بي تابى ناظر از شعله ى جدايى و اضطراب نمودن از داغ بينوايى و خويشتن را بر مشق جنون داشتن و شرح درون خويش بر چهره ى معلم نگاشتن - ناظر و منظور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ناظر و منظور - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بي تابى ناظر از شعله ى جدايى و اضطراب نمودن از داغ بينوايى و خويشتن را بر مشق جنون داشتن و شرح درون خويش بر چهره ى معلم نگاشتن





  • چو آن زرين قلم از خانه ى زر
    سراى چرخ خالى شد ز كوكب
    به مكتبخانه حاضر گشت ناظر
    ز حد بگذشت و منظورش نيامد
    زبان از درس و لب از گفتگو بست
    ز مكتب هر زمان بيرون دويدى
    اديب كاردان از وى برآشفت
    كه اينها لايق وضع شما نيست
    ز هر بادى مكش از جاى خود پا
    ندارد چون وقارى باد صرصر
    نگردد غرق كشتى وقت توفان
    مكن بى لنگرى زنهار ازين پس
    ندارى انفعال اين كارها چيست
    چنين گيرند آيين خرد ياد
    چنين يارب كسى بى درد باشد
    ز غيرت آتشى در ناظر افتاد
    نهاد از دامن ارشاد تخته
    وز آنجا شد پريشان سوى منزل
    در اين گلشن كه چون غم نيست هرگز كه از جانانه بايد دور گشتن
    كه از جانانه بايد دور گشتن



  • كشيد از سيم مدبر لوح اخضر
    چو آخرهاى روز از طفل مكتب
    به راه خانه ى منظور ناظر
    دواى جان رنجورش نيامد
    ز بي صبرى ز جاى خويش بر جست
    فغان از درد محرومى كشيدى
    به او از غايت آشفتگى گفت
    مكن اينها كه اينها خوشنما نيست
    بود خس كو به هر بادى شد از جا
    بود پيوسته او را خاك بر سر
    چو با لنگر بود بر روى عمان
    چو زر باشد سبك نستاندش كس
    نبودى اين چنين هرگز ترا چيست
    خردمندى چنين است آفرين باد
    ز غيرت اينقدرها فرد باشد
    ز دامن لوح زد بر فرق استاد
    زد آخر بر سر استاد تخته
    رخى چون كاه و كوه درد بر دل
    جفايى بيش از آن دم نيست هرگز ز درد دوريش رنجور گشتن
    ز درد دوريش رنجور گشتن


/ 97