در نبرد خندق
(به هنگامه نبرد خندق كه مدينه در محاصره دشمن بود) فاطمه زهرا (عليهاالسلام) نانى را براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) برد. پيامبر (ص) پرسيد: اين چيست؟ فاطمه (ع) پاسخ داد نان پختم و دلم آرام نگرفت تا اينكه برايتان نان آوردم. پيامبر (ص) فرمود: «اين اولين غذايى است كه پس از سه روز پدرت بر دهان مى گذارد». [ذخائر العقبى ص 46- طبقات ج 1 ص 114- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 11 ص 129.] و جود مساجد سبعه (هفتگانه) كه يكى از آنها مسجد حضرت زهرا (عليهاالسلام) مى باشد بر دامنه كوه «سلع» كه به عهد پيامبر (صلى الله عليه و آله) هنگام نبرد احزاب، خندق بر كنار آن حفر گرديد، نشان و يادگارى از حضور زهرا (ع) در روزهاى سخت محاصره است. [نگاه كنيد به تصوير مساجد سبعه در همين كتاب (تصوير شماره 4).]با خانواده شهداء
در نبرد «موته»، «جعفر بن ابيطالب» به شهادت رسيد. و پيامبر (صلى الله عليه و آله) به خانه وى رفت و همسر و فرزندانش را دلدارى داد و از آنجا به خانه فاطمه (عليهاالسلام) رفت فاطمه (ع) [با نواى جانسوزى] مى گريست و مى گفت واى بر داغ عمويم. پيامبر (ص) فرمود: بر مثل جعفر بايستى گريه كنندگان بگريند. سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: براى خانواده جعفر غذايى تهيه كنيد زيرا امروز آنها خود را فراموش كرده اند. [المغازى ج 2 ص 766.]فاطمه در فتح مكه
فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در فتح مكه نيز حضور داشت. «ام هانى» خواهرعلى (عليه السلام) گويد: در روز فتح مكه دو تن از خويشان مشرك شوهرم را پناه دادم و در حالى كه آنها هنوز در خانه ام بودند ناگهان برادرم على (ع) در حالى كه سواره و زره پوش بود پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير كشيد ميان او و ايشان ايستادم و گفتم اگر بخواهى آن دو را بكشى بايد مرا هم پيش آنها بكشى! على (عليه السلام) بيرون رفت در حالى كه چيزى نمانده بود آنها را بكشد. من خود را به محل خيمه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نكردم ولى فاطمه (عليه السلام) را ديدم و ماجرا را برايش گفتم، ديدم فاطمه (عليهاالسلام) از همسر خود قاطع تر است؛ با تعجب گفت تو هم بايد مشركان را پناه دهى؟ در اين هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله) رسيد و از حضرتش براى ان دو نفر امان طلبيدم. پيامبر (ص) به آنان امان داد. سپس پيامبر (ص) به فاطمه (ع) فرمود كه براى او آب فراهم كند و شستشو نمود. [المغازى ج ص 830.] هنگامى هم كه هند و ديگر زنان مشركين براى اعلام پذيرش اسلام و بيعت به حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله) رسيدند فاطمه (عليهاالسلام)، همسر پيامبر (ص) و گروهى از زنان عبدالمطلب حضور داشتند. [المغزى ص 850. احتمالا حضور فاطمه (عليهاالسلام) و برخى ديگر از زنانى كه با پيامبر محرم بودند براى حفاظت از جان رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بود چه زنان منافق و خطرناكى همچون هند جگرخوار بظاهر براى اعلام پذيرش اسلام نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله) مى آمدند.]
فاطمه در مراسم حجةالوداع
در ماه رمضان سال دهم هجرى، على (عليه السلام) از سوى پيامبر (صلى الله عليه و آله) براى يك ماموريت مهم رزمى، تبليغى و به فرماندهى سيصد سواره ى نظام به كشور يمن كه در قلمرو پيامبر (ص) بود، اعزام شد. ماموريت با موفقيت كامل انجام گرفت و عده زيادى نيز به اسلام گرويدند. [المغازى ج 3 ص 1079.] على (عليه السلام) از يمن طى نامه اى گزارش كار خود را براى پيامبر (ص) فرستاد. پيامبر (ص) در پاسخ به على (ع) امر فرمود كه براى انجام مراسم حج، به موقع خود را به م كه رساند و پيك با اين پيام بسوى على (ع) بازگشت. [المغازى ج 3 ص 1082.] پيامبر (ص) در ماه ذيقعده آن سال به مردم مدينه و قبايل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حج بجاى آورد و بدين ترتيب عده ى زيادى براى سفر حج مهيا شدند. آن حضرت در روز شنبه 25 ذيقعده سال دهم ه-. ق (مطابق شنبه پنجم اسفندماه سال دهم ه-. ش) از مدينه حركت نمود و در ذى الحليفه احرام بست. [المغازى ج 3 ص 1088.] همه همسران پيامبر (ص) نيز در اين سفر همراه شدند. آنها به هودجها سوار بودند [المغازى ج 3 ص 1090.] فاطمه (عليهاالسلام) نيز با آنان بود و در اين سفر عبادى مناسك حج را به دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله) انجام مى داد. على (عليه السلام) پس از گذشت سه ماه از مأموريت، در ايام حج به مكه رسيد و در آنجا همسرش فاطمه زهرا (عليهاالسلام) را ديد. [المغازى ج 3 ص 1087.] پس از مراسم باشكوه حجة الوداع، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) هنگام بازگشت به مدينه در غديرخم در يك اجتماع باشكوه يكصد هزار نفرى على (عليه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشينى خود منصوب نمود. [رجوع كنيد به كتاب محققانه الغدير اثر مرحوم علامه امينى ج 1 ص 9/ 12.] با توجه به حضور فاطمه زهرا (ع) در حجةالوداع با اطمينان مى توان گفت: فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در مراسم باشكوه غدير خم حضور داشته است.رحلت پيامبر
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و ياران از سفر حج بازگشتند. هنگامى كه حضرت به مدينه رسيد، از شدت خستگى و بيمارى چند روز بسترى شد و با بهبودى مختصرى بستر را رها ساخت. اما زهرا (عليهاالسلام) اندوهگين بود، در چهره پيامبر (ص) حالت وداع غم انگيزى موج مى زد. چه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) خود پايان عمر خويش را خبر داده بود. دلها مى تپيد، ابرهاى غم آسمان مدينه را پوشانده بود. در اين روزها پيامبر (ص) بارها سفارش فاطمه عزيزش را به ياران كرد. بارها به آنان فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر كس او را بيازارد، مرا آزرده است و هر كس او را به خشم آرد مرا به خشم آورده است.» [فاطمه بضعه منى يودينى من آذاها و يغضبنى من اغضبها، فضائل فاطمه ابن شاهين ص 42.] پيامبر (ص) به بستر افتاد. فاطمه (عليهاالسلام) به روزهاى فراق و جدايى مى انديشيد و در كنار بستر پدر و يا در تنهائى آرام مى گريست. بيمارى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شدت يافت. فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در كنار بستر پيامبر (صلى الله عليه و آله) چهره ى نورانى و ملكوتى پدر را مى نگريست كه از شدت تب عرق از آن مى ريخت. او با چشمان اشك آلود و صداى بغض گرفته شعرى را كه ابوطالب درباره پيامبر (ص) سروده بود را زمزمه مى كرد.و ابيض يستسقى الغمام بوجهه و ابيض يستسقى الغمام بوجهه نمال اليتامى عصمة للارامل نمال اليتامى عصمة للارامل