مهمترين فعاليتهى امام(عليه السلام) در دوران كنارهگيرى از خلافت - آیین رمضان مناسبت ها، احکام، ادعیه و آداب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین رمضان مناسبت ها، احکام، ادعیه و آداب - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مهمترين فعاليتهى امام(عليه السلام) در دوران كنارهگيرى از خلافت

آن حضرت هرچند در مقام خلافت نبود اما نسبت به ساير شئون اجتماعى نيز بى توجه نبود و در اين دوره 25 ساله خدماتى ارائه داد كه مهمترين آنها عبارت است از:

1 ـ تفسير قرآن و حل مشكلات آيات و تربيت شاگردانى مانند ابن عباس.

2 ـ پاسخ به پرسشهى دانشمندان ديگر اديان از جمله يهوديان و مسيحيان كه پس از فوت پيامبر برى تحقيق در باره اسلام رهسپار مدينه مى شدند.

3 ـ بيان حكم بسيارى از مسائل جديد كه در مورد آنها نصّى از پيامبر اكرم و قرآن نرسيده بود.

4 ـ برى تأمين زندگى نيازمندان و درماندگان مى كوشيد و به دست خود درخت مى كاشت، باغ احداث مى كرد، چاه و قنات حفر مى كرد و حتى برى يهوديان بنى قريظه و بنى النضير كارگرى مى كرد و حاصل كار خود را ميان بى نوايان تقسيم مى كرد. نظر به اهميت اين قبيل خدمات و برى بهرهگيرى از سيره آن بزرگوار در زندگى روزمرّه خود به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

الف) آن حضرت از حاصل دست رنج خود هزار بنده را خريد و آزاد كرد. امام صادق(عليه السلام) با اشاره به آنچه گفته شد، فرمود: «انّ علياً اعتق الف مملوك من كدّ يدهِ»

ب) يكى از مشاغل على (عليه السلام) در عصر رسالت و پس از آن، كشاورزى و درخت كارى بود و آن حضرت بسيارى از خدمات و انفاقات خود را از اين طريق انجام مى داد. آوردهاند: «مردى در نزد آن حضرت يك وسق (هر وسق معادل شصت صاع و هر صاع تقريبا يك من است) هسته خرما ديد. پرسيد: مقصود از گردآورى اين همه هسته خرما چيست؟ فرمود: همه آنها به اذن خدا، درخت خرما خواهد شد. راوى مى گويد: امام آن هستهها را كاشت و نخلستانى پديد آورد و آن را وقف كرد».

[(1)1 ـ فروع كافى ، ج 5 ص 74 و بحارالانوار، ج 41، ص 43.
(2)2 ـ بحارالانوار، ج61، ص 33.
]

ج) آن حضرت املاك زيادى را كه خود آباد كرده بود وقف كرد كه اسامى موقوفات متعدد و وقف نامههى آن حضرت در كتابهى حديث و تاريخ آمده است. طبق نقل مورخان معتبر، درآمد سالانه آن موقوفات چهل هزار دينار بود كه تمام صرف بى نوايان مى شد. شگفت آن كه على رغم اين درآمد سرشار، آن حضرت مجبور مى شد برى تأمين هزينه زندگى ، شمشير خود را بفروشد.

د) تأسيس و تعمير مساجدى متعدد كه منابع تاريخى به بعضى از آن اشاره كردند. مانند مسجدالفتح در مدينه، مسجدى در كنار قبر حمزه، مسجدى در ميقات، مسجدى در كوفه و مسجدى در بصره و...

ه) چاههى بسيار بين مكه و مدينه بدست آن حضرت حفر شد، از جمله قناتى است به نام «ينبع» كه آن حضرت فرمود: «اين قنات وقف زايران خانه خدا و رهگذرانى است كه از اين جا مى گذرند. كسى حق فروش آب آن را ندارد و فرزندانم هرگز آن را به ميراث نمى برند».

چون واسطه غيب و شهود است على ديباچه دفتر وجود است على

دريى كمال و هنر و علم و عمل بحر كرم و سخا وجود است على

5 ـ هرگاه دستگاه خلافت در مسائلى بابن بست روبرو مى شد برى حل آن، از على (عليه السلام) مدد مى گرفت. در اين مورد شواهد فراوانى

[(1)1 ـ جعفر سبحانى ، فروغ ولايت، ص 295 به بعد.
]

وجود دارد. كه گويى اين حقيقت است.

ويژگى دوران خلافت عثمان

پس از سپرى شدن دوران حكومت خليفه اول و دوم و روى كارآمدن عثمان توسط شورى شش نفره، در اثر سياستهى غلط امويان حاكم به سركردگى عثمان، حوادث تلخ و ناگوارى رخ داد كه امير مؤمنان على (عليه السلام) را به صحنه كشيد و جريان هايى به وجود آمد و يا شدت يافت كه در سقوط عثمان و فتنههى دوران تصدى حكومت از طرف على (عليه السلام) نيز تأثير داشت.

پس از اوجگيرى نارضايتى مردم از دستگاه خلافت و مساعد يافتن جو عمومى ، مصمم شدند دستگاه حكومتى را به صراط مستقيم بازگردانند، اما تلاش آنان كارساز نشد و خليفه سوم كشته شد. در اين ماجرا على (عليه السلام) باشناختى كه از اوضاع و احوال سياسى آن زمان و فتنههايى كه ممكن بود بعد از كشته شدن عثمان به وجود آيد بارها وساطت كرد اما نتيجه مطلوبى به دست نياورد و بالاخره مردم با كشتن عثمان; به حكومت او پايان دادند.

دوران خلافت اميرالمؤمنين على (عليه السلام)

پس از كشته شدن عثمان، جو مدينه به شدت متشنج شد. در هرجا سخن از خليفه آينده بود. مردم مصر، على (عليه السلام) را و اهل بصره، طلحه و كوفيان زبير را معرفى كردند و سرانجام قرعه به نام على (عليه السلام)افتاد، اما آن حضرت از پذيرش خلافت با توجه به عللى كه ذيلا بيان

مى شود امتناع مى ورزيد:

1ـ از بين رفتن زمينه برى اصلاحات و سامان بخشيدن به نظام فروپاشيده سياسى .

2ـ فقدان امكانات و نيروهى كارآمد به تعداد كافى برى اداره امور كشور.

3ـ عدم آمادگى مردم برى پذيرش آرمانهى اصيل اسلامى از زبان آن حضرت و خوگرفتن با عقايد انحرافى در طول 25 سال حكومت سه خليفه.

4ـ نامناسب بودن جو عمومى پس از قتل عثمان به دليل بى خبرى و عدم شناخت صحيح مردم از حوادثى كه در مدينه رخ داد و منجر به قتل خليفه شد.

حضرت على (عليه السلام) با توجه به آن جو آشفته فرمود: «من به اقتضى آنچه مى بينم چنين جوابى دادم و گفتم مرا رها كرده سراغ ديگرى برويد و اگر گفته شما را بپذيرم حوادثى (كه آن را پيش بينى مى كنم) رخ خواهد داد. بنا بر اين مرا واگذاريد كه من نيز چون يكى از شما باشم.»

سرانجام پافشارى مردم، آن حضرت را به پذيرش خواسته آنان واداشت تا حكومت را (آن گونه كه خود مى خواست) بپذيرد. (خود آن حضرت در خطبه شقشقيه، علت پذيرفتن حكومت و بيعت مردم را بيان مى كند). مردم نيز فريادهى (البيعه، البيعه) كه از اعماق

[(1)1 ـ تاريخ طبرى ، ج4، ص 434 (چاپ مصر).
]

وجودشان مى جوشيد سر دادند و حضرت على (عليه السلام) رهبرى مسلمانان رى به عهده گرفت و برى تأمين سعادت همه جانبه جامعه اسلامى ، حركت گستردهى را آغاز كرد.

اصولى از برنامه حكومتى على (عليه السلام)

1ـ انتخاب كارگزاران لايق برى امور حكومتى و گماردن مأمورانى برى نظارت بر اعمال و گفتار آنان. هرگاه تخلفى از كارگزاران خود مى ديد آنان را مؤاخذه مى كرد. ماجرى عثمان بن حنيف و والى اهواز، شاهد براين مدعا است.

2ـ تبعيّت از احكام الهى و پافشارى در اجرى آن، كه پيش از خلافت به آن اشاره كرده بود. آن حضرت در شورى شش نفره انتخاب سوّمين خليفه صريحا اعلام كرد كه او حكومت و خلافت را به شرطى مى پذيرد كه كتاب خدا و سنت پيامبر و آن چه خود بر اساس آن تشخيص مى دهد مبنى عمل قرار گيرد و چون پيشنهاد ديگران براساس عمل بر سيره شيخين بود از قبول آن صرف نظر كرد. پس از قتل عثمان باز همان شرايط را اعلام كرده، مى فرمايد: «واعلموا انّى ان اجبتكم ركبت بكم ما اعلم...»(1); «بدانيد اگر من دعوت شما را (برى خلافت) پذيرفتم آن طور كه خودم مى دانم و مى فهمم عمل مى كنم و به توصيه احدى گوش نخواهم داد».

3ـ مقدم داشتن قانون و ارزشها بر اصل حكومت، از ديگر اصول

[1 ـ فيض الاسلام ترجمه نهجالبلاغه، خطبه 91.
]

حكومت على (عليه السلام) است، زيرا در منطق على (عليه السلام) حكومت وسيله تحققى ارزش هاست و اين طور نيست كه ارزشها را فدى حاكميت چند روزه و حفظ حكومت بداند.

دوستان خيرانديش به حضور حضرت آمدند و با خلوص نيت و خيرخواهى به آن حضرت پيشنهاد كردند كه خود را از درد سر افراد متنفذى كه بعضى از آنها از شخصيتهى اول اسلام هستند (همچون طلحه و زبير) راحت كند و فعلا در باره آنها مساوات و برابرى را رعايت نكند تا حكومت او قدرت بگيرد. آن حضرت در پاسخ فرمود: «اتأمرونّى ان اطلب النصر بالجور(1); آيا شما از من مى خواهيد كه پيروزى را به قيمت تبعيض و ستمگرى به دست آورم و عدالت را فدى سياست و سيادت كنم؟! نه سوگند به ذات پروردگار كه تا دنيا دنيا است چنين كارى نخواهم كرد».

4ـ تأمين آزادى هى اجتماعى برى مردم از سوى على (عليه السلام) بيشتر در زمينه برخورد با خوارج متبلور است. اميرالمؤمنين با آنها با منتهى درجه آزادى رفتار كرد و در عين قدرت، با آنان كارى نداشت و تا زمانى كه شمشير نكشيده بودند، در رديف ديگران قرار داشتند و همانند آنان حقوق خود را از بيتالمال مى گرفتند.

5 ـ امتيازات نژادى و تبعيضات قومى ، از نظر امام مردود بود و همه مسلمانان از نظر امام مساوى بودند و به طور مساوى از بيتالمال بهره مى بردند. قبل از ايشان امتيازات قومى و نژادى فراوان به چشم

[1 ـ همان، خطبه 126.
]

مى خورد، اما اسلام على (عليه السلام) مبتنى بر سيره رسول الله است، هرچندى بسيار گران تمام شود. او اجازه نمى دهد كه دست اندركاران حكومت، از موقعيت خود نردبانى برى دستيابى به اميال خود و بستگان بسازند. وى اين برى آن حضرت كه آهن گداخته را نزديك دست برادر خود «عقيل» مى برد و مى گويد: «تو مى خواهى با رسيدن به خواسته خويش، على را گرفتار آتش عذاب الهى كنى ؟(1)» افتخارى مى شود كه به آن مى باليم.

6ـ عدالت از ديگر ره آوردهى حكومت على (عليه السلام) بود.

سياست اميرالمؤمنين بر مبنى اصل عدالت پايه ريزى شد و همين امر مشكلات فراوانى را برى آن حضرت ايجاد كرد.

شهيد مطرى (رحمه الله) با اشاره به اين اصل مى فرمايد: «تبعيض و رفيق بازى ، باندسازى و دهانها را با لقمههى بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سياست قلمداد شده است. اكنون مردى زمامدار و كشتى سياست را ناخدا شده كه دشمن اين ابزار است»(2).

7 ـ زهد و عدم دل بستگى به مظاهر دنيوى ، از برجستهترين ويژگى هى امام على (عليه السلام) است. استاد مطهرى (رحمه الله) در اين باره مى فرمايد:

[عدم دلبستگى به دنيا و بى توجهى به زرق و برق آن] و هم دردى و شركت در غم ديگران، مخصوصا در مورد پيشوايان امت كه چشمها به آنان دوخته است اهميت به سزايى دارد. على (عليه السلام) در دوره خلافت بيش

[1 ـ فيض الاسلام، ترجمه نهجالبلاغه، خطبه 215.

2 ـ سيرى در نهجالبلاغه، ص 115.
]

/ 41