تحقق بخش اين كار ويژه باشد.

حضرت امير در عهدنامه مالك اشتر چنين مى‏فرمايد:

و ان ظنت الرعية بك حيفا فاصحرلهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم; باصحارك فان في ذلك رياضة منك لنفسك و رفقا برعيتك و اغدارا تبلغ به حاجتك من تقويمهم على الحق; [24]اگر رعيت‏بر تو گمان ستم برد، عذر خود را آشكارا با آنان در ميان بگذار و با اين كار آنان را از بدگمانى‏شان خارج ساز، كه بدين رفتار خود را به عدالت، خوى و عادت مى‏دهى و با عذرى كه مى‏آورى، به آنچه مى‏خواهى مى‏رسى و آنان را نيز به حق استوار مى‏سازى.

شفاف سازى مواضع، برنامه‏ها و عملكردهاى يك دولت و نظام اسلامى كمك بسيار مؤثرى در پيشبرد مقاصد آن و جلب پشتيبانى مردم از نظام خواهد كرد.

نكته قابل توجه آن است كه پاسخ گو بودن رهبران و مديران در يك نظام اسلامى در مقابل مردم و پذيرش انتقادات و سؤالات آنان، تعارضى با پاسخ گويى آنان در مقابل خداوند و روز قيامت ندارد، بلكه در راستا و در تكميل آن تحليل مى‏شود.قطعا كسانى كه به دليل اعتقادات دينى و آموزه‏هاى اسلامى در برابر كوچك‏ترين عملكرد خود، احساس مسؤوليت در برابر خدا دارند، هرگز از پذيرش سؤال و استيضاح مردم شانه خالى نمى‏كنند، چون پاسخ گويى به سؤال مردم به مراتب سهل‏تر از پاسخ گويى در مقابل خداست، و كسى كه آماده پاسخ گويى در مقابل خداست، در مقام پاسخ‏گويى به مردم آماده‏تر است.حضرت امير وقتى گمان كرد كه يكى از عاملان حكومتى اش در بيت المال خيانت كرده است‏به او چنين نوشت:

فارفع الى حسابك و اعلم ان حساب الله اعظم من حساب الناس; [25]حساب خود را براى من باز پس بده و بدان كه حساب خدا بزرگ‏تر از حساب مردمان است.

بدين سان امام تنها بر اعتماد به عاملان خويش و اين كه اينان در مقابل خدا پاسخ گو هستند و ان شاء الله مرتكب خلاف نخواهند شد، اكتفا نمى‏كند، بلكه حسابرسى از عاملان حكومت‏خود را در كنار حسابرسى خداوند امرى لازم و از جمله اسباب و لوازم حكومت دارى صحيح مى‏داند.

وجود فضاى باز سؤال و استيضاح در جامعه سياسى و يك نظام مردم‏سالار دينى راه را بر هر گونه ستايش‏هاى افراطى و متملقانه كه آفت‏يك حكومت مردمى و اسلامى است‏سد مى‏كند.بينش و منش حكومتى امام على راه ميانه بين مدح و ستايش چاپلوسانه و مخالفت‏هاى غير منصفانه با نظام اسلامى را نشان مى‏دهد و مردم را به نقد منصفانه حكومت كه مبتنى بر مشاهده محاسن و معايب با هم است دعوت مى‏كند و به شدت حاكم اسلامى را از اين كه بى جهت و افراطى مورد ستايش قرار گيرد نهى مى‏كند و مى‏گويد:

و ان من استحف حالات الولاة عند صالح الناس ان يظن بهم حب الفخر و يوضع امرهم على الكبر، و قد كرهت ان يكون جال في ظنكم انى احب الاطراء و استماع الثناء و ست‏بحمدالله كذلك و لو كنت احب ان يقال ذلك لتركته; [26]در ديده مردم پارسا، زشت‏ترين خوى واليان آن است كه بخواهند مردم آنان را دوستدار بزرگمنشى بشمارند و كارهايشان را به حساب كبر و خود خواهى بگذارند و خوش ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من دوستدار ستودنم و خواهان ستايش شنودن.سپاس خدا را كه بر چنين صفت نزادم و اگر ستايش دوست‏بودم آن را وا مى‏نهادم.

گرايش فرهنگ عمومى جامعه به تعريف و تمجيد و ستايش حاكمان و تبعيت محض از آنان و تنزيه مطلق عملكرد آنان باعث مى‏شود ويژگى منتقدانه خود را از دست‏بدهد و عادت رهبران به تكريم و ستايش مانع شنيدن و برتافتن اعتراض و انتقاد خواهد شد.

/ 11