جشن عروسى - زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

محمدقاسم نصیرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سپس پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: بپا خيز و سخن بگو، على (ع) بپا خاست و پس از ياد و سپاس خدا به ايراد سخن پرداخت و رضايت و خرسندى خود را از ازدواج با فاطمه (عليهاالسلام) اعلام نمود.

مردم دعا كردند و گفتند: خداوند اين ازدواج را بر شما مبارك گرداند و در دلهايتان محبت و دوستى افكند. [كشف الغمه ج 1 ص 358/ 359- بحارالانوار ج 43 ص 129 و 120.]

جشن عروسى

مراسم ازدواج روز اول ذيحجه سال دوم هجرى قمرى (مطابق با هفتم خرداد ماه سال سوم هجرى شمسى) و يا ششم ذيحجه سال دوم هجرى قمرى [بحارالانوار ج 43 ص 92 تطبيق تاريخ از آقاى عبدالحسين نيرى.] (مطابق 12 خرداد ماه سال سوم هجرى شمسى) و يك ماه پس از مجلس عقد صورت گرفت. [برخى اين فاصله را يكسال نوشته اند.]

در فاصله بين عقد و عروسى على (عليه السلام) شرم مى كرد درباره همسرش با پيامبر (صلى الله عليه و آله) صحبت كند. روزى عقيل برادر على (ع) به او گفت: چرا همسرت را به خانه نمى آورى تا با عروسى تو چشم ما روشن شود؟

موضوع به اطلاع پيامبر (ص) رسيد. على (ع) را خواست و از او سوال كرد كه آيا حاضر است عروسى كند؟

على (ع) پاسخ مثبت داد. پيامبر (ص) فرمود انشاءالله امشب يا فردا شب عروسى را بر پا مى كنم. آنگاه به همسرانش دستور داد فاطمه (عليهاالسلام) را بياراييد و خوشبويش نماييد و برايش اطاقى فرش كنيد، تا مراسم عروسى را بر پا كنيم. [بحارالانوار ج 43 ص 130 و 131.]

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: عروسى بى مهمانى نمى شود.

يكى از بزرگان انصار بنام سعد گفت: من گوسفندى هديه مى كنم و جمعى از انصار هم چند صاع ذرت آوردند، [طبقات ج 8 ص 12- بحارالانوار ج 43 ص 137.] مقدارى كشك و روغن و خرما هم از بازار خريدارى شد.

گوشت را پختند و پيامبر (ص) در آن عروسى با صفا خود آشپزى را به عهده گرفت و با دستان مباركش آنها را مخلوط كرد و به تهيه نوعى غذاى مطبوع عربى بنام حبيص يا حيس پرداخت. [بحارالانوار ج 43 ص 114 و 106.]

به هر صورت غذايى تهيه شد، اما دعوت عمومى بود. عده ى زيادى شركت كردند و به بركت دست رسول خدا (ص) همه از غذا خوردند و سير شدند مقدارى از غذا را هم براى فقرا و بيچارگان بردند، ظرفى هم براى عروس و داماد گذاشتند. [مناقب ابن شهرآشوب ج 3 ص 354.]

پيامبر (ص) به همسرانش دستور داد تا براى فاطمه (عليهاالسلام) مجلس جشن و شادى ترتيب دهند. زنان نيز در شب عروسى فاطمه (ع) دف [دف يكى از آلات موسيقى است كه داراى چنبر چوبى و پوست نازك مى باشد و با انگشت به آن مى زنند در فارسى دايره هم مى گويند. (فرهنگ عميد).] مى زدند. [بحارالانوار ج 43 ص 29.] پس از صرف غذا زنان شادى كنان دور فاطمه (ع) را گرفتند، پيامبر (ص) او را بر استر سوار نمود، سلمان مهار استر رابدست گرفت و با تشريفات خاصى دليرانى چون حمزه، و عده اى ديگر از اهلبيت و محارم فاطمه (ع) با شمشيرهاى كشيده دور مركب را گرفتند. زنان زيادى پشت سر عروس تكبيرگويان در انتظار بودند. مركب عروس را به حركت درآوردند زنان شادى كنان تكبير و سپاس خدا را مى گفتند، آنگاه يك يك سرودهاى زيبايى را كه سروده بودند خواندند و با شكوه و شادى عروس را به خانه داماد بردند. پيامبر (ص) نيز خود را به جمعيت رساند و به حجله وارد شد. آنگاه ظرف آبى خواست، آب را حاضر كردند، قدرى آن را به سينه فاطمه (ع) پاشيد و فرمود با بقيه آن وضو گيرد و دهانش را بشويد، قدرى آب هم به على پاشيد و فرمود تا وضو گيرد و دهانش را شستشو دهد. آنگاه به هر دو سفارش همديگر را كرد و در حق آنان چنين دعا فرمود: خدايا آنان را با هم مأنوس بگردان! خدايا بر آنان مبارك گردان! و در زندگى آنان بركت قرار ده.

هنگامى كه مى خواست خارج شود فرمود: خداوند شما و نسلتان را پاك گرداند.

من با دوستانتان دوستم، و با دشمنانتان دشمن. اينك با شما خداحافظى مى كنم و شما را به خدا مى سپارم. [مناقب ابن شهرآشوب ج 3 ص 354/ 355.]

فردا صبح پيامبر (ص) با ظرفى شير بديدار دخترش رفت و آن شير را به عروس و داماد نوشانيد. [مناقب ج 3 ص 356.] پس از آن ديدار، ديگر پيامبر (ص) تا سه روز به خانه آنها نرفت و روز چهارم به ديدار آنان شتافت. [بحارالانوار ج 43 ص 132.]

درسهايى براى جوانان و پدران و مادران

از ماجراى ازدواج على و فاطمه (عليهماالسلام) نكات بسيار جالبى را مى آموزيم كه اگر خواهان سعادتيم و پيرو راستين اسلام، بايستى تا مرز توان تلاش كنيم كه در مرحله اول ازدواج بر مبناى صحيحى صورت گيرد و دوم آنكه ساده زيستى در تمام شئون زندگى جامعه و بخصوص ازدواج راه يابد وگرنه قيد و بندهاى اجتماعى در امر ازدواج كه بيشتر نشأت گرفته از فرهنگ غيراسلامى و يا ساخته و پرداخته ذهنهاى كوتاه نگر مادى و اشرافى است، چون غل و زنجير بر دست و پاى جوانان و والدين آنها مى افتد و هر روز اين غل و زنجير بزرگتر و سنگين تر مى شود، تا جايى كه امكان هر نوع حركت صحيحى را مى گيرد و حيات جامعه را بسوى نابودى مى كشاند و بر فساد، و نابسامانيهاى روانى و مشكلات اخلاقى مى افزايد.

درسهايى كه از ازدواج على و فاطمه (عليهماالسلام) مى گيريم به اين قرار است:

1- «كفو» و همتا بودن: يكى از اصول اساسى و رازهاى موفقيت ازدواج، كفو و همتا بودن دختر و پسر با هم است. زيرا تنها در صورت همتا و همشان بودن دو زوج است كه درك متقابل انان از يكديگر امكان پذير است. برخى تصور مى كنند كفويت تنها به شرائط ظاهرى از قبيل مسائل نژادى و يا وضعيت مادى و رفاهى بستگى دارد. در صورتى كه چنين نيست همتايى به همسوئى آرمانها، خواستها و تمايلات روحى و روانى افراد، ميزان آگاهيهاى علمى و دينى و ميزان تعهد عملى به مكتب و مذهب و ارزش نهادن به ويژگيهاى اخلاقى و فرهنگى است.

اگر مسئله ى همتايى نبود بدون ترديد دختران زيبايى در مدينه بودند كه از ازدواج با على (عليه السلام) خرسند مى شدند. اما او حتى از كسى خواستگارى نكرد، و براى فاطمه (عليهاالسلام) نيز خواستگاران فراوانى بودند اما فاطمه و پيامبر (كه درود خدا بر آنان باد) به اين وصلتها راضى نشدند.

تنها فاطمه (عليهاالسلام) بود كه زيباييها و شكوه معنوى على (عليه السلام) را درك مى كرد و تنها روح والاى على (ع) بود كه وجود والاى فاطمه (ع) را درك مى كرد در اين مورد به روايت قندوزى از علماى اهل سنت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «اگر خدا على را نمى آفريد براى فاطمه كفو و همتايى وجود نداشت». [قال رسول الله (ص) «: «لو لم يخلق الله عليا ما كان لفاطمة كفو» ينابيع الموده ص 177 و 237.]

2- روش خواستگارى: خواستگارى بدون هيچ تشريفات و حضور واسطه اى انجام شد و على (ع) شخصا به خواستگارى فاطمه (ع) از پيامبر (ص) اقدام نمود.

3- پيامبر گرامى (ص) بدون رضايت دخترش، به خواستگار، پاسخ مثبت نداد.

4- ميزان مهريه اندك و متناسب با شرائط مالى داماد بود. اين ميزان مهريه بعدها به عنوان «مهرالسنه» در ميان مسلمانان رواج يافت. امروز هم چه مانعى است كه همان مقدار 323 و يا حداكثر 400 مثقال نقره به عنوان مهريه رواج يابد؟

5- در تهيه جهيزيه به ضرورى ترين و ابتدائى ترين وسائل زندگى در آن عصر بسنده شد، از سيرت پيامبر (ص) مى آموزيم كه بايستى در الگوى مصرف تجديد نظر كنيم و در زندگى فناپذير و زودگذر دنيا به حداقل ممكن قناعت ورزيم تا از گذرگاه پر هياهوى زندگى سبكبارتر بگذريم و تن به بردگى اين و آن ندهيم. مگر فاطمه (ع) دختر پيامبر (ص) و رهبر مسلمانان نبود؟ مگر از تيره بنى هاشم يعنى اصيلترين و شريفترين تيره هاى عرب بحساب نمى آمد؟ مگر مادرش خديجه ثروتمندترين زن عرب در عصر خويش نبود؟ مگر از نظر علمى فردى آگاهتر و انديشمندتر از همگان نبود؟ مگر پيامبر (ص) نمى توانست جهيزيه زيادى را همراه دخترش كند؟ پاسخ همه اين سؤالات «آرى» است. اما منش پيامبر (ص) و خاندانش بر ساده زيستى استوار است متاسفانه در برخى خانواده ها بخصوص قشر مرفه جامعه جهيزيه دخترانشان نمايشگاه بين المللى كاملى است. از لوازم خانگى داخلى و خارجى و اشياء لوكس، تشريفاتى و مدرن كه برقش چشمهاى ظاهربين را خيره مى كند. هنگامى كه اقشار مرفه در اين موارد با هم به رقابت برخيزند انسان بر «پوچ زيستى» و «اصالت رفاه» اينان مى خندد و از يكسو متأسف و رنجيده خاطر مى شود كه چرا اينان در كنار اين همه فقر و بينوايى درد جامعه را هيچ احساس نمى كنند؟!

6- پول جهيزيه را كه 63 درهم بود، پيامبر (صلى الله عليه و آله) از مهريه پرداختى على (عليه السلام) برداشت و به عبارت ديگر خود از اين بابت پولى نپرداخت. [بحارالانوار ج 43 ص 130.]

مطلب جالب ديگرى كه از روش پيامبر (صلى الله عليه و آله) مى آموزيم اين است كه تأمين هزينه جهيزيه از مهريه پرداختى توسط داماد بود. چه مانعى است اگر امروزه هم چنين باشد؟ يعنى پدر دختران بخشى اندك از مهريه را نقدا از داماد دريافت كنند و با آن وسايل ضرورى زندگى دو زوج جوان را تهيه كنند.

[اين كار غير از دريافت وجهى به عنوان شير بهاء است چه در اسلام اساسا چنين چيزى وجود ندارد.]

اگر روش و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله) در اين مورد جارى شود، ديگر براى خانواده ها و بخصوص خانواده هاى كم درآمدى كه خداوند به آنان چندين فرزند دختر عطا نموده جاى هيچ نگرانى نخواهد بود.

آخر مگر فردى كه داراى چندين فرزند دخترست جرم و گناهى را مرتكب شده كه جامعه او را به پرداخت جريمه هاى بسيار سنگينى بنام جهيزيه محكوم مى كند. تا جايى كه بنياد زندگى وى از هم بپاشد و به بلاى قرضهاى كمرشكن دچار شود؟!

7- رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: «يا على انه لابد للعرس من وليمه». [طبقات ج 8 ص 12- بحارالانوار ج 43ص 13.] يعنى: عروسى بدون ميهمانى نمى شود. برخى گمان دارند از شرائط يك ازدواج اسلامى و ساده آن است كه بدون هيچ مهمانى و وليمه اى برگزار شود، در صورتى كه چنين نيست. مستحب است هنگام ازدواج و عروسى مهمانى برگزار شود. و دادن وليمه يا به اصطلاح سور عروسى سنت است. و برعكس هنگام شهادت يا وفات فردى خوردن غذاى صاحب عزا مكروه است و خوبست تا سه روز براى خانواده داغديده ديگران غذا تهيه كنند. حال بنگريد كارها تا چه حد واژگونه و برعكس است. آنچه مسلم است
اينكه بايد در سور عروسى از اسراف و مخارج تشريفاتى بر كنار بود.

8- براى عروسى فاطمه و على (ع)، سعد يكى از سران مردم مدينه گوسفندى هديه داد كه براى وليمه عروسى با گوشت آن غذا تهيه كردند. عده اى از مردم مدينه نيز بر حسب توانايى مالى خويش مقدارى ذرت يا وسايل ديگر هديه دادند. [همان مآخذ.] چه خوبست خانواده ها اين سنت را نيز جارى كنند و هر كدام به ميزان توانائى مالى خود گوشه اى از امكانات مهمانى عروسى را فراهم كنند تا به يكباره هزينه زيادى بر دوش عروس و داماد و خانواده آنها نيفتد و عمل به سنت يعنى دادن وليمه آسان شود. چه در همين عروسيهاست كه خانواده ها در آن نسبت به هم احساس صميميت بيشترى مى كنند.

در خانه ى فاطمه

على (ع) و فاطمه داراى خانه مسكونى نبودند، از اين رو على (ع) ابتدا محل سكونت همسرش را در اطاقى كه يكى از انصار در اختيارش نهاده بود و خود نيز پس از هجرت در آن ساكن بود قرار داد. پس از مدتى دو زوج جوان به خانه «حارثه بن نعمان» كه در محله بنى النجار قرار داشت و به خانه پيامبر (ص) نزديك بود منتقل شدند. [طبقات ج 8 ص 14.] تا اينكه حجره اى در كنار حجره پيامبر (ص) براى آنان ساخته شد [مستدرك ج 3 ص 125 «و سكناه المسجد مع رسول الله».] و تا پايان زندگى خانوادگيشان در آن ساكن بودند.

وضعيت ساختمانى خانه

خانه اى كه به فاصله چندى از ازدواج توسط پيامبر (ص) در اختيار على و فاطمه (ع) قرار گرفت خانه مسكونى مجللى نبود، بلكه اطاقى گلين بود كه سقف آن را با چوب خرما و حصير پوشانده و آن را گل اندود كرده بودند فاصله سقف آنها از كف به اندازه اى بود كه دست به راحتى به سقف مى رسيد. بسان ديگر حجره هاى پيامبر (ص) كه هر يك از زنانش
در آن سكونت داشتند. [طبقات ج 1 ص 499 و ص 501.] آرى اين بود كلبه فاطمه (ع) كه از صفايش نور خدا جلوه گر بود. و خداوند در قرآن پيرامون معنويت و فضيلتش فرمود:

فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال [سوره نور آيه 36.]

يعنى: در خانه هايى (چون خانه انبياء) خدا رخصت داده كه آنجا رفعت يابد و در آن ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تقديس ذات پاك او كنند. وقتى اين آيه نازل شد ابوبكر از پيامبر (ص) پرسيد: آيا خانه فاطمه و على (ع) از اين خانه هاست؟ پيامبر (ص) فرمودند: بله خانه آنان از با فضيلت ترين اين خانه هاست. [تفسير در المنثور.]

سد ابواب

خانه فاطمه و على (ع) در كنار مسجد پيامبر (ص) بود و درب آن نيز به مسجد باز مى شد، عده اى ديگر از ياران پيامبر (ص) هم دربى از خانه شان به مسجد باز مى شد. روزى پيامبر (ص) فرمان داد تمامى دربهايى را كه به مسجد باز مى شد ببندند. جز درب خانه فاطمه و على (ع) كه آن را به دستور پيامبر (ص) باز نهادند. وقتى ياران پيامبر (ص) گفتند اى رسول خدا (ص) درب خانه هاى ما را به مسجد بستى اما درب خانه على (ع) را باز نهادى فرمود: من آن را نبستم بلكه به فرمان خدا بسته شد. [مستدرك حاكم ج 3 ص 125 همچنين رجوع كنيد به مسند امام احمد حنبل ج 1 ص 175 و ج 1 ص 330- خصائص نسائى ص 13- صحيح ترمذى ج 2 ص 301.] و ضع ساختمانى حجره هاى پيامبر (ص) و خانه فاطمه (ع) به هم شبيه بود. پيامبر، على و فاطمه (كه درود خدا بر آنان باد) بر اين ساده زيستى تاكيد داشتند.

ام سلمه و بناى مجدد خانه

سه سال بعد از ازدواج فاطمه (ع)، وقتى پيامبر (ص) براى نبرد عازم «دومة الجندل» واقع در 600 كيلومترى مدينه شد، هنگام بازگشت مشاهده نمود كه «ام سلمه»- يكى از
همسرانش- خانه گلين خود را ويران و آن را با خشت بنا كرده است، پيامبر (ص) از او پرسيد: اين چيست؟ ام سلمه پاسخ داد: مى خواستم محفوظتر و بهتر باشد از اين رو آن را با خشت بنا كردم.

پيامبر (ص) فرمودند: «اى ام سلمه بدترين چيزى كه اموال مسلمانان در راه آن خرج شود ساختمان است». [«يا ام سلمة ان شر ما ذهب فيه مال المسلمين البنيان» طبقات ج 1 ص 499.

در همان عصر پيامبر (ص) در مدينه كعب بن اشرف يهودى براى خود كاخى از سنگ بنا نهاده بود كه بقاياى ويرانه هاى آن در مدينه بيانگر اين واقعيت است كه در همان زمان امكان بناى كاخ و خانه هاى مجلل در مدينه وجود داشته است. اما رسول خدا (ص) پس از آنكه وضعيت اقتصادى مسلمانان رو به بهبودى نهاد و خمس غنائم خيبر و ديگر نبردها را در اختيار داشت و مسجد را توسعه داد خود به همان خانه گلين اكتفا نمود! حتى وضعيت ساختمانى خانه «ابى ايوب انصارى» صحابى كم بضاعت پيامبر (ص) به مراتب از حجره پيامبر (ص) بهتر بود چه خانه او داراى دو طبقه بود كه هنگام ورود رسول خدا (ص) به مدينه وى طبقه زيرين را در اختيار حضرت نهاد.]

دستور تخريب خانه ها

اين حجره ها كه خود بيانگر سنت و روش پيامبر (ص)، على (ع) و فاطمه (ع) در زندگى شخصى بود تا زمان وليد بن عبدالملك- سال 88 هجرى- همچنان پا بر جاى بود تا اينكه به دستور وى ويران گرديد. بدون ترديد انگيزه اصلى اين ويرانگرى خشونت آميز محو آثار سنت نبوى (ص) و فراهم ساختن زمينه براى توجيه كاخ نشينى پر از تجمل و اسراف امويان بود. و اقدى از معاذ بن محمد انصارى و او از عطاء خراسانى نقل مى كند كه در ميان قبر و منبر پيامبر (ص) گفت: من حجره هاى همسران رسول خدا (ص) را ديدم كه از شاخه هاى درخت خرما درست شده بود و بر درهاى آن پرده مويين سياه بود، هنگامى كه نامه وليد بن عبدالملك رسيد و بر مردم خوانده شد كه طى آن دستور داده بود، حجره هاى همسران رسول خدا (ص) ضميمه مسجد شود، مردم گريستند و من هيچ روزى به اندازه آن روز گريه كننده نديدم.

سعيد بن مسيب گويد: دوست داشتم حجره ها را به همان حال باقى نگهدارند تا آنكه مردم مدينه و هر كس به آن شهر مى آيد بيند كه رسول خدا (ص) در زندگى خود به چه مقدار كفايت نمود تا مردم از مال اندوزى و فخرفروشى دست بردارند و به زهد گرايند. [طبقات ج 1 ص 499.] و ليد ضمن نامه خود به «عمر بن عبدالعزيز» والى وقت مدينه فرمان خريدارى خانه فاطمه (ع) را صادر كرد. ولى اهل خانه كه از زمره اهل بيت محمد رسول الله (ص) بودند، از فروش خانه خوددارى كردند. و «حسن بن حسن بن على (ع)» گفت سوگند به خداوند حاضر به گرفتن بهاى خانه رسول الله (ص) نيستم. عمر بن عبدالعزيز هفت الى هشت هزار دينار [معادل 7380 مثقال طلا زيرا مرحوم سردار كابلى دينار شرعى را كه عبارت از 102 جو و 7/ 6 جو مى باشد وزن و حساب نمود كه هر دينار مساوى با 7/ 221 نخود گرديد يك دينار طلا ضرب سال 247 هجرى را هم وزن كرد 22 نخود بود بنابراين 8000 دينار مساوى 7380 مثقال طلا است.] در قبال فروش خانه پيشنهاد كرد ولى آنان نپذيرفتند.

عمرو بن عبدالعزيز ماجرا را براى وليد نوشت و او پاسخ داد: خانه را ويران كنند و آن را به مسجد ضميمه نمايند. پول پيشنهادى را نيز به بيت المال بسپارد. [الاعلاق النفيسه ص 68 بنقل از مدينه شناسى ص 46.]

خانه دارى فاطمه

على و فاطمه (ع) زندگى ساده و باصفائى را آغاز كردند. غالب قوت آنان نان جوين بود. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 9 ص 230.] و فرش زير پاى آنان پوستى كه روزها بر رويش علوفه به شترشان مى دادند و شبها بجاى فرش آن را كف اطاق مى گستردند. [طبقات ج 8 ص 22- كامل ابن اثير ج 3 ص 399- كتاب الزهد، عبدالله بن مبارك.] براى تقسيم كارهاى خانه، همان روزهاى اول زندگى نزد رسول خدا (ص) رفتند و از آن حضرت خواستند كه كارهاى خانه را ميانشان تقسيم كند. رسول خدا (ص) فرمود: كارهاى داخل خانه بر عهده فاطمه (ع) و كارهاى خارج بر عهده ى على (ع) باشد.

فاطمه (ع) گويد: خدا مى داند چقدر از اين تقسيم خوشحال شدم كه كارهاى خارج خانه بر دوشم نيفتاد. [بحارالانوار ج 43 ص 81- قرب الاسناد.] در عين حال على (ع) هرگاه فراغت مى يافت در كارهاى خانه

/ 13